روزنامه شهروند
1398/02/10
ممیزی غمانگیز است ، اما تنبلی ما را توجیه نمیکند!
شهروند| محمدعلی سجادی را با فیلمهایی مثل «جنایت»، «شیفته»، «رنگ شب» و «شوریده» میشناسیم؛ فیلمهایی که خود کارگردانی کرده و فیلمنامههایش را هم خودش نوشته است. سجادی چهره نامآشنایی در عرصه سینماست و در بخشهای مختلف هنر هفتم اعم از کارگردانی، فیلمنامهنویسی، تهیهکنندگی، تدوین و حتی طراحی لباس فعالیت داشته است. در کنار تمام کارهای هنریاش، دستی هم بر نوشتن کتاب و رمان دارد. به مناسبت برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، سراغ او رفتیم تا...به نظر شما کتابهایی وجود دارد که بتواند زندگی مخاطبش را تغییر دهد یا آن را دگرگون کند؟
نمیتوان قاعده کلی درباره این مسأله گفت. شاید در مورد برخی، چنین اتفاق افتاده باشد، ولی در مورد من این دگرگونی با مجموعه کتابهایی که خواندهام، حادث شده. البته میتوانم از نویسنده یا نویسندگان تاثیرگذار حرف بزنم و کتابهای ماندگار یا بالینیام را نام ببرم که دریافت مرا نسبت به برخی نظرها گاه تغییر یا تکوین دادند، اما اینطور نیست که بگویم کتابی زندگیام را دگرگون کرده است. چون تغییر و دگرگونی تنها به کتابها برنمیگردد، بلکه به مجموع عوامل بسیار از آنچه تو و هستی تو را تشکیل میدهد، برمیگردد. البته شاید تجلیاش در یک چیز رویت شود!
تا به حال به این فکر کردهاید کتاب یا مطلبی بنویسید و با آن روی زندگی دیگران تأثیر بگذارید؟ اصولا به تاثیرگذاشتن به این شکل اعتقاد دارید؟
احتمالا این را شنیدهاید که میگویند وقتی جوان هستی میخواهی جهان را تغییر دهی، اما در پیرسالی متوجه میشوی که این جهان است که تو را تغییر داده است. من میتوانم نکته، کشف یا نظری را بگویم که در مجموع در کنار خیلی عوامل دیگر منجر به تغییر یا تحریک احتمالی شود. این اندیشه ایدئولوژیکی که وجود دارد و در پرسش شما هم هست، سالهاست که ما را اذیت میکند و خیلیها معتقدند که میتوان با یک کتاب یا یک شعر لزوما تغییر ایجاد کرد. برای همین در دل هر شعر و داستان و فیلم به دنبال این هستیم و دعوای بیهودهای راه میاندازیم. این نگرش ناشی از نوعی نگاه شبان رمهگی است. میخواهیم دیگران و جهان را بهزعم خود اصلاح کنیم، اما تغییر و تحول محصول خیلی اتفاقات زمینهای و پسزمینهای است؛ میتوانم بگویم نوشتهها یا یادداشتهای من که بیشتر در حوزه ادبیات و سینما و نقاشی است، در طول سالها نظریات من را نشان داده است و شاید تأثیر آن در مجموع آنها اتفاق بیفتد. بههرحال من شعر و رمان و کتاب چاپ کردهام و بهعنوان یک واحد از میلیاردها انسان؛ میتوانم امیدوار باشم که برداشتها و کشفیات و نظریات من به انسانهای دیگر هم انتقال پیدا کرده باشد و آنها هم به یک نگاه دیگری برسند. یا اینکه برای مخاطبم کشفی یا لذتی به همراه داشته باشد.
به نسل جوان فعلی در زمینه روی خوش نشاندادن به کتاب چقدر امیدوارید؟ فکر میکنید کتاب تا چه اندازه دغدغه نسل جوان است؟
یک تغییر و تحولی در کل جهان ما به وجود آمده و تکنولوژی و فضای مجازی طبیعتا شرایطی را به وجود آورده که بحث خوانش کتاب را کم کرده است. دلیلش هم این است که فضای مجازی دسترسی زودهنگام و برقآسا به اطلاعات را میسر کرده که البته این یک بخش مثبت آن است و اما بخش منفی آن دور شدن جوانان از کتاب است. این حجم اطلاعات، جوانان را از دانش نهادینهشده دور میکند و ما با جریانی مواجه هستیم که سواد را کاهش میدهد، چون اطلاعات لزوما سواد نیست؛ بهویژه اطلاعاتی که تو برایش بیل نزده باشی. درحال حاضر در کشورمان چیزی بالای دوهزار ناشر داریم و تعداد زیادی کتابفروشی، اما تیراژ کتابها بین 300 تا 400 است، البته که کتابهایی هم هستند و استثنائاتی هم وجود دارد، اما تیراژ معمول کتابها به همین میزان کاهش پیدا کرده است. در طول این همهسال که رشد جمعیت بالا رفته به تعداد خوانندگان کتاب ما افزوده نشده است و من فکر میکنم این روزها خیلی غمانگیزند.
این موضوع را که بسیاری هنوز وجود سانسور را مهمترین دلیل روی خوش نشانندادن ایرانیان به کتاب قلمداد میکنند، چقدر قبول دارید؟
ممیزی عنصر مهمی است، اما به نظر من نمیتوانیم آن را تنها دلیل کتاب نخواندن بدانیم. شما اگر اهل خواندن باشید حتما میتوانید از طریق اینترنت به هر کتابی که بخواهید، دسترسی داشته باشید. یکی از خصایص ما ایرانیها این است که تنبلی خودمان را گردن مسائل دیگر میاندازیم؛ [...] بله 25سال طول کشید تا چاپ دوم رمان «حیرانی» من از دست ممیزی با اما و اگر جان بهدر برد. یا همینطور مجبور به تغییر نام و ناشر شدم تا کتاب «موش کور» زیر چاپ رفت و همینطور این رمان آخری «جهی و شاعر و باقی قضایا» که هشتسال غیرمجاز بود و در زمستان ناشرش به نشر آن موفق شد. حالا از فیلمهایم نمیگویم که خودش حدیثی است مفصل. سانسور مضرات زیادی دارد، که بارها نوشتم و گفتم، ممیز تنها از اثر ممانعت نمیکند بلکه توهمی به وجود میآورد که اگر نبود چه هنگامهای میشد! به هرحال نمیتوان گفت که فقط سانسور در میزان کتابخوانی مردم تعیینکننده است بلکه تنها یک مورد غمانگیز آن است. به نظرم این دلیل تنها توجیه تنبلی است و ما ملتی هستیم که همیشه در این فکریم همهچیز را به آسانی با فشار دادن یک دکمه به دست آوریم. مثل اینکه جای کتاب قرص کتاب را در اختیارمان قرار دهند یا کپسول آثار موراکامی پروست، هدایت، احمد محمود، شاهنامه و... .
ادامه دارد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
وزیر فرهنگ و صنعت مسأله کاغذ را حل کنند
مهران مدیری با این هیولا کجا خواهد رفت؟
ممیزی غمانگیز است ، اما تنبلی ما را توجیه نمیکند!
سیاه و سفیدهای سرمربیگری فرهاد
سردار آقای گل چرا روسی بلد نیست؟
وداع با روحانی مظلوم همدانی
بیتکوین به ایران آمده؟
و اینگونه شد که غمگینتر شدیم
آسیبهای روحی پس از سیل بیشتر از زلزله است
«انتقامجویان» و «بازی تاج و تخت» چطور جهان را تسخیر کردند
کنترل دستفروشان با بلیت!
اگر با کودکانتان به سفر میروید خواندن این مطلب را از دست ندهید
میوههای درجه 2 نایاب شد
بچههای مدرسه شهید غلامی گل کاشتند
صفحه شهرونگ
آماری که زیبا نیست
بالاخره جنگ را باختی آقای شفر
بله، برجام و تلگرام از گوشت مهمترند آقای توکلی!