حمایت از FATF یا اذعان به منطق استکباری آمریکا و اروپا؟

سرویس سیاسی-
روزنامه ایران در یادداشت سرمقاله روز پنجشنبه خود به مقایسه نوع مواجه آمریکا و اروپا با ماجرای جولیان آسانژ بنیانگذار سایت افشاگر ویکی لیکس و محمدرضا صمدی کلاهی قاتل شهید بهشتی و بیش از 70 نفر از مسئولان عالی کشور در دهه 60 که سالها در کشور هلند و تحت حمایت دولت‌های اروپایی زندگی می‌کرده است نوشت: «دولت‌های غربی قاعده‌ محدودکننده‌ای را برای رعایت و التزام به ارزش‌های خود دارند. این قاعده همان چارچوب و منافع ملی است. در حقیقت هرکس که در دنیا اقدام جنایتکارانه کند، بواسطه آن اقدام نیست که او را محکوم می‌کنند، بلکه بواسطه کیفیت اثرگذاری آن اقدام در منافع کشورشان است.اینکه عربستان می‌تواند هـر جنایتی کند، برای آنان اهمیتی ندارد چون علیه منافع غربی‌ها نیست سهل است که هزینه سکوت و حمایت غربی‌ها را هم می‌پردازد....ولی اگر یک کشور مخالف آنان به هر دلیلی درست یا نادرست یک نفر را زندان کند، بیا و ببین چه سر و صدایی راه می‌اندازند؟ در حقیقت اینجا نیز حقوق بشر بازیچه و پوششی برای دفاع از منافع خودشان است. این قاعده را حتی در داخل کشور خودشان نیز دارند.»
روزنامه دولت در ادامه نوشت: «اگر کسی اقدام به انتشار اسنادی کند که معرف جنایتکاری سربازان آنان یا اقدامات خلاف انسانی دولت‌های غربی باشد، پدرش را در می‌آورند. اکنون اسنودن آمریکایی از ترس مجازات باید در کشورهای دیگر زندگی کند، آسانژ را با این وضعیت از سفارت اکوادور بیرون می‌برند و منبع خبری او را در آمریکا به 35 سال زندان محکوم می‌کنند.ولی هنگامی که نوبت به کشورهای دیگر می‌رسد، حتی قاتلان و جنایتکاران تروریست را نیز مورد حمایت قرار می‌دهند و زندگی آرامی را در کشور خود برای آنان فراهم می‌کنند.این منطق دوگانه غربی‌ها موجب می‌شود که شعارهای حقوق بشری آنان به کلی پوچ و خالی از هر مفهوم و ارزشی شود.در زیر پرچم چنین شعارهایی است که می‌توان افراد وابسته به خود را به عرش اعلا برد، بدون آنکه درکی از آزادی و حقوق بشر داشته باشند و در عوض برخی از افشاگران و طرفداران شفافیت را که به جاهای حساس انگشت گذاشته در داخل نظام‌های خود به محاکمه کشاند و از زندگی ساقط کرد. »
اذعان روزنامه دولت به منطق استکباری آمریکا و اروپا در حالی است که طیف حامی دولت در جریان مذاکرات هسته‌ای هرگونه هشدار یا نقد دلسوزان مبنی بر غیرقابل اعتماد بودن غرب را به شدت سرکوب می‌کردند و با واژه‌هایی نظیر تعامل ستیز، دلواپس و ....تکفیر می‌کردنداما سرنوشت برجام چه شد ؟ وضعیتی که امروز می‌بینیم: تعطیلی تقریبا تمام تعهدات آمریکا و اروپا و برقرار ماندن تعهدات و بدهکاری‌های ما.


نکته قابل تامل و البته تاسف آور اینکه همین جریان با وجود تجربه تلخ خسارت بار برجام و اذعان به منطق استکباری طرف غربی، امروز همان روش را در مواجهه با لوایح استعماری FATF در پیش گرفته و منتقدان آن را سرکوب و تکفیر می‌کند. حال آنکه ما در FATF با همان طرف‌های آمریکایی و اروپایی برجام رو‌به‌رو هستیم که این بار لباس «حقوقی» بر تن کرده‌اند. آنها اگر قصد داشتند شرارت و کلاهبرداری نکنند و تعامل سازنده داشته باشند، باید درباره همین برجام انجام می‌دادند. یا اگر برجام، همه اختلافات را در بر نمی‌گرفت، دست کم با این توافق چنان با احترام و وفای به عهد مواجه می‌شدند تا طرف ایرانی باور کند می‌شود معامله دیگری (ولو بر سر امنیت و منافع ملی خود!) انجام داد.
خوی دیکتاتوریِ حامیان برجام
روزنامه همدلی در گزارشی نوشت:«دستگاه دیپلماسی ایران با وجود انتقاداتی که به آن و شخص وزیر وارد است نشان داده از پس چالش‌های بین‌المللی برمی‌آید و گوش جهانیان را با منطق گفت‌وگو می‌نوازد. اگر سایر حوزه‌ها و نهادهای غیرتخصصی و غیرکارشناسی، راه را برای دستگاه دیپلماسی خلوت کنند، وزارت امور خارجه می‌تواند از پس بحران‌های اخیر هم بر آمده و به سلامت از آن عبور کند طوری که دوست و دشمن دوباره زبان به تحسینش بگشایند».
حامیان سیاست خارجی دولت، هرگونه «نقد کارشناسی و فنی و دلسوزانه» را «تخریب» جازده و اقدامات و اظهارات اقتدارآفرین نهادها و مقاماتی به جز دولت و وزارت خارجه را نیز «تنش‌زا» و «ایجادکننده بهانه برای آمریکا» و «تندروی» جا زده و منتقدان را آماج فحاشی و توهین قرار می‌دهند.
این طیف علی‌رغم اذعان به بی‌دستاوردی برجام همچنان مدعی است که باید در حوزه‌های دیگر نیز بهانه‌زدایی کنیم تا مشکلات کشور رفع شود!
مجموعه این رفتارها نشان‌دهنده خوی دیکتاتوری حامیان سیاست خارجی دولت و بطور خاص حامیان برجام است.
وعده‌های اصلاح‌طلبان باد هواست
روزنامه شرق در شماره روز پنج شنبه در گزارشی با عنوان «اصلاح‌طلبان برای چه کسی شرط می‌گذارند؟» نوشت: «چندصدایی از جبهه اصلاحات به‌شدت به گوش می‌رسد و تکلیف نیروهای اصلاح‌طلب با انتخابات مجلس در سال جاری معلوم نیست. برخی از آنها می‌گویند که باید حضور مشروط در انتخابات داشته باشیم و برخی دیگر باور دارند که تعیین شروط برای مشارکت در انتخابات در نهایت به ضرر مردم[!!] و اصلاح‌طلبان تمام می‌شود و مانع استفاده از ظرفیت انتخابات است.»
نکته جالب توجه این است که طیف موسوم به اصلاح‌طلب (در تعریف از خود) در سطرهای بالا عدم حضورش در انتخابات را به ضرر مردم عنوان کرده است! در بخشی دیگر از این گزارش یک فعال سیاسی طیف موسوم به اصلاح‌طلب از رویکرد اصلاح‌طلبان در مواجهه با مردم انتقاد کرده و می‌گوید: «تصویری که برای مردم از انتخابات 96 و وعده‌های اصلاح‌طلبان برای انتخاب روحانی و دولت تدبیر و امید ایجاد شده، این است که وعده اصلاح‌طلبان باد هوا بوده است.»
این فعال سیاسی در ادامه گفته: «اگر فرض را بر این بگیریم که بنای اصلاح‌طلبان بر مشارکت مشروط باشد مخاطب این شرط هم شورای نگهبان نخواهد بود، بلکه مردم و بدنه اجتماعی هستند که به آنها رای داده‌اند. نمی‌شود در ایام انتخابات با طرح بعضی شعارها و وعده‌ها سطح مطالبات را بالا ببرند و بعد از انتخابات نقشی در اداره کشور نداشته باشند. پس وقتی صحبت از شرط و شروط می‌شود بیشتر به رابطه بین مردم و اصلاح‌طلبان باز می‌گردد.»
در ادامه این فعال سیاسی تاکید می‌کند: «اگر این رابطه [میان اصلاح‌طلبان و مردم] محکم باشد موازنه به نفع اصلاح‌طلبان تمام خواهد شد... اما مشکل این است که اصلاح طلبان نتوانستند با این بدنه اجتماعی ارتباط
برقرار کنند.»
قدم زدن در لس‌آنجلس با فکر کشته‌شدگان!
روزنامه اعتماد دیروز در مطلبی با عنوان «رویای آمریکایی» نوشت: «چند سال بعد از انقلاب، خانم معلمی آشنا از تهران به آمریکا مهاجرت کرد تا رویای خود را مانند هزاران ایرانی تحقق ببخشد. در تهران، او کار و زندگی متوسط، فرصت تشکیل خانواده و مسافرت داشت. در آمریکا این خانم معلم ایرانی سه شیفت کار می‌کرد. روزها از صبح تا شب در دو مدرسه حق‌التدریسی درس می‌داد و شب‌ها در رستورانی تا دیروقت کار می‌کرد. ولی او با این همه فشار کاری خود را آزاد می‌دانست. او نه فرصت فکر کردن، نه فرصت تشکیل خانواده و نه فرصت مسافرت به نقاط دیگر آمریکا را در ده سال اول اقامت کسب نکرد. اکنون همان خانم معلم بعد از سی و چند سال به ایران بازگشته تا دوستان، محله قدیمی، ... صمیمیت و معنویت را بیابد. رویای آمریکا چیست که این همه انسان را به سوی خود می‌کشد؟»
سعید عابدپور در بخش دیگری از این مطلب آورده است: رویای آمریکایی، ... رویای صدها هزار انسان فقیر آمریکای لاتین و مرکزی است که در سلطه 50 سال اخیر آمریکا با رژیم‌های دیکتاتوری نظامی، کودتا، ترور، تحریم و قحطی را چشیده‌اند. رویای آمریکایی رسیدن به آن 5 درصد خیلی ثروتمند جهان، صاحبان گوگل، یاهو، آمازون، مال، هاروارد، استانفورد، موسسات مالی و غیره است. رسیدن به رویایی که از جاده خونین فقیران عالم گلگون است... آمریکا برای تحقق این رویای خود [رویای آمریکای] به گفته جیمی کارتر، در تاریخ 246 ساله خود فقط 16 سال از صلح برخوردار بوده است. آمریکا جنگ‌‌دوست‌ترین کشور جهان است که برای تحمیل خود به دیگران با همه جنگیده است.»
وی در ادامه نوشت: «میلیون‌ها نفر انسان در تجاوز آمریکا به ویتنام، کره، آمریکای لاتین و خاورمیانه کشته شده‌اند. بیش از 625 هزار نفر در عراق به دست نیروهای آمریکایی و داعش و القاعده کشته شده‌اند. آیا می‌توان در خیابان‌های نیویورک و لس‌آنجلس قدم زد و به این همه انسان کشته شده، فکر نکرد؟ رویای آمریکا به قول نوام چامسکی، رویای سرکوب دموکراسی، ایجاد ایدئولوژی‌ها برای حاکمیت ابدی سرمایه‌داری نئولیبرال، گذاشتن سنگینی بار اقتصاد بر دوش فقرا و طبقه متوسط، حمله به کرامت و همبستگی انسانی، انتخابات مهندسی شده، ایجاد ترس و دلهره از دیگران و ده‌ها شیوه مختلفی است که در آمریکا و جهان اعمال می‌شود... رویای آمریکا؛ رویای ثروتمندان، جنگ‌افروزان، مدیران مالی و سیاستمداران این کشور است.»