شوک نویسنده های مجازی!

 اکرم انتصاری - جایی خوانده بودم روزی از راه می‌رسد که همه آدم‌ها به اندازه چند دقیقه تا کسب شهرت فاصله دارند. راستش خیلی وقت است که این فرصت به واسطه فضای مجازی به وجود آمده و مولفه‌ها را در حوزه‌های متفاوت از جمله فرهنگ و هنر تحت تاثیر خود قرار داده است. رویکردی که باعث شده در کنار جمعیت رسمی فرهنگ و هنر، توده‌ای نویسنده، شاعر و عکاس‌ شکل بگیرند که بیش از آن که با مهارت‌شان شناخته شوند، شهرت در فضای مجازی به کمک‌شان آمده و از آن‌ها چهره ساخته است، اتفاقی که در این روزهای سخت تامین کاغذ و نشر کتاب باعث ایجاد صف‌های طولانیِ چند ساعته برای امضا گرفتن از این چهره‌ها و به چاپ چندین باره رسیدن شده، حال آن که برخی غرفه‌ها با وجود کتاب‌هایی شایسته میزبان مخاطبان معدودی است.
 
یک راز اینستاگرامی که در صف برملا شد
اولین صف نمایشگاه بین المللی کتاب تهران را یک چهره مجازی رقم زد. علی سلطانی، دهه هفتادی است و خود را در صفحه شخصی‌اش نویسنده و فیلم نامه‌نویس معرفی کرده. گویا او مدت‌ها با انتشار بریده‌هایی از داستانی که حالا نام او «راز رخشید بر ملا شد» اعلام شده مخاطبان حدود 52هزار نفری‌اش را در تعلیق نگاه داشته و در مراسم رونمایی و جشن امضای آن در نمایشگاه کتاب، یک صف طولانی را که انتهای آن به طبقه دیگری ختم می شده رقم زده است. این کتاب 39 هزارتومانی که در همین روزها به چاپ سوم رسیده است و بخش زیادی از دنبال‌کننده‌هایش در فضای مجازی به شوق این مراسم خود را به نمایشگاه کتاب رسانده‌اند و این اتفاق را به اشتراک گذاشته‌اند، خود دلیل بزرگی بر این شهرت مجازی است.
پرمخاطب مجازی هستم ،پس هستم
قصه عجیب بعدی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران را نشری رقم زده که خود را ناشر نویسندگان پرمخاطب معرفی کرده است که مرور آن نشان می‌دهد منظورش از این جمله، نویسندگان پرمخاطب در فضای مجازی است. این نشر پیشتر اشعار علی قاضی نظام را که حدود 135 هزار دنبال کننده دارد، در کتاب «بایکوت» که پیشتر با نقدهای مختلفی مواجه بود، به چاپ رسانده است. امسال نیز این نشر کتابی به نام «سر قولم هستم» از یک عکاس با 254هزار نفر دنبال کننده در اینستاگرام را منتشر کرده است. کتابی که شامل متن و عکس‌های این عکاس در فضای مجازی است. عجیب این که نام مولف این کتاب 37 هزارتومانی  شبیه معرفی او در صفحه‌اش به «امیرعلی ق» ختم شده و حتی تصویر جلد کتاب، تصویر صفحه شخصی او از خودش است. در واقع هیچ ارزش افزوده‌ای متوجه این کتاب نیست. در بخشی از کتاب یادشده می‌خوانیم:« من عاشق اون نفس عمیق و خیالِ راحتتم، وقتی تلفنت روم خاموشه و فکر می کنی پرونده من برا همیشه تو زندگیت بسته شده». متنی که ناشر حتی زحمت ویراستاری و درست‌نویسی آن را به خود نداده و بدتر آن که برای چاپ آن هم به سختی نیفتاده است. قصه‌ای که شاید یک سر شروع آن به چاپ متن و عکس‌های اینستاگرامی صابر ابر، بازیگر و عزت‌ا... ضرغامی رئیس سابق صدا‌و‌سیما در قالب کتاب برسد.


وقتی نظارت مغلوب فضای مجازی ا‌ست
ایراد اصلی که به انتشار این گونه کتاب‌ها و ایجاد پدیده‌هایی مانند صف بستن در بستر یک نمایشگاه بین‌المللی با رویکرد فرهنگی وارد است، در درجه اول محتواست. محتوای سطحی که مخاطب آن به سطح ادبیات بسنده کرده و به دنبال مینیمال‌هایی عاشقانه، راز آلود و نزدیک به محاوره است. هرچند این صف بستن‌ها هنوز برای برخی غیر قابل درک است و در فضای مجازی با واکنش‌های منفی رو به رو شده و برخی نوشته اند :«تا نرسم خونه چیزی رو که دیدم باور نمی‌کنم! دخترا با دسته گل واسه عکس گرفتن التماس می‌کردن. غرفه‌های کناری تو سر خودشون می‌زدن که کتابی با تیراژ فقط 1100نسخه، چطور این صف طویل امضاشه؟»، « کتاب نویسنده ای که همه عمر و زندگیشو برای نوشتن کتاب گذاشته باتیراژ پونصد تا چاپ میشه اونم عمرا به چاپ دوم‌ نمی‌رسه، بعد برای امثال امیرعلی ق که ازنوشتن یه متن بدون غلط املایی عاجزن،جشن امضا برگزار می‌کنن، هزارنفرهم صف می‌کشن». انگار این روزها همه چیز در فضای مجازی خلاصه می‌شود. باید در آن چهره شد و بعد به فرصت‌های برداشت از این شهرت فکر کرد و پدیده‌هایی این چنینی را رقم زد.