چرایی نبرد گلادیاتوری روی سکوها

وقتی عدد 295 مصدوم را می شنویم قبل از هر چیز ممکن است ذهن مان سمت وقوع یک بلای طبیعی مثل سیل یا زلزله برود تا مصدومیت حین تماشای یک بازی فوتبال، آن هم برای مسابقه ای که هیجانش بیشتر به خاطر حساسیت بازی و جایگاه تیم ها در جدول، تقابل های غیر فوتبالی در زمین و تنش روی نیمکت ها بوده تا کیفیت فنی اش؛ التهاب هایی که قبل از سوت آغاز بازی و پیش از جدال بازیکنان روی سکوها شروع شده بود و متاسفانه ضیافتی از خون و سرهای شکسته را در پی داشت. شاید بتوان ادعا کرد بیشتر هوادارانی که در این بازی با سنگ و صندلی سرهای یکدیگر  را شکستند از جنس تماشاگرنما یا به قولی هولیگان های آشوب طلب نباشند و بدون برنامه قبلی وارد چرخه خشونت شده باشند. برای رفتار ناهنجار بیشتر این افراد زمینه های اجتماعی وجود دارد که باعث شده درلحظه مرتکب اشتباه شوند. آدم هایی که به دلیل تنش در خانواده، ناکامی شغلی و تحصیلی یا رفاقت با کسانی که ارتکاب خشونت برایشان راحت است به بشکه باروتی تبدیل شده اند که یک جرقه می تواند باعث انفجار و فوران سرخوردگی ها و ناکامی های شان شود. یکی از عادت های عجیب در رفتارهای اجتماعی برخی از ما ایجاد دوقطبی در هرچیزی است. در مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر کسی مثل ما فکر نکند حتماً در تقابل جدی با ماست و زمینه هیچ گفت وگویی را هم فراهم نمی کنیم. به همین دلیل با اولین فحاشی در ورزشگاه، با اولین برخورد ساده دو خودرو و با اولین بحث ساده سیاسی، تقابل جدی شکل می گیرد و خشونت رفتاری یا کلامی را در پی دارد. فراموش نکنیم در بیشتر بازی های فوتبال ما خشونت کلامی بیداد می کند؛ یعنی رفتار مخربی که با هدف تحت تاثیر قراردادن و تحقیر طرف مقابل انجام می شود. وقتی این جنس خشونت همیشگی باشد متاسفانه جای تعجب ندارد که به خاطر حل نشدن ریشه ای مشکل، متناسب با حساسیت دیدارها خشونت کلامی به خشونت رفتاری تبدیل شود. در بسیاری از نقاط جهان تقابل های قومیتی یا مذهبی به زمین فوتبال کشیده می شود اما در کشور ما، جایگاه فوتبال تعریف خاص خودش را دارد و تفریح مهم، هیجان اصلی، سازنده هویت فردی و اجتماعی و عشق آدم های بسیاری است به همین دلیل تاب آوری فرد در مواجهه با توهین طرف مقابل، به خاطر آن که مهم ترین رکن زندگی اش را در معرض تمسخر یا تخریب می بیند چنان پایین می آید که خشونت کلامی به رفتاری تبدیل می شود و با یک واگیر اجتماعی بالا به بیشتر افراد حاضر در آن عرصه سرایت می کند و عواقبش هم که پیداست. خشونت فوتبالی در خیلی از کشورهای دنیا مثل انگلستان رایج و حتی فراگیرتر از کشور ماست، اما تمهیداتی که برای حل ماجرا چیده شده برخلاف کشور ماست که ماجرا با چند میلیون تومان جریمه یا یکی دو جلسه محرومیت تماشاگران فیصله پیدا می کند. در بسیاری از نقاط دنیا برای پیشگیری از این حوادث کارت های هواداری صادر می شود و شماره صندلی فرد هم مشخص است و با کنترل دقیق سکوها هرنوع رفتار غلط رصد می شود و برای خود تماشاگر عواقبی دارد که از محرومیت حضور در ورزشگاه تا احکام قضایی متغیر است. از آن جا که بدنه اصلی هواداران فوتبال در کشور ما نوجوانان و جوانانی هستند که اهل بزهکاری نیستند و ارتکاب خشونت در آن ها بر اساس اتفاقات لحظه ای و بدون سازمان دهی شکل می گیرد بنابراین پیشگیری و کنترل هم ساده تر خواهد بود. جوانی که در این شرایط اقتصادی از شهر دیگری برای تشویق تیمش به ورزشگاه می رود و گاهی یک شبانه روز از امکانات ساده محروم است و از طرفی مربی، بازیکن و رسانه های مجازی هواداری مدام از حساسیت بازی و ضرورت پیروزی و نبرد روی سکوها با تشویق بیشتر برایش گفته اند پذیرش نتیجه نگرفتن تیم خودی و کری خوانی هوادار حریف را ندارد. نتیجه اش می شود فحاشی به بازیکن تیم خودی، داور و حتی در مورد هفته قبل بازی تراکتور، زدن سیلی به بازیکن بزرگی مثل مسعود شجاعی و در موارد اخیر هم سنگ پرانی هواداران دو تیم در بازی سپاهان و پرسپولیس. در کشور ما که داشتن یک رسانه مکتوب با چند هزار تیراژ کلی مجوز می خواهد کانال های تلگرامی و صفحه های هواداری تیم ها با مخاطب های میلیونی به هیچ وجه کنترل نمی شوند و از الفاظ رکیک در قبال تیم های حریف و هواداران شان استفاده می کنند. مربیان و مدیران و بازیکنان هم حین و بعد از بازی ترجیح می دهند با اعتراض به داور، درگیری با بازیکن حریف و متهم کردن دست های پشت پرده و... بابت نتایج شان فرافکنی کنند و با این اوصاف هواداری که مرتکب خشونت می شود خودش به نوعی معلول بسترهای مختلفی است که منجر به رفتار او شده است. اما در نهایت همه رفتار اشتباه هواداران را می بینند که مثل گلادیاتورها در نبرد مرگ و زندگی روی سکو به جان هم افتاده اند و از سیاست گذاران فرهنگی و اجتماعی، خانواده ها، رسانه ها به خصوص از نوع مجازی و باشگاه ها غافل هستند و بعد از یکی دو بیانیه و محرومیت ساده همه چیز تا اتفاقات تلخ بعدی به حال خودش رها می شود!