جدال با ثانیه‌ها میان مرگ و زندگی

راضیه زرگری| سیل گلستان قبل از نوروز شروع شد؛ روزهای آخر ‌سال گذشته. باران رگباری مداوم توأم با طوفان در آخرین روزهای ‌سال 97 که تمام گلستان را در برگرفت، باعث طغیان رودخانه‌ها و سرریز سدها و به تبع آن بروز سیلاب از شرق این استان شد و در ادامه بخش‌های وسیعی از منطقه به‌ویژه در شمال و شمال غرب را هم به زیر آب برد. این تازه آغاز بحران در کل کشور بود؛ بحرانی که نوروز و فروردین 98 را با خاطرات تلخ سیل و ویرانی و گل‌ولای به هم گره زد. استان گلستان که نخستین منطقه درگیر در سیل بود و بر اثر این بارندگی‌های کم‌سابقه و با گذشت بیش از یک ماه هم هنوز بخش‌هایی از آن به‌ویژه در حوزه شهرستان‌های آق‌قلا و گمیشان زیر آب بودند؛ با استمرار روان‌آب‌ها انگار پایانی بر این حادثه قهری وجود نداشت؛ در همان روزهایی که تقریبا بحران و شوک اولیه از مناطق سیل‌زده استان گلستان برداشته شده بود، با یکی از نجاتگران باسابقه این استان گفت‌وگو کردیم؛ شهاب‌الدین نوروزی، نجاتگر جمعیت هلال ‌احمر شهرستان آزادشهر است و بیش از 10‌ سال در جمعیت هلال‌ احمر خدمت داوطلبانه کرده است.
ماموریت امدادونجات نوروزی امسال نجاتگران و امدادگران استان‌های درگیر سیل، تحت ‌تأثیر این حادثه طبیعی قرار گرفت و همان‌طور که این امدادگر می‌گوید ماموریت‌شان از برف‌وکولاک شروع شد و با سرریزکردن سدها و سرازیرشدن سیلاب وارد فاز جدیدی شد. نوروزی تعریف می‌کند: «بارندگی‌ها که عمدتا در 27 و 28 اسفند 97 و بیشتر در شرق گلستان و شهرستان‌های گالیکش، مینودشت، کلاله و رامیان رخ داد، پس از سرریزکردن سدهای بوستان و گلستان ابتدا گنبدکاووس را درگیر کرد و در ادامه به صورت بسیار گسترده‌تر شهرستان‌های آق‌قلا و گمیشان در غرب گلستان را به زیر آب برد. 25 اسفند بود که ماموریت‌های امدادونجات نوروزی با حادثه ریزش کوه و برف و کولاک در مناطق خوش‌ییلاق و آزادشهر شروع شد؛ بچه‌های امدادگر کارشان با نجات مردم از برف‌وکولاک شروع شد و بعد که سیل اتفاق افتاد، اقدامات امدادی در انتقال مردم از خانه‌ها و محله‌های آب‌گرفته و آبکشی از خانه‌ها ادامه پیدا کرد.»
همه امکانات بسیج شدند
 برای به موقع رسیدن به سیل‌زدگان


10 سالی می‌شود هلال احمری شده و خودش واژه افتخار خدمت در لباس هلال‌ احمر به مردم را برای توصیف شغلش انتخاب می‌کند: «من متخصص سیلاب، اسکان و پشتیبانی در عملیات و امدادرسانی هستم؛ اما عملیات در سیلاب تفاوت‌های عمده‌ای با دیگر عملیات‌های نجات برای ما دارد. در سیلاب جو حادثه خیلی سنگین است، بار روانی زیادی دارد به این دلیل که همه امکانات باید بسیج شود برای به موقع رسیدن؛ حضور به موقع و موثر در امدادرسانی سیلاب خیلی مهم است؛ آب‌های خروشان منتظر هیچ‌کسی نمی‌ماند، می‌آید و راه خودش را باز می‌کند. پس امدادگر اگر به موقع به کسی که نیاز به کمک دارد، نرسد، شاید دیگر فایده‌ای نداشته باشد.»
منظورش از بار روانی هم دقیقا همین به موقع و موثر وارد عمل‌شدن است. به دلیل این‌که  این نجاتگر و همکارانش در استان گلستان تجربه عملیات نجات در برف‌وکولاک را هم پیش از سیل شهرهای استان داشته‌اند، برای‌مان جالب است از این تجربه هم بشنویم که «در برف‌وکولاک منطقه خوش‌ییلاق شرایط به نحوی بود که راه ارتباطی به کلی بسته شده بود و مردمی بودند که از 24 ساعت تا 48 ساعت در منطقه گرفتار  و منتظر کمک بودند. این مردم مرتب با ما تماس می‌گرفتند، استرس داشتند و بسیار نگران بودند. یادم است من در آن روزها تلفن‌ها را جواب می‌دادم و همه تلاش‌مان این بود که به این عزیزان اطمینان خاطر دهیم که حتما بچه‌ها به‌شان می‌رسند. از طرف دیگر از امدادگران خودمان هم می‌خواستیم هر چه سریع‌تر خودشان را به منطقه و به مردمی که هر لحظه امکان اتمام سوخت و ماندن در سرمای شدید تهدیدشان می‌کرد، برسانند. ما که مناطق استان را به خوبی می‌شناسیم و می‌دانیم خطر حمله حیوانات در خوش‌ییلاق که سرد و کوهستانی است، وجود ندارد؛ اما مردم گرفتار در برف‌وکولاک این بیم را داشتند که حیوانات وحشی هم به آنها حمله کنند. شماره تماس‌شان را می‌گرفتیم و هر چند دقیقه یک بار خودمان با آنها تماس می‌گرفتیم تا جویای احوال‌شان باشیم و دوباره خیال‌شان را بابت رسیدن نیروهای امدادی راحت کنیم.»
ماجرای نجات زن بارداری که چند روز بعد از نجات فرزندش را به دنیا آورد
در سیل آق‌قلا برای امداد هوایی و پشتیبانی هوایی اعزام شده بودند: یکی از ماموریت‌های پرچالش برای ما، منطقه‌ای صعب‌العبور ریره گالیکش بود که با هلی‌کوپتر برای انتقال مردم اعزام شده بودیم؛ یک خانم باردار که در روزهای پایانی انتظار تولد فرزندش به سر می‌برد، یکی از موارد مهمی بود که توسط امداد هوایی نجات پیدا کرده و منتقل شد و چند روز بعد در منطقه‌ای امن فرزندش را به دنیا آورد. شهاب نوروزی خودش یک دختر دو ماهه دارد، لحظه‌های نجات آن زن باردار خیلی در ذهنم باقی ماند و انرژی مثبت به من داد.
در میان صحبت‌هایش از کمک مردم و همکاری‌های آنها بسیار  تعریف می‌کند و هر جایی از همکاری مردم با نیروهای امدادی می‌گوید که شاید مهمترین نکته در امدادرسانی در بحران‌هاست؛ نیروهای مردمی بسیار همکاری می‌کردند. به ما اعتماد داشتند و هر کاری را با هماهنگی ما انجام می‌دادند. نیروهای مردمی هم‌پای داوطلبان پیش می‌رفتند، پا به پای ما می‌آمدند و حتی در موقعیت‌های خطرناک هم پیشتاز بودند و می‌گفتند اگر برای شما خطر ندارد، برای ما هم خطرناک نیست. یکی دیگر از خاطراتی که برایم هنوز شیرین است ماجرای نجات بچه کوچک 4- 5 ماهه بود توسط امداد هوایی او را می‌خواستیم به منطقه امن انتقال دهیم. خب منم بچه‌داری بلد بودم و به هر ترفندی بود آرامش کردم؛ طفل معصوم عفونت شدید ریه داشت و تا رسیدیم او را به مراکز درمانی منتقل کردند. هفته‌های زیادی از آن روزها می‌گذرد اما ماموریت جمعیت هلال ‌احمر در استان گلستان هنوز به پایان نرسیده است؛ نیروهای امدادی به‌ عنوان ارزیاب و کمک‌رسانی به آق‎قلا و گالیکش سرکشی می‌کنند و کار انتقال و جابه‌جایی، توزیع اقلام امدادی و غذا و به گفته این نجاتگر هر چیزی در توان‌شان باشد را برای مردم سیل‌زده انجام می‌دهند.  
نوروزی که فقط چند ساعت در کنار خانواده‌ام بودم
نوروزی از اعتقاد قلبی‌اش به کاری که داوطلبانه در آن وارد شده است، می‌گوید: «برای آموزش‌های ما هزینه شده است و ما وظیفه داریم به مردم کمک کنیم. در این میان روحیه داوطلبی مهمترین انگیزه برای هر نیروی داوطلب هلال احمری است. هر کسی در این نهاد فعالیت می‌کند از روی عشق و علاقه به خدمت‌رسانی و کمک‌کردن به مردم وارد کار شده و با انگیزه به کارش ادامه می‌دهد. درواقع آن لبخند و رضایت چهره که در عملیات‌ها می‌بینیم، بهترین پاداش برای ماست.
از او سوال می‌کنیم تقریبا چند روز در عملیات بوده است:   «حسابش شاید از دستم در رفته باشد؛ یادم می‌آید که آخرین روز اسفند چند ساعتی به خانه رفتم. تقریبا ساعت 9 رسیدم خانه، همان شبی که‌ سال تحویل شد؛ روز بعدش وقتی به دیدن بزرگترها رفتیم دوباره به مناطق سیل‌زده برگشتیم.»
مردم آسیب‌دیده حق دارند ناراحت و عصبانی باشند
رفتار مردم آسیب‌دیده در بحران‌ها، مورد دیگری است که با این نجاتگر مطرح می‌کنیم. «مردم حق دارند ناراحت باشند، عصبانی باشند همیشه فرض را بر این می‌گذاریم که مردم آسیب‌دیده رفتار خوبی با نیروهای امدادی ندارند؛ ما در آموزش‌هایی که دیده‌ایم و امروز آموزش‌هایی که به امدادگران تازه‌کار می‌دهیم این نکته را گوشزد می‌کنیم که به مردم باید حق بدهند حتی اگر یقه ما را گرفتند هم نباید چیزی به آنها بگوییم. ما صبوری را در کار یاد گرفته‌ایم. تقریبا 26 اسفند بود که یکی از خانواده‌های گرفتار در برف‌وکولاک زنگ زد. خانمی بود که قبل از هر حرفی حسابی فحش داد و وقتی حرفش تمام شد من به آرامی موقعیتش را پرسیدم و گفتم تا کمتر از یک ساعت دیگر نیروهای ما به خودروی شما می‌رسند. وقتی بچه‌ها به آنها رسیدند آن خانم دوباره تماس گرفت و عذرخواهی کرد. بعضی وقت‌ها هست که مردم بد حرف می‌زنند؛ چون در شرایط سختی هستند اما وقتی تلاش نیروهای امدادونجات هلال احمر را می‌بینند، آرام می‌شوند و اعتماد می‌کنند و حتی خودشان پا به پای ما می‌آیند.»