آمریکای برانداز وخردخویشتنداری

با اینکه همه قرائن وشواهد نشان می‌دهد که آمریکا حتی پیش از دوران ترامپ مایل به براندازی جمهوری اسلامی ایران بوده والبته در حال حاضر تمایلش به پیگیری و وضوح تبدیل شده است ولی امرا و سخنگویان دولت آمریکا به کرات وصریحا اعلام کرده‌اند که در پی براندازی رژیم ایران نیستند و خواستار تغییر رفتار حکومت ایرانند. آن عمل و رفتار و این اظهار و سخن، سوال مهمی را به‌وجود می‌آورد که چرا دولتیان آمریکا از بیان نیتشان برای درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی و تلاش بی‌واسطه برای سرنگونی او به شدت پرهیز دارند و مکررا آن را تکذیب می‌کنند؟ واقعیت این است که سیاستمداران آمریکایی به‌خوبی متوجه عواقب سخت و سنگین رویارویی نظامی با ایران برای منطقه و جهان هستند، آنها نیک می‌دانند که اعلام مشی براندازانه در کشور بسیار مهمی مثل ایران مسئولیت‌های حقوقی و سیاسی فراوانی به همراه دارد که امکان شانه خالی کردن از آنها نیست. هنوز افکار عمومی جهان آمریکا را برای دخالت نظامی در عراق شماتت می‌کند و واشنگتن چه بخواهد و چه نخواهد مسئول خون‌های ریخته شده در این کشور و ظهور هیولای داعش در خاورمیانه است. این آمریکا بود که با اهداف توسعه‌طلبانه و سودجویانه به خاورمیانه لشکر کشید و با سرنگونی یک دولت خلأ ایجاد کرد و خشونت از پی خشونت درگرفت. دیر یا زود در جهانی که آمریکا با ثروت و قدرت و سیطره خود نتواند فکرها و قلم‌ها و اندیشه‌ها ودولت‌ها و سیاستمداران و ناظران بین‌المللی را مرعوب سازد باید به سوالات مهمی پاسخ دهد و هزینه‌پرداز اعمالی شود که مرتکب شده است. بر همین اساس هر توجیهی که تا کنون برای دخالت‌های مستقیم و تجاوزهای آشکار ابراز می‌شده است دیگر کارایی لازم را ندارد. این معنا در مورد ایران با توجه به وسعت جغرافیایی و موقعیت منطقه‌ای آن، شدیدتر و تعیین کننده خواهد بود. بعید است سیاستمداری در جهان یافت شود که بر بزرگی رویارویی آمریکا با ایران اذعان نداشته باشد. رویارویی که امتداد و انتهایش واقعا غیر قابل پیش‌بینی است. خلأ وجود و حضور یک دولت قدرتمند در ایران برای خاورمیانه فجایع غیر قابل تصوری به‌وجود می‌آورد. لذا دولت آمریکا تلاش دارد تا از هم اکنون ضمن پیگیری اهداف خود از مسئولیتش در بحرانی که امکان دارد ابعاد جهانی بیابد شانه خالی کند. بهترین حالت برای واشنگتن آن است که با فشارهای سیاسی و اقتصادی به اهداف خویش دست یابد، اگر این مقاصد به‌دست نیامد در درجه بعد اولویت آن است که تنازعات منطقه‌ای چنان بالا بگیرند که با تبلیغات وسیع وهمکاری برخی از دولت‌های منطقه برای جمهوری اسلامی درگیری‌های موضعی ایجاد شود تا بر وخامت اوضاع داخلی ایران افزوده شود. اگر این هدف محقق شود آمریکاییان تصور می‌کنند که کار چندانی برای میوه چینی نهایی نخواهند داشت. اما اگر با همه این احوال دولتی مثل عربستان از هزینه‌های عظیم درگیری مستقیم با ایران هراسید وطفره رفت وجمهوری اسلامی به راه خود ادامه داد امکان دخالت مستقیم ونظامی آمریکا مورد بررسی قرار می‌گیرد. مشکل کاخ سفید در این سناریو این است که امکان جلب حمایت متحدان اروپایی را ندارد و عاقبت ورود در این عرصه خطرناک بیش از پیش مبهم خواهد شد. اما مشکل دیگر آمریکا «زمان» است. ترامپ از آنچنان فرصتی برخوردار نیست که صبر کند تا فشارهای اقتصادی در طول زمان به زعم او به بار بنشینند و نتایج دلخواه آورند. او به‌رغم تبلیغات وسیع در جریان مذاکره با کره شمالی هیچ نتیجه قابل اتکایی به‌دست نیاورده است و اگر در مورد ایران هم نتیجه‌گیری در هاله‌ای از ابهام فرو رود در رقابت‌های انتخاباتی حداقل در بعد بین‌المللی دستانی خالی خواهد داشت. دلیل سرعت درتشدید فشارها و مسأله‌آفرینی‌های مکرر در مواجهه با ایران از همین جا سرچشمه می‌گیرد و همچنان باید انتظار کشید که آمریکا موضوعات جدید برای افزایش تنش‌ها با تهران را در دستور کار قرار دهد. در این سو اما به نظر می‌رسد که همه چیز به صبر و تدبیر دولت و مردم بسته است. اگر خرد خویشتنداری به‌کار گرفته شود وکسی یا گروهی از داخل به ناگاه بهانه خوبی به آمریکا هدیه نکند امکان پیشروی سناریوهای واشنگتن بسیار کمتر خواهد شد. دوران سخت وتلخ صبر با جلب حس ملی و انسجام داخلی و احترام به همه فکر‌ها و نظرها و زدودن کینه‌ها و رجوع واقعی به آرا و تمایلات ملت سپری خواهد شد و آینده ثبات و تعادل و رونق به ارمغان خواهد آورد.
* روزنامه‌نگار