پایان عصر پان‌عربیسم

شمال آفریقا بار دیگر ملتهب شده است. معلوم نیست این موج دوم بهار عربی است که بازگشته تا کار ناتمام خود در این منطقه را تمام کند یا این بار هم دخالت‌های قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مسیر انقلاب مردم را تغییر‌ می‌دهد. این بار الجزایر و سودان که از اتفاقات سال 2011 در امان بودند به دام افتادند. عبدالعزیز بوتفلیقه 82 ساله پس از 20سال حکومت بر الجزایر با اعتراض مردم پذیرفت در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت نکند و از مقامش نیز استعفا داد. اما در سودان قصه فرق کرد. عمر البشیر آخرین نسل از رهبرانی بود که واژه رنگ‌ورو رفته «پان‌عربیسم» را نمایندگی می‌کرد. او هفته گذشته آخرین سنگر این ایده را واگذار کرد. رهبران پان‌عرب پیش از او هر یک به طریقی از میان برداشته شدند. جمال عبدالناصر رئیس‌جمهور مصر، معمر قذافی رئیس‌جمهور لیبی، صدام حسین رئیس‌جمهور عراق و علی عبدالله صالح رئیس‌جمهور یمن از نمادهای پان‌عربیسم در منطقه و آفریقا بودند. پان‌عربیسم را حرکتی برای اتحاد عرب‌ها فارغ از باورهای دینی تعریف می‌کنند. این ایده شبیه پان‌ترکیسم و پان‌ژرمنیسم است که برای اتحاد بر پایه برتری قومی فارغ از باورهای دینی آنان تلاش می‌کند. این ایده که به‌طور ویژه در دوره جمال عبدالناصر خود را بازیابی کرد، اکنون و با سقوط عمر البشیر و دستگیری وی، برای همیشه به تاریخ سپرده شد تا جهان عرب به دنبال جایگزینی برای ادامه حیات خود باشد. در این گزارش به بررسی اقدامات رهبران پان‌عربیسم در جهان عرب پرداخته شده است.       جمال عبدالناصر

در میان تمامی چهره‌های پان‌عربیسم، جمال عبدالناصر جایگاه ویژه‌تری دارد. او به همراه «محمد نجیب» موفق شد با رهبری حرکت افسران آزاد، در سال 1952 حکومت پادشاهی مصر را که وابسته بریتانیا بود، سرنگون کند. نجیب دو سال رئیس‌جمهور مصر بود و بعد از او، جمال عبدالناصر جانشین او شد. دال مرکزی ایده ناصر تمرکز بر ملی‌گرایی عربی با هدف اتحاد عرب‌ها فارغ از باورهای دینی و مخالفت با غرب بود. ملی کردن کانال سوئز در سال 1956، نخستین صحنه رویارویی ایده پان‌عربیسم ناصر با نظم حاکم جهانی بود. اگر چه ارتش بریتانیا، فرانسه و رژیم‌صهیونیستی بلافاصله به مصر حمله و کانال سوئز را تصرف کردند، اما شانس با ناصر و ایده او یار بود. آمریکا و شوروی رهبران جدید نظام دوقطبی با این اقدام مخالفت کردند تا ناصر از جنگی شکست‌خورده، پیروزمندانه خارج شود. ملت‌های عربی که سال‌ها تحقیر استعمار انگلیس را چشیده بودند، از این اقدام ناصر به‌وجد آمدند و او را تحسین کردند. در سال 1962 یمن عرصه کشورگشایی پان‌عرب‌های ناصری شد. 50 هزار نیروی نظامی مصر به این کشور رفتند تا در جنگ، به نیروهای ملی‌گرای یمن در مقابل حکومت پادشاهی یمن کمک کنند اما این نبرد هشت‌ساله با وجود ساقط شدن حکومت پادشاهی یمن، دستاوردی برای ناصر نداشت، چراکه رژیم صهیونیستی با استفاده از حضور ده‌ها هزار نظامی مصری در یمن، سال 1967 به مصر، سوریه و اردن حمله کرد و نسخه این کشورها را در 6 روز پیچید. این شکست سنگین از رژیم صهیونیستی، ناصر و ایده‌اش را در آستانه فروپاشی برد  و امضای قرارداد صلح با رژیم صهیونیستی با وساطت آمریکا، ضربه مهلکی بر پان‌عربیست‌ها وارد کرد و اعتبار آنها را در جهان عرب از بین برد.
    معمر قذافی



کودکی معمر قذافی با تشکیل رژیم صهیونیستی و ایجاد حس تحقیر در میان اعراب، همزمان بود، اما در نوجوانی روی کار آمدن جمال عبدالناصر ناسیونالیست در مصر سال‌های تلخ را به‌نوعی جبران کرد تا معمر هم یک «ناصری» شود. پس از شکست سه کشور عربی در جنگ 6 روزه، ناصریست‌ها دلیل این شکست‌ را حکومت‌های وابسته عربی دانستند که به جبهه متحد عربی برای جنگ با دشمن صهیونیست کمکی نکرده‌اند. این تفکر بهانه لازم را به سرهنگ قذافی و هم‌سنگرانش داد تا با کودتا علیه پادشاه لیبی در سال 1969، یک حکومت ناسیونالیست عربی را پایه‌گذاری کنند. سرهنگ قذافى به ملى‌گرایى عربى جمال عبدالناصر باور داشت. او به آن، سوسیالیسم و آرمان‌هاى اسلامى افزود و در سال ۱۹۷۵ فلسفه سیاسى خود را در کتاب سبز معرفى کرد. در سال ۱۹۷۱، قذافى، انور سادات رئیس‌جمهور مصر و حافظ اسد رئیس‌جمهور سوریه دست به تشکیل فدراسیون جمهورى هاى عربى زدند که به دلیل اختلاف‌نظرهاى این سه کشور دوام چندانى نیافت. شکست از کشور فقیر چاد و نیز مصر در جنگ‌های مرزی، مداخلات ناموفق در حوادث داخلی کشورهای عربی و اسلامی مانند لبنان و عراق و نیز مورد حمله قرار گرفتن از سوی آمریکا در سال 1986 سیری کوتاه از مهم‌ترین اتفاقات دوران حکومت قذافی است. در سال‌های پایانی دهه 90 میلادی، قذافی به ناکامی پان‌عربیسم اعتراف کرد. او خود را مدافع آفریقا معرفی کرد، اما شاید کمی دیر شده بود، زیرا تمام ساخت حکومت او بر مبنای ایده پان‌عربیسم شکل گرفته بود. قذافی و پان‌عربیسم تغییر شکل‌داده‌اش خیلی دوام نیاورد و نارضایتی‌های انباشته‌شده در سال 2011 منجر به قیام مردمی در قالب بهار عربی شد. قذافی برای کوتاه کردن دست غرب از لیبی روی کار آمد اما با اشتباهاتش مسیر نفوذ غرب به لیبی را باز کرد.
    صدام حسین

صدام حسین عبدالمجید تکریتی 25 ساله بود که کودتای نظامیان، ضدنظام سلطنتی عراق به ثمر نشست. او که تازه یک‌سال بود به حزب بعث پیوسته بود به‌تبع حزبش با حکومت انقلابی مستقر مخالفت کرد و گروهی از اعضای حزب بعث تصمیم به ترور نخست‌وزیر گرفتند، اما ترور نافرجام بود. این ماجرا باعث شد صدام از صحنه فرار کند و به سوریه و مصر برود. صدام در قاهره بارها با جمال ناصر ملاقات کرد و این ملاقات‌ها او را شدیدا تحت‌تاثیر افکار ناسیونالیستی ناصر قرار داد. بعثی‌ها در سال 1968 با کودتا قدرت را در دست گرفتند. 10 سال بعد اوضاع برای صدام از این هم بهتر شد و او به‌طور مطلق قدرت را در حزب بعث و عراق در دست گرفت. یک‌سال پس از آن در سال 1979 صدام با به کار بردن ایدئولوژی پان‌عربیسم پشتیبانی معنوی، مالی و نظامی بسیاری از سران کشورهای عربی را به دست آورد‌ و آتش جنگی هشت ساله با ایران را برافروخت. با وجود حمایت آمریکا، شوروی، فرانسه و ده‌ها کشور دیگر از صدام این جنگ برای وی سودی نداشت و تنها دو کشور اسلامی را به ویرانی کشاند. حمله به کویت در سال 1990 اقدام دیگر صدام بود که با حمله ائتلاف جهانی به نیروهای صدام وی از کویت اخراج و ارتشش نیز برای همیشه مضمحل شد. صدام که روزی توسط بسیاری از اعراب ستایش می‌شد، ریشه اعراب را از داخل زد. نابودی بنیان‌های اجتماعی و اقتصادی به خاطر جنگ‌های زیانبار و نیز تصفیه‌های صورت‌گرفته مذهبی، نژادی و حزبی عراق را به مرز فروپاشی رساند. تنها یک حرکت لازم بود که این کار را ائتلاف متجاوز غربی انجام داد. بغداد طی تنها سه هفته سقوط کرد. سال 2005 نیروهای آمریکایی، صدام متحد پیشین‌شان را در چاهی تاریک و تنگ در شمال عراق دستگیر کردند. او یک سال بعد اعدام شد.
    علی عبدالله صالح

علی عبدالله صالح همچون سایر پان‌عربیست‌ها یک نظامی بود. او از ملی‌گراهای یمنی بود و به همراه دیگر افسران جمهوری‌خواه ارتش، دوشادوش نیروهای ارتش مصر در جنگ داخلی هشت‌ساله یمن علیه نظام پادشاهی یمن جنگید. صالح پس از جنگ داخلی به ریاست ستاد مشترک ارتش رسید ولی خیلی زود و با ترور و کشته شدن رئیس‌جمهور یمن قدرت را در دست گرفت و رئیس‌جمهور یمن شمالی شد. صالح یک سال بعد نیروهایش را برای کمک به صدام در جنگ علیه ایران به عراق اعزام کرد. او اما در داخل یمن هم با جنگ روبه‌رو بود. چندین دوره سرکوب شیعیان زیدی و سرکوب نیروهای یمن جنوبی پس از اتحاد دو کشور یمن‌شمالی و یمن‌جنوبی دو نمونه از درگیری‌های داخلی صالح در جبهه داخلی است. آغاز اعتراضات موسوم به بهار عربی در سال 2011 دامان حکومت صالح را هم گرفت. گرچه اعتراضات سرکوب شدند اما خود او در درون کاخ ریاست‌جمهوری در حمله‌ای خمپاره‌ای مجروح شد و به عربستان رفت. صالح در ریاض قدرت را از سر اجبار و فشار سعودی‌ها به عبدربه منصور هادی، معاون جنوبی خود منتقل کرد. صالح حس می‌کرد سعودی‌ها به وی خیانت کرده‌اند و قبای حکومت او را ربوده‌اند. بعد از آن بود که وی به یمن بازگشت تا جواب خیانت سعودی‌ها را بدهد، همراه شدن با انقلابیون و مبارزه با حکومت سعودی منصور هادی، مسیری بود که صالح انتخاب کرد. دیکتاتور یمن اما باز در میانه راه فریب سعودی‌ها و متحدان اماراتی‌شان را خورد و وسوسه دریافت دلارهای نفتی او را به خیانت و کودتا علیه انقلابیون کشاند. تلاش صالح برای کودتا در صنعا علیه دولت انصارالله پس از چند روز درگیری به کشته شدن او انجامید. پان‌عرب‌ها در یمن هم طبق سنت‌شان عمل کردند. هم خود را نابود کردند و هم کشورشان را.       عمر البشیر

عمر البشیر در سال 1989 دولت منتخب صادق المهدی، نخست‌وزیر وقت سودان را ساقط کرد. او این کار را با کمک حسن ترابی برادر زن صادق المهدی و رهبر اخوان‌المسلمین سودان انجام داد اما خیلی طول نکشید که او به این جریان پشت کرد. پان‌عربیسم پناهگاه دیکتاتوران عرب بود و عمر البشیر هم برای ادامه حکومتش به آن پناه برد. سرکوب گروه‌های اسلامی، جریانات مردمی و گروه‌های قومی سه راهی بود که او در داخل در پیش گرفت. دیکتاتورها قدرت را قبضه می‌کنند، مردم را از خود می‌رنجانند و سپس وقتی در داخل کسی را برای تکیه نیافتند به طرف‌های خارجی وابسته می‌شوند. دیکتاتور سودان هم از این قاعده مستثنی نبود. عمر البشیر که با شعارهای ملی‌گرایانه حکومتش را به پیش می‌برد با اندکی تهدید و تطمیع غرب به سوی هم‌پیمانی با آنها و متحدان‌شان کشیده شد. حاصل آن اما زدن پایه‌های حکومتش بود. وی برای خشنود کردن غرب حاضر شد با استقلال سودان جنوبی موافقت کند. این همه‌پرسی در سال 2011 انجام شد و در همان سال سودان جنوبی استقلال یافت. با این کار سودان 80 درصد از منابع و دوسوم تولید نفت خود را از دست داد تا بیش از گذشته فقیر شود. همین امر باعث وابسته‌تر شدن او به غرب شد. عمر البشیر بار دیگر مسیری اشتباه درپیش گرفت. حضور در جنگ یمن با آرزوی دستیابی به دلارهای نفتی سعودی و اماراتی هم مشکلات اقتصادی سودان را حل نکرد تا مردم این کشور با گران شدن سوخت و کمبود نان موجبات سقوط این دیکتاتور را فراهم آوردند. عمر البشیر سودان را کوچک و فقیر و از جنبه خارجی در مقابل غرب و محافظه‌کاران عرب تحقیر کرد. پان‌عربیسم در سودان هم موفق شد بزرگ‌ترین کشور عربی از لحاظ وسعت را به خاک سیاه بنشاند. فعلا البته او سرنوشتی بهتر از سایر رهبران پان‌عرب دارد و در زندان به سر می‌برد، اما شکست او پایان تمام آن چیزی بود که به «پان‌عربیسم» معروف است.   شکست حکومت‌ها و ساختارها «اتحادیه کشورهای عربی» 22 مارس 1945 با حضور 6 کشور عربی مصر، عربستان، عراق، سوریه، لبنان و اردن تشکیل شد. علت وجود چنین اتحادیه‌ای مانند اتحادیه کشورهای آمریکایی اشتراک در فرهنگ و مذهب بود. تشکیل این اتحادیه پاسخی به تجربه پنج قرن زندگی زیر چکمه‌های امپراتوری عثمانی و استعمار اروپایی اعراب بود. مردم سرزمین‌های عربی ملی‌گرایی عربی را راه خلاصی از تحقیر می‌دانستند و اتحادیه عرب تجلی این ایده بود. پس از اخراج نیروهای فرانسوی از سوریه و تشکیل رژیم صهیونیستی، عامل دیگری نیز بر لزوم همکاری کشورهای عربی افزوده شد. این اتحادیه که ۲۲ عضو اصلی و چهار عضو ناظر دارد. مقر اصلی‌اش در قاهره، پایتخت مصر است. هرچند در زمان تشکیل این اتحادیه رهبران پان‌عرب هنوز به میدان نیامده بودند ولی ایده تشکیل چنین ساختاری بی‌ربط با آرمان‌های پان‌عرب‌ها نبوده است. از دهه 90 که رفته‌رفته ایده پان‌عرب رنگ باخت، ساختارهایی که به‌نوعی با این ایده ارتباط داشتند نیز کارایی خود را از دست دادند. ظهور اتحادیه‌های منطقه‌ای همچون «شورای همکاری خلیج‌فارس» در 1981 (1360)، اتحادیه مغرب عربی در ۱۹۸۹ (1368) و شورای همکاری عرب در اواخر دهه ۱۹۸۰ نیز نشان‌دهنده عدم موفقیت پان‌عربیسم و راهی برای گریز از چالش حاکمیت ملی و پان‌عربیسم بوده است. مثل معروفی در میان اعراب وجود دارد که می‌گوید «ما روی این مساله اتحاد داریم که نمی‌توانیم به اتحاد برسیم.» اما نه ایده اتحادیه عرب و نه ایده‌های اتحادیه‌های منطقه‌ای عربی موفقیتی در این سال‌ها نداشته‌اند. ایده شورای همکاری خلیج فارس اکنون با اختلافات به وجود آمده بین عربستان و امارات با قطر، به‌نوعی به بن‌بست رسیده است. آنها پس از این شکست سعی کردند آخرین تلاش‌هایشان را برای اتحاد با کمک آمریکا در قالب تشکیل «ناتو» عربی انجام دهند. ناتوی عربی سرنوشتش اما بدتر از اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج‌فارس شد و پیش از تشکیل، مصر از آن جدا شد تا همچنان در هاله‌ای از ابهام بماند. امروزه اندیشه‌های پان‌عربیستی در جهان عرب، به دلیل بی‌هویتی بیش از پیش حکومت‌های عرب در مواجهه با غرب رنگ باخته‌است. در هر صورت، شکست پان‌عربیسم در کسب نتایج ملموس در طول قرن بیستم باعث شد که برخی اندیشمندان عرب رسما «پایان پان‌عربیسم» را اعلام کنند. مرکز «الدراسات الوحده العربیه» به‌منظور بررسی این‌گونه نظریات و مطالعه درباره اتحاد اعراب در قاهره و بیروت تاسیس شده است. از جمله دیدگاه‌های ارائه‌شده برای دستیابی به اتحاد، می‌توان به راه‌حل مبتنی‌بر مردم‌سالاری اشاره کرد. در این باره برخی اندیشمندان به خودکامگی و سرکوب جنبش‌های سیاسی فعال و فقدان مشارکت مردمی در جهان عرب اشاره کرده‌اند و راه دستیابی به اتحاد اعراب را پذیرش مردم‌سالاری و کثرت‌گرایی دانسته‌اند.