گوژپشتی فرانسه در نتردام

سرویس بین الملل جوان آنلاین: این اشاره‌ای از رمان گوژپشت نتردام اثر ویکتور هوگو است که ۱۸۸ سال پیش نوشته شده و اولین چاپ این رمان هم با تصویری از کلیساست که چند مرغ دریایی بر فراز آن پرواز می‌کنند، شبیه تصاویری که دیروز از آتش‌سوزی کلیسای ۸۰۰ ساله پاریس منتشر شد و مرغان دریایی برفراز آن بودند، با این تفاوت که ماکرون و صد‌ها هزار پاریسی برخلاف گوژپشت نتردام ایستادند و تماشا کردند و کلیسا در آتش سوخت و برج و سقف آن فرو ریخت. کاری که میلیون‌ها بیننده تلویزیونی هم، همان کار را کردند!
انتظار جهان از پاریس بسیار بیشتر از این بود. چرا فرانسه نتوانست این اثر تاریخی جهانی را حفظ کند؟ چرا درباره علت اصلی آتش سوزی به گمانه‌ها متوسل شده است؟ چرا در مهار آتش ناتوان بود و چرا و چرا و چرا.
البته صدای انتظار جهان از پاریس هرگز در بلندگو‌ها نمی‌پیچد و اعتراض به «گوژپشتی فرانسه» در حفظ یک اثر بزرگ تمدن بشری، در گلو‌ها می‌خشکد.
از منظر روشن بینان (!) فرانسه خود مادر تمدن است و سوزاندن یکی از فرزندان به دست مادر، لابد حق مادر است!


این آتش‌سوزی در هر کجای دیگر دنیا نیز به همین جا ختم می‌شد: سوختن و فروریختن سقف و برج. پس تفاوت فرانسه متمدن با نامتمدن‌ها چیست؟!
البته فرق‌های اساسی دیگری وجود دارد. هیچ رسانه غربی به چنین تحلیلی نرسید و نمی‌رسد که «جلیقه‌زرد‌ها بلای جان دولت ماکرون شده بودند و فرانسه به یک شوک روحی و روانی احتیاج داشت تا بتواند مسیر توجهات افکار عمومی را تا مدت‌ها به سوی دیگری بازگرداند!» یا «برخی شواهد حاکی است که انگیزه‌های مالی و فساد در این رخداد وجود دارد!» یا «کارشناسان اعتراض‌های زیادی دارند که چرا هلی‌کوپتر برای خاموش کردن نتردام به کار گرفته نشد و شیلنگ‌های آب پاش آتش‌نشانی هم کوتاه‌تر از آن بود که آب را به مرکز آتش برساند!»
اگرچه در فرانسه و در جهان هرگز کسی، سوختن غمگنانه نتردام را سیاسی و حزبی نمی‌کند، اما در کشور‌هایی که از دوستان غرب نباشند، آتش‌سوزی در یک ساختمان معمولی چندده‌ساله هم برای رسانه‌های خبری غربی و هم برای احمق‌های داخلی، مجوز چنین تفسیر‌هایی است و آن‌ها بی‌هراس از رفتن آبروی «فهم و شعور» خود، رسانه‌ها و گذرگاه‌های مجازی خود را انباشته از عقده‌ها و کمبود‌های فروخفته خود می‌کنند.
نتردام در آتش سوخت و ماکرون و رفقا به تماشا ایستادند و بعد قول ساختن دوباره دادند، بی آنکه بدانند آنچه آن‌ها می‌سازند ۸۰۰ سال زمان می‌خواهد تا برای مردمان آینده، «نتردام» باشد، و هرگز نتردام ویکتور هوگو نخواهد شد!