صنیع الدوله؛ مرد اولین ها

مرتضی‌قلی‌خان، مرد کار و صنعت بود؛ اصلاً آرام و قرار نداشت؛ می‌خواست برای رسیدن به آمال و آرزوهایش، ره صدساله را یک شبه طی کند. نواده «لَلِه باشی»، از آن دست آدم‌هایی بود که اگر امروز زندگی می‌کرد، دوست داشت اسمش را در کتاب رکوردهای «گینس» ثبت کنند! با این حال، مردی با این کمالات، وقتی به دوراهی صنعت و سیاست رسید، تصمیم گرفت عطای صنعت را به لقایش ببخشد و بر کرسی ریاست نخستین مجلس مشروطه ایران، تکیه بزند. شاید در مسیر این انتخاب، فعالیت‌های پر سر و صدای برادرش، مهدی‌قلی‌خان، معروف به «مخبرالسلطنه هدایت»، بی‌تأثیر نبود؛ شاید هم هوای سیاست به سرش خورده بود و هوس مهتری قوم، خیالش را قلقلک می‌داد! به هر حال، دلیل این انتخاب هر چه بود، آخر و عاقبت خوشی نداشت. صبح یک روز، وقتی مرتضی‌قلی‌خان هدایت، ملقب به صنیع‌الدوله، از خواب بلند شد تا پس از صرف صبحانه به مجلس برود، نامه‌ای تهدید آمیز را دریافت کرد؛ نامه‌ای که خیلی زود اثر خودش را گذاشت؛ صنیع‌الدوله دنده عقب گرفت و آمد تا به دو راهی سیاست و صنعت رسید؛ بعد راهش را کج کرد و دوباره وارد جاده صنعت شد تا بلایی اگر هست، بگذرد؛ هر چند این اقدام هم موقتی بود و دوباره باد سیاست به کله‌اش افتاد و تا پایان عمر، صنعت را رها کرد. صنیع‌الدوله را باید در کنار افرادی مانند حاجی امین‌الضرب، در زمره پیشگامان فعالیت‌های صنعتی نوین در ایران دانست.
صنعتگری متولد ماه مهر!
صنیع‌الدوله، متولد ماه مهر بود. او در سال 1235 هـ.ش به دنیا آمد. پدرش، علی‌قلی‌خان مخبرالدوله و پدربزرگش، رضاقلی‌خان هدایت، از رجال متنفّذ دوره قاجاریه بودند و هر دو، افزون بر مناصب متعدد، ریاست مدرسه دارالفنون را هم برعهده داشتند. معروف است که صنیع الدوله در محله «چاله میدان» تهران به دنیا آمد؛ هفت ساله بود که برای نخستین بار، طعم همراهی با شاه در یک سفر طولانی را چشید. ناصرالدین شاه در اولین مسافرت برون‌مرزی خودش، به عتبات سفر کرد و مرتضی‌قلی‌خان همراه با پدرش، در معیت قبله عالم بود. او 10 سال بعد هم، به همراه پدرش، با شاه به فرنگ رفت؛ مسافرتی که تأثیر بسیاری بر فکر و دیدگاه‌های صنیع‌الدوله جوان گذاشت؛ تصمیم گرفت در اروپا بماند و درس بخواند و این‌گونه بود که سر از مدرسه صنعتی برلین درآورد و به تحصیل در رشته معدن‌شناسی پرداخت.
مصیبت استخراج معدن سُرب


او در سال 1259 به ایران بازگشت و به دستور ناصرالدین‌شاه به اداره معادن وزارت علوم رفت و مشغول به کار شد؛ کوشید تا معدن سُرب «پس قلعه» شمیران را راه بیندازد؛ اما آن‌قدر اذیت شد و بدبختی کشید که بی‌خیال استخراج سرب شد! هنوز فناوری‌های لازم وجود نداشت و مسئولان مربوط درباره اهمیت این اقدام، توجیه نبودند؛ در واقع فقط چیزی نظر آن ها را جلب می‌کرد که پول حاصل از آن، در یک چشم بر هم زدن، از حالت بالقوه به وضعیت بالفعل در ‌آید. به هر حال، مرتضی‌قلی‌خان، سرخورده و خسته، با کمک پدرش در تلگرافخانه به کار مشغول شد و چند سال بعد، پس از ازدواج با «احترام‌السلطنه»، دختر مظفرالدین‌میرزا (مظفرالدین شاه بعدی)، موقعیت خودش را در دربار تثبیت کرد.
خیز صنعتی صنیع الدوله
اوایل دهه 1270 هـ.ش بود که صنیع‌الدوله تصمیم گرفت دوباره وارد فعالیت‌های صنعتی شود. مدتی از آغاز ورود فناوری‌های جدید به ایران می‌گذشت و فضا هم برای چنین فعالیت‌هایی مساعد بود. به همین دلیل، صنیع‌الدوله با همکاری حاجی محمدتقی شاهرودی، از بازرگانان متمول تهران، نخستین کارخانه نخریسی مدرن را در ایران راه‌اندازی کرد؛ هرچند برخی بر این باورند که این کارخانه، نخستین نمونه راه‌اندازی شده نبود؛ اما کیفیت کالای تولیدی در آن، به تولیدات انگلیس پهلو می‌زد؛ آن‌قدر که حتی ناصرالدین‌شاه، ضمن بازدید از کارخانه صنیع‌الدوله، به تمجید از کیفیت محصول تولید شده پرداخت. این موضوع، نگرانی استعمار روس و انگلیس را برانگیخت و در نهایت، دخالت‌های آن ها در بازار و ممانعت از عرضه تجاری کالای ایرانی، کارخانه صنیع‌الدوله را به تعطیلی کشاند. همزمان با راه‌اندازی کارخانه نخریسی، صنیع‌الدوله یک‌بار دیگر شانس خود را در صنایع فلزی آزمود و این بار، چراغ‌هایی چدنی و بسیار مرغوب در تهران تولید کرد که به «چراغ‌ صنیع‌الدوله» شهرت یافت؛ اما عمر کارگاه تولید چراغ هم، دیری نپایید و فقدان منابع مالی، باعث تعطیلی آن شد. این فراز و فرودها تا آغاز انقلاب مشروطیت ادامه داشت. او در سال 1283، امتیاز احداث راه «اتومبیل رو» در کشور را از شاه گرفت و مدتی هم به آن کار مشغول شد.
صنعتگری که سیاستمدار بود
صنیع‌الدوله به عنوان یک صنعتگر باسابقه، پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، در قامت یک نظریه پرداز اقتصادی ظاهر شد. تلاش‌های مؤثر و غیرمؤثر او برای افزایش تولیدات داخلی، باعث بروز و ظهور دیدگاه‌هایی در ذهن وی شده بود که می‌توانست در شتاب گرفتن ارتقای سطح صنعت کشور، مفید واقع شود. هرچند این اقدامات به جایی نرسید و فعالیت‌های مشروطه‌خواهان تندرو، بهانه را به دست محمدعلی‌شاه داد تا مجلس را به توپ ببندد، اما فعالیت‌های صنیع‌الدوله، برای حرکت در مسیر صنعتی شدن، قابل تقدیر بود. او می‌گفت: «اگر بخواهیم این عراده لنگ امور را به راه بیندازیم، باید خودمان به جد، کار کنیم و الا، کسی از خارج برای ما کار نخواهد کرد. وقت آن چنان تنگ است که دیگر مجال تفنن برای ما باقی نمانده است و اگر به سختی تن به کار ندهیم و دولت و ملت به ادای تکلیف شخصیه و نوعیه خود بر نیایند، چند صباحی نخواهد گذشت که این سیل‌های منافق و بادهای مخالف، هستی ما را بر باد خواهد داد.» صنیع‌الدوله معتقد بود که برای خروج کشور از شرایط دوران استبداد، باید اولاً، ارتش و نیروهای انتظامی را برای گسترش امنیت، تقویت کرد، ثانیاً، قوه قضاییه مقتدر تشکیل داد، ثالثاً آموزش‌های علمی و کاربردی را در سطح جامعه نهادینه کرد و رابعاً، برای تقویت تجارت از طریق تسهیل حمل و نقل و «اشاعه معارف»، کمر همت بست.
مرتضی‌قلی‌خان، پس از استعفا از ریاست مجلس، به وزارت فوائد عامه و وزارت علوم در کابینه‌های مختلف رسید. او پس از پایان استبداد صغیر نیز، وزیر معارف و اوقاف شد و چندی بعد، وزارت مالیه را برعهده گرفت. وی دیگر مجالی برای فعالیت‌های اقتصادی و صنعتی نداشت. صنیع‌الدوله در همین منصب و هنگامی که قصد داشت اولین لایحه بودجه کشور را، در سال 1290، به مجلس شورای ملی ببرد، به دست یک گرجی تبعه روس و دو همدست وی، به قتل رسید.
منابع:
چرچیل، جرج پرسی(1369)؛ فرهنگ رجال قاجار؛ ترجمه: غلامحسین میرزا صالح؛ انتشارات زری
هدایت، مهدیقلی(1389)؛ خاطرات و خطرات؛ نشر زوار
نظام‌الاسلام کرمانی(1377)؛ تاریخ بیداری ایرانیان؛ نشر پیکان؛ جلد 2 و 3