تبار شناسی فرهنگ جاهلی !

شیرزاد عبداللهی ‪-‬ احتمالا اصطلاح مارکسیستی لمپن برای توصیف قشری از جامعه شهری ایران که به عنوان اراذل و اوباش شناخته می شوند ، عنوان دقیقی نیست. مارکس و انگلس در کتاب ایدئولوژی آلمانی لمپن هارا «خرده‌طبقه‌ای» ضد انقلابی دانستند که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راه‌های مشکوک مانند گدایی و واسطه‌گری و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند. اراذل و اوباش کنونی ایران اما در متن تاریخی نسب شان به لوطیان و عیاران می رسد. لوطی ها در وجه مثبت خود، به جوانمردی و حمایت از ضعیفان و درماندگان شناخته می شدند تا جایی که مردان محل، به هنگام مسافرت، همسر و فرزندان خود را به یکی از آنها می‌سپردند. لوطی ها کسب‏وکار داشتند. زورخانه‌ می رفتند، در مراسم عزاداری ماه محرم و تعزیه‌ها فعال بودندو محافظ محله خود محسوب می شدند. رد پای این نوع از لوطی‌ها یا عیاران را شاید بتوان از زمان یعقوب لیث صفاری تا قیام تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان دنبال کرد. اما لوطی ها در وجه منفی افرادی حقه باز ، زورگو، فرصت طلب ، عرق خور و قمارباز، خشن و آلت دست صاحبان پول و قدرت معرفی شده اند که نقش گردن کلفت محلات را بازی می کردند.
آنها به راحتی مال مردم را «لوطی خور» می‌کردند . صادق هدایت در داستان کوتاه «داش آکل» یکی از یازده داستان کوتاه کتاب «سه قطره خون»، یک لوطی جوانمرد را در مقابل کاکا رستم لوطی بی اخلاق قرار می دهد. داش آکل یک لوطی وفادار به رسم عیاران است. او درگیر یک پارادوکس اخلاقی و احساسی (عشق مرجان ) است که نهایتا پا بر سرِ دل و تمایلات شخصی خود می نهد تا جوانمردی و وفای به عهد را پاس بدارد. کشته شدن داش آکل به دست کاکا رستم تصویری نمادین از غلبه لوطی‌گری بی اخلاق بر منش لوطی‌گری بازاری و منفعت طلبانه است.
بی‌خود نیست که «همه اهل شیراز در مرگ داش آکل گریستند» . این داستان پایان نمادین یک فصل تاریخی از حضور و نقش آفرینی عیاران و لوطی ها است. هر چه به امروز نزدیک تر می‌شویم وزن لوطی های نوع دوم برجسته تر می‌شود. رابطه صاحبان قدرت با لوطی های نوع دوم و سوء استفاده از آنها در تاریخ معاصر ایران نمونه‌های فراوان دارد. لوطی ها یکی از عوامل اصلی شورش های شهری تاریخ معاصر ایران بوده اند. در تعریف شورش آمده : «اگر عده‌ای بدون هماهنگی و مقصد سیاسی در اثر محرک خاصی دست به آشوب بزنند و نظم جامعه را مختل کنند، به این پدیده شورش می‌گویند.»
در اغلب موارد لوطی ها و لات ها صحنه گردان شورش ها هستند. سینمای روشنفکری قبل از انقلاب در ضدیت با نظام مستقر نوع جدیدی از لوطی ها را خلق کرد. داش مشدی ها و کلاه مخملی ها که نماد آنها در سینما ناصر ملک مطیعی بود با استقبال توده ای مواجه شد. کلاهِ مخملی ، سبیل ، کت و شلوار مشکی یا راه راه با پیراهن سفید یقه خرگوشی و خودداری از بستن کراوات ، خالکوبی ، دستمال یزدی، تسبیح و انگشتر ، کمر بند با سگک درشت و کفش پاشنه خوابیده از جمله نمادهای شناخته شده لوطی‌ها یا جاهل های سینمای دهه 40 و 50 است اما مهم تر از اینها دو نماد دیگر، یکی تیزی و دیگری گویش مخصوص تهرانی است. لوطی یا جاهل فیلمفارسی برای اجرای عدالت به پلیس و دادگاه مراجعه نمی کند. در فیلم مشهور قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی که آن را یک نقطه عطف در سینمای ایران می دانند، بهروز وثوقی خود شخصا برادران آب منگل را با ضامندار مجازات می کند . گویش لاتی تهرانی هم از نمادهای نسل معاصر جاهل ها یا کلاه مخملی ها است. برخی از دیالوگ های جاهلی فیلم‌فارسی به صورت ضرب المثل در آمده اند. روشنفکران و هنرمندان معترض زمان شاه ، کلاه مخملی ها را به عنوان نماد سنت در مقابل مدرنیته ترویج و قانون شکنی را تقدیس کردند . فیلم ارزشی اخراجی ها به نوعی توجیه گر حضور تیپی از کلاه مخملی های جدید در جبهه ها است.


سنتز تاریخی این روند پدید آمدن نسل جدیدی از جاهل ها است که سنخیتی با عیاران و لوطی‌های جوانمردی مثل داش آکل داستان هدایت و یا ستارخان قهرمان واقعی انقلاب مشروطه ندارند. مردانی هیکلی و اهل بدنسازی، بیسواد و تندخو، آلوده به مواد مخدر ، بی اعتنا به اخلاق و در مواردی متجاوز جنسی و متعرض به کودکان ، با گویش تهرونی مخصوص. تیپ واقعی این افراد در بزنگاه های تاریخی می خواهند نقش ایفا کنند.
در مقابل قدرت کرنش می کننددر نقش های به اصطلاح موجه ظاهر می شوند ، اما سویه اصلی حضور آنها کسب منفعت شخصی و حفظ جایگاه خود در جامعه به عنوان افرادی زورگو و متجاوز به حقوق مردم است. امروزه فرهنگ جاهلی در تمام ابعاد آن در مقابل فرهنگ مدرن مدنی قرار گرفته است و تکیه بر فرهنگ جاهلی مثل تکیه بر باد است.