فرزند «قاتل امیرکبیر» در ینگه دنیا !

میرزا آقاخان نوری به دلیل اتهام مشارکت در به شهادت رساندن امیرکبیر، شخصیت محبوبی در تاریخ ایران نیست. تعدادی از منابع تاریخی، او را انگلوفیلی معرفی می‌کنند که حتی تابعیت دولت بریتانیا را داشت و از هیچ‌ اقدامی برای برآورده کردن خواسته‌های این دولت استعماری، خودداری نکرد. صرف‌نظر از آن‌چه درباره میرزاآقاخان نقل شده است، نباید از یاد ببریم که وی در دوران خودش، فردی صاحب نفوذ بود و طبق ادعای اعتمادالسلطنه در «صدرالتواریخ»، اجداد وی در منطقه نور مازندران، صاحب حشمت و موقعیت بودند. پدر وی، میرزا اسدا...، در زمره نخستین افرادی قرار داشت که به آقامحمدخان پیوست و در شمار لشکریان وی قرار گرفت و مقام «لشکرنویسی باشی»(وزیر لشکر) را به دست آورد.
آشنا با فن چاپلوسی
میرزاآقاخان که نام اصلی او میرزا نصرا... بود، کوچک ترین فرزند میرزا اسدا... محسوب می‌شد، اما به لحاظ ذکاوت، برترینِ پسران وی بود. او از دوران کودکی وارد دربار شد و بعد از مرگ پدر، مدارج ترقی را پیمود؛ هرچند که بخش مهمی از این ترقی را، مدیون چرب‌زبانی و تملق‌گویی ماهرانه‌اش بود. میرزاآقاخان، در دوران محمدشاه قاجار، با حاجی میرزاآقاسی، صدراعظم وی، دچار اختلاف شد و به همین دلیل، او و برادرش را به کاشان تبعید کردند. با مرگ محمدشاه و آغاز سلطنت ناصرالدین‌شاه و صدارت امیرکبیر، میرزا‌آقاخان بدون کسب اجازه از دربار، راهی پایتخت شد. البته، میرزا تقی‌خان، به دلیل نقش میرزاآقاخان در فرونشاندن شورش گروهی از نظامیان و همچنین، طرفداری مهدعلیا، مادر شاه، وی را دوباره به کاشان تبعید نکرد و گستاخی او را نادیده گرفت. مدتی بعد، با پادرمیانی مهدعلیا که حالا مادرزن امیرکبیر نیز بود، میرزاآقاخان به «اعتمادالدوله» ملقب شد.
رابطه با انگلیسی‌ها


«محمود محمود» در جلد دوم کتاب «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس»، با استناد به برخی متون تاریخی مربوط به دوره قاجار، آشکارا از ارتباط تنگاتنگ میرزاآقاخان با سفارت انگلیس سخن می‌گوید. ظاهراً همین ارتباطات و البته، نظر مثبت مهدعلیا، مادر شاه، به میرزاآقاخان، باعث شد که وی در رأس گروه مخالفان امیرکبیر قرار بگیرد؛ گروهی که سرانجام موفق شد زمینه برکناری وی از صدراعظمی را فراهم کند و میرزاآقاخان را به قدرت برساند. او روز 10 آذرماه سال 1230، به جای امیرکبیر، به صدراعظمی رسید و پیش از آن، طبق گزارش اسماعیل رائین در کتاب «حقوق بگیران انگلیس در ایران»، با نگارش نامه‌ای به سفیر انگلیس، خواستار سلب تابعیت بریتانیایی خود شد.
دوران صدراعظمی
میرزاآقاخان، پس از رسیدن به مقام صدراعظمی، ابتدا حذف فیزیکی امیرکبیر را در دستور کار قرار داد. طی یک دسیسه، فرمان قتل صدراعظم نام‌آور ایران، از ناصرالدین شاه در حالت مستی گرفته و در دی ماه سال 1230، در حمام فین کاشان، اجرا شد. یک سال پس از شهادت امیرکبیر، میرزاآقاخان، جدایی هرات را که مقدمه‌ای بر جدایی کامل افغانستان از سرزمین ایران بود، پذیرفت و به آن، با امضای عهدنامه پاریس، جنبه رسمی داد. او حدود هفت سال، صدراعظم ایران بود؛ دورانی که برخی از مورخان، آن را عصر تثبیت قدرت بریتانیا در ایران می‌دانند. اما در برای میرزاآقاخان هم روی یک پاشنه نچرخید. هفت سال پس از شهادت امیرکبیر، شاه به او غضب و از صدارت خلعش کرد. میرزاآقاخان که به گفته کنت گوبینو، سفیر فرانسه در ایران، قصه گویی چیره دست بود، راه قم و اصفهان را در پیش گرفت و سرانجام، در 59 سالگی، درگذشت. پیکر او را به عتبات بردند و در مسجدی دفن کردند که از ثُلث اموال امیرکبیر ساخته شده بود!
نظام‌الملک؛ مرد ازدواج‌های پرمنفعت!
با مرگ میرزاآقاخان، اقتدار خانواده وی کمتر شد، اما از بین نرفت. پسران او، در دوران صدارتش، به دربار راه یافتند و با خاندان سلطنتی و دیگر صاحب‌منصبان قاجاری وصلت کردند. این اقدام، سبب تداوم اقتدار آن ها شد. پسر بزرگ او، میرزا کاظم‌خان نظام‌الملک، پس از شهادت امیرکبیر و به دستور مهدعلیا، با عزت‌الدوله، خواهر تنی شاه و همسر امیرکبیر ازدواج کرد؛ ازدواجی که به دلیل علاقه عزت‌الدوله به همسر مرحومش، با اجبار انجام شد. با این حال، پس از طرد شدن میرزاآقاخان، پسر وی نیز، همراه او به تبعید رفت و به دستور شاه، خواهر وی را طلاق داد. اما فرزند میرزاآقاخان که از این ازدواج‌های مصلحتی، سودها دیده بود، مدتی بعد و هنگامی که نایره خشم شاه فروکش کرد، نیم‌تاج خانم، نوه فتحعلی‌شاه و بیوه امیراصلان‌خان مجدالدوله، دایی ناصرالدین‌شاه را به زنی گرفت و به این ترتیب، هم دوباره مقرب درگاه ناصری شد و هم با خانواده میرزاحسین‌خان سپهسالار، صدراعظم آینده ناصرالدین‌شاه، خط و ربطی پیدا کرد. با این حال، این ازدواج چندان هم مثمر نبود. شایعاتی وجود داشت که نیم‌تاج خانم با اغیار ارتباط دارد و حتی نظام‌الملک، فرزندش از نیم‌تاج خانم را متعلق به خود نمی‌دانست! نظام‌الملک بعدها با بیوه برادرش، داوودخان، ازدواج کرد، اما از او صاحب اولادی نشد.
فرزند میرزاآقاخان در واشنگتن
حسینقلی‌خان صدرالسلطنه، بی‌تردید معروف ترین فرزند میرزاآقاخان نوری است. او در میان ایرانیان، با نام «حاجی واشنگتن» شناخته می‌شود. حسینقلی‌خان، هفتمین پسر میرزاآقاخان نوری بود. او پس از مرگ پدرش، با اجازه ناصرالدین شاه و زیر نظر میرزا سعیدخان مؤتمن‌الملک، در وزارت خارجه مشغول به کار شد. ناصرالدین‌شاه، حسینقلی‌خان را به عنوان نخستین سفیر ایران، راهی «ینگه دنیا» یا همان ایالات متحده کرد. روایت سفر پرماجرا و عجیب وی به آمریکا، دستمایه آثار هنری متعددی شده است که در بین آن ها فیلم سینمایی «حاجی واشنگتن»، اثر زنده‌یاد علی حاتمی و با نقش‌آفرینی مرحوم عزت‌ا... انتظامی در نقش حسینقلی‌خان، شهرت فراوانی دارد. «حاجی واشنگتن» در محل مأموریت خود، چندان موفق عمل نکرد. او روز عید قربان بدون توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر محل مأموریتش، روی بالکن اتاق خود در هتل «والدورف - آستوریا»، گوسفند قربانی کرد و با جاری شدن خون از روی بالکن به داخل خیابان، جنجالی به پا شد! این اقدام در کنار برخی ضعف‌های دیگر و شاید دسیسه‌هایی که علیه وی در دربار جریان داشت، باعث شد که از سوی ناصرالدین شاه به تهران فراخوانده و به شدت توبیخ شود. با این حال، گزارش‌های حسینقلی‌خان به وزارت خارجه ایران، نقش مهمی در جلب توجه مقامات دولت ایران به آمریکا و شرایط حاکم بر آن داشت. او پس از بازگشت به ایران، به «حاجی واشنگتن» معروف شد و با وجود توبیخ، لقب «صدرالسلطنه» گرفت و حتی در سال 1310 هـ.ق، وزیر فوائد عامه شد. حسینقلی‌خان، یک سال بعد، با اعطای پیشکشی 10 هزارتومانی به شاه، به جای ناظم‌الدوله، به عنوان وزیرمختار بغداد دست پیدا کرد؛ اما در پی مشکلاتی که برای او ایجاد شد، به تهران بازگشت. «حاجی واشنگتن»، تا سال 1316 هـ.ش در قید حیات بود و در این سال، درگذشت.