بلایای طبیعی و غیر طبیعی

سال گذشته، در چنین روزهایی، مشخصا 16 فروردین 97، در همین جریده، یادداشت بهاریه‌ای با عنوان "بهار و مانیفست رستگاری"، از راقم این سطور منتشر شد. آن یادداشت، سرشار از امید و آرزو بود. طی آن نوشتارعیدانه، انواع آرزوها در سال‌نو، در تمام حوزه‌ها‌، از اخلاق و فرهنگ و آداب معاشرت تا تولید و عمران و آبادانی،
از اصلاح سیستم مالیاتی تا رفع شکاف طبقاتی، از تامین اجتماعی تا حرمت فرد و اجتماعات، از بهبود سیستم‌ها‌ی بانکی و حذف تصدی گری و بنگاه داری آنها، تا حفظ باغات باقی مانده شهر با حذف "واقعی" مصوبه ترک‌تازی "برج باغ"‌ها‌، همه و همه، نوید داده شد. این امیدها، این آرزوها، " به قوت خود باقی است". همین امیدها و آرزوهای فراگیر و گسترده، خود، نشانگر آن است که شخصیت این ملت و آنچه سزاوار آن است فراموش نشده و با "همت جمعی" و با "خرد جمعی" با یاری خداوند (از طریق اطاعت دستورات و راهنمایی هایش)، طلبیده و مطلوب خواهد شد.
اما، این مقاله، نکاتی مهم و حیاتی را خصوصا در رابطه با حضور و شهادت و گواهی مردمان که حلقه مهم مردمسالاری و دیانت انگاشته می شود، در بردارد. به زعم نویسنده این مقاله، توجه به این امور و مباحث چند این یادداشت، می تواند عید سال آینده را شیرین تر نماید. باید توجه نمود که تنظیم این نوشتار در نخستین روزهای کاری سال جاری صورت پذیرفته که رنگ و بوی دیگری دارد. به عبارتی دیگر، این سطرها با دلی پرخون، طی روزهایی قلمی شده که سیل و سیلاب، بسیاری ازشهرها را درنوردیده و بسیاری از هموطنان را سوگوار نموده است. با این حال، تلاش بسیار شده، که سمت و سوی نوشتار، علمی و پژوهشی باشد و احساسات، نه در انگیزه که در سیاق، فاکتور و عامل موثری نباشد.
به شیوه مالوف اکثر نوشتارها، با مقدمه‌ای کوتاه، بحث اصلی، دنبال خواهد شد. نگارنده، سالها پیش، مطالعه‌ای پژوهشی - تطبیقی در خصوص بندهای الزامی قراردادها و مشخصا فورس ماژور به انجام رسانید که نتایج آن را در جلسات آخر درس مهندسی نرم افزار با عنوان "نکاتی مهم در تنظیم قراردادها"، برای دانشجویان خود، ارائه


می کند. یکی از خاطرات بسیار جالب و الهام بخش و اثرگذار، گفت و شنودی بود که در حاشیه یک کنفرانس تخصصی، با یکی از دانشمندان هندی تبار، صورت گرفت. آن محقق ارجمند، هنگام صحبت از مباحث حقوقی و سلب (یا محدود شدن) تعهدات طرفین قرارداد در بلایای طبیعی، اصطلاح "کار خدا" (Act of God) را برای "فورس ماژور" (Force Majeure) به کار می برد و اظهار می داشت که در قراردادها، برای آن ماده(Clause)، این عنوان را، به کار
می برند. این یادداشت، متمرکز بر این است که باید به دنبال علت‌های مستقیم و غیرمستقیم یا غایی و تام بود. این برخورد گزینشی احساسی ناآگاهانه خرافات مآبانه، خود، باعث غفلت از وظایف و تکالیف تخصصی بشر به عنوان اشرف مخلوقات است. آری، هرآنچه هست، حکمت و مشییت الهی است. عقل و اراده و تکلیف آدمیان نیز با همین سنجه مشیت نظام طبیعت باید در نظر گرفته شود.
به بیان دیگر، اشرف مخلوقات وظیفه دارد که نه تنها غرایز خود را، که طبیعت را نیز، کنترل نماید. باید توجه داشت که انسان خلیفه خداست و جانشین خداوند در زمین، وظیفه نگهداری تطبیقی و تکمیلی جهان حاضر را برعهده دارد. بیشتر این وظایف، البته، در کنار تکالیف فردی، به حکومت مردمی،
به عنوان نماینده حقوقی و اجرایی مردم، واگذار می شود. واضح است که طبیعت، نه سدسازی دارد و نه سیل بند و هدایت سیلاب. نه ساختمان
ضد زلزله و نه برق گیر. این ها، همه، طراحی ذهن هوشمند بشر (جانشین خدا بر زمین) است. این ها، همه، حاصل عقل و تجربه است. طبیعت، البته "جنگل" و "خانه رود" دارد که نقش "کنترل کننده طبیعی" دارند. "جزر و مد" (Tide) دارد. جزر و مدی که از آیات عجیب و پیچیده خلقت هستند و کاربردهای مختلف از کشتیرانی گرفته، تا شستشوی طبیعی ساحل ها دارند. در هر جزر، طبیعت، سفره ای از نرم تنان و صدف ها می گستراند
و در هر مد زمین‌های کشاورزی و نخلستان ها در مصب رودها را، سیراب می کند. در تمام این فرآیندها، رویدادها و قاعده ها و استثناها، حفظ و بهبود و استفاده بهینه و نگهداری هوشمندانه و آگاهانه لازم است که وظیفه "انسان هوشمند و آگاه و مسئولیت پذیر" است.
خوانندگان محترم دقت فرمایند که در این یادداشت، نه مبحثی دینی و مذهبی با محوریت نقش گناه مردمان در بروز بلایا، در دستور کار است (که در صلاحیت این صاحب قلم نیست) و نه حتی، بحثی علمی و تکنولوژیک در خصوص نحوه مدیریت بحران و هدایت یکپارچه و تلفیقی تلاش های سامان دهی مناطق آسیب دیده از بلایای طبیعی است (بحثی که البته تخصص نویسنده است وبه موقع، بی ملاحظه خوش آیند و ناخوش آیند افراد و سازمان ها، به لطف و فضل خدا، به آن پرداخته خواهد شد). بنابرین، موضوع اصلی این مقاله چیست؟ این مهم، طی سطرهای آتی، خدمت خوانندگان محترم بیان خواهد شد.
کوتاه و رسا و صریح و موجز باید گفت که "بسیاری از اموری که نام بلایای طبیعی بر آنها می نهیم، نه بلاست و نه طبیعی." در مدیریت، متافوری هست که می گوید: " وقایع به خودی خود، نه تلخ اند و نه شیرین." این «ما»
هستیم که برداشت تلخ و شیرین از آنها می کنیم. به عبارتی، بنیان های ارزشی(School of values)، وقایع، رویدادها و
فعالیت های "طبیعی و غیر طبیعی" را جزء به جزء ارزش گذاری می کنند. در طبیعت،
شکار یک آهو توسط یک شیر، حیات آهوبچه ها را با "خطر" مواجه می سازد و موجب "بقا"ی توله شیرها خواهد بود. واقعیت این است که از هر منظر به این رویداد نگاه کنیم و ارزش گذاری کنیم، هرچند موجب تفاوت نگرش ها می شود، ولی در رویداد و اتفاق یاد شده، تفاوتی ایجاد نمی کند. بلکه، برای تعادل چرخه حیات، از منظری کاملا علمی، گاه با هزینه بسیار، از یک گونه "در معرض انقراض" نگهداری می شود و گاه مجوز شکار برای "گونه ای دیگر"، صادر می شود.
بنابرین، منظر و بنیان ارزشی بنا نهاده شده، مشوق و انگیزه اصلی برای کنترل و هدایت رویداد هاست. اگر به قول شاعر توانمند، نگرش به زمین، مرکز حیات عالی، "سیاره ی بی همتایی باشد که در آن مرگ، مائده می آفریند." در عوض، آُستین تر انسان، تنها موجود "خودپوش" خلقت، از اشک، نشانگرنگرش ارزشمند "ارزش گذاری های عالی انسانی" برای نظام هستی است.
با توضیح فوق، به عنوان یک مصداق عینی می توان گفت که سیل و سیلاب، واقعه هایی
"طبیعی" اند که با بستن "غیر طبیعی" مسیل هایی که سال ها، هدایت گر سیلاب ها بوده اند، به "بلایایی غیر طبیعی" تبدیل می شوند. با این مدیریت نادرست و اریب، سیلاب، به سمت
جاده و خانه و کاشانه مردمان حرکت
می کند و تبدیل به یک بلا می شود. زلزله نیز، واقعه ای طبیعی است، حال؛ چه زمین لرزه، طبیعی و چه غیرطبیعی باشد، یک "رویداد" است. رویدادی که با ساختن خانه های
غیر مقاوم و تخریب آنها، می تواند به "بلا" تبدیل، یا یک بلیه، "قلمداد" شود. بسیاری از صدمات گسترده و جمعی و خرابی ها و ویرانی ها، که با برخی معیارها در طبقه "بلا" قرار می گیرند، قطعا بلای "طبیعی" نیستند و بدون حضور و دخالت "انسان"، پیش
نمی آمده اند.
باید توجه داشت که برخی امور، اصولا طبیعی نیستند و ساخته دست بشرند. ستم، تبعیض، فساد، رانت، اتلاف بیت المال، مصادره و تخریب منابع طبیعی، کم فروشی و گران فروشی، رویدادهای طبیعی نیستند.
این ها از عواقب و مضرات تمدن و شهرنشینی و جامعه شهری اند که اگر کنترل های قانونی و ضمانت اجرایی آنها به خوبی "طراحی" و به درستی "اجرا" نشوند، بلاهای غیرطبیعی خواهند بود. برای کمینه کردن این بلایا، لازم است که سیستم های اطلاعاتی، اقتصادی، اجتماعی و عمرانی گسترش در عین حال بهبود یابند.
مهم ترین ابزار و شاید "رکن" این مدل
کمینه سازی بلایا، امری اجتماعی – فرهنگی است و آن، "حضور و مشارکت آگاهانه و فعالانه مردمان" است. برای این حضور فعالانه و آگاهانه، باید زمینه ها و مقتضیات لازم، فراهم شوند. "شفاف سازی"، یکی از این مقتضیات است که در پاراگراف (نوشتپار) بعدی، با ظرافت مورد بحث قرار گرفته است.
"شفاف سازی" ها، باعث می شوند که متخصصان و مردمان آگاه، ناظرفعال و اصلاحگر سیستم ها باشند. درستی ها را بشناسند و با معیارهای تشخیص انحراف
آشنا باشند. انحراف ها را گزارش کنند و در رفع آنها مشارکت قانونی داشته باشند.
هیئت منصفه که در دادگاه ها شکل می گیرند، نمونه
مترقی این مشارکت آگاهانه است. شوراهای شهر و روستا، که از نمایندگانی "از جنس مردم" شکل می گیرند، مصداقی اجرایی از این مشارکت آگاهانه است. از این زاویه و منظر، باید به مسئولین محترم گوشزد نمود که از گسترش شبکه های اجتماعی و گاهی تقطیع برخی فیلم ها یا تحریف برخی سخنان، نگران نباشند و عکس العمل های "اگرسیو" از خود نشان ندهند و خط و نشان نکشند. آنان این تخطئه کردن ها را، این انتقادها را، حتی اگر غیر منصفانه باشند، به دیده منت بنگرند و بر چشم بگذارند. مطمئن باشند که مردم، خود، به این بلوغ رسیده اند که دروغ و کینه را از احقاق حق، بازشناسند. نقدهای هر پست اینستاگرامی (یا دیگر ابزارهای شبکه های اجتماعی) خود گویای این مطلب است. البته هرجا جرمی اتفاق افتاده، ضابطان و داوران، در چارچوب قانون، برخوردی با سعه صدرخواهند داشت. ولی، جای تعجب دارد؛ در حالیکه هموطنان جان باخته اند و سوگوارند و زندگی شان در کنار "تنگی معیشت" این سالها، دستخوش "بلا" هم شده است، مسئولی از نگرش یا اظهارات مسئول دیگر یا اظهاراتی در شبکه های اجتماعی، برنجد یا برآشوبد. مولا علی (ع) سرمشق بی بدیل کارگزاران است. ایشان هنگامی که خوارج در مسجد با فریاد، توهین می کردند و افترا می زدند، تنها تکرار می کرد (و به خود می گفت!):" فاصبر، ان وعد الله حق". مولا، به کارگزاران توصیه اکید می کند که صبور و عادل باشند و تاکید می کند که مبادا مانند گرگ درنده به جان مردم بیفتید و خوردنشان را غنیمت شمرید.
این یاداداشت، خیلی طولانی نخواهد شد و شاخه های مختلف را پوشش نخواهد داد، تا پیام مهم آن در میان کنایات و مثالها، پنهان و مکتوم نگردد. بگذارید صریح و بی‌پرده بگوییم که "مردم"، همه مردم، چه متخصصان و خبرگان و چه مردمان عادی، "چشم بینای سیستم ها" محسوب می شوند. سیستم ها برای کارآمدی، موظفند "شفاف" باشند و رسانه ها برای ایفای نقش بی نقص خود، محکوم به "آزادی" هستند. برای دقت بیشتر در این مبحث مهم، ریفرنس ها و مراجعی، ارائه می شود.
خداوند در آیه 21 سوره احزاب، فرموده است: " قَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ (مسلماً برای شما در زندگی، رسول خدا سرمشق نیکویی است). در آیه 45 همان سوره و نیز در آیه 8 سوره فتح، ابلاغ شده است:" یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنَّا اَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا (ای پیامبر]گرامی[ ما تو را به رسالت فرستادیم تا ]بر نیک و بد خلق[ گواه باشی و ] خوبان را به رحمت الهی[) مژده دهی و ] بدان را از عذاب خدا[ بترسانی). با یک دید فمنومنولاجیکال و استنتاج منطقی ساده، معلوم می شود که شهادت، بشارت و تنبیه و انذار، از وظایف مدنی مردم است که البته باید در شرایط مقتضی و با رعایت اصول اخلاقی و در چارچوب قوانین مترقی انجام پذیرد. علامه مطهری در صفحه 195 جلد پنجم کتاب "آشنایی با قرآن" تاکید می کند
که کسی حق دارد شهادت دهد که در
واقعه ای "حضور" داشته باشد. حقوق دانان متفقا" معتقدند که شهادت به "عین و حس" است و " گواهی" به "علم" جایز نیست و موجب هیچ حکم هیچ قاضی نخواهد شد. به همین دلیل است که مسئولین تراز اول هر ممکلتی، موظفند (و همگی به این امر وقوف دارند) که در هر حادثه مهمی، کارهای جاری را رها کنند و به منطقه بشتابند. نه تنها برای دلگرمی (یا مردمی نشان دادن خود) بلکه برای آنکه با چشم خود (نه تنها گزارشات دیگران) کم و کیف واقعه را "مشاهده" نمایند. مشاهده (Observation) نه فعل حسی دیدن (See) است و نه تماشای گذرای تفننی (Watch)، که دریافتن واقعه ها و رویدادها به قصد درک و فهم و شهود است.
گوش را بگرفت و گفت این باطل است
چشم حق است و یقینش حاصل است
لذا، بجز در موارد بسیار سری که امنیت کشور در خطر خواهد بود (و طبعا مکانیزم های کنترلی خاص خود هم، خواهد داشت)
در همه موقعیت ها، باید امکان حضور
(نه لزوما" ظهور) مردمان فراهم باشد. در این راستا، گزارش دهنده ها و شاهدان، نه تنها
تهدید نشوند و مورد شماتت یا تعقیب قرار نگیرند که "درعمل" از حمایت قانون نیز برخوردار شوند. قابل توجه است که ماده 2 قانون آیین دادرسی کیفری به صورت های مختلف و از جنبه های مختلف، “حمایت از شهود و گواهان” را فراهم آورده است که شاید مترقی تر و اجرایی تر از منشور شاهد در حقوق انگلستان (The Witness Charter) یا برنامه حفاظت شاهدان در ایالات متحده (Witness Protection Program) نیز ارزیابی شود.
البته، کیفیت و نحوه حضور و نظارت و کنترل و هدایت، بسیار مهم است و این حضور
می تواند از طریق سندیکاها، احزاب،
جمعیت ها و سازمان های غیردولتی، مردم نهاد، غیر انتفاعی، تعاونی ها و دیگر ساختارهای مدنی صورت پذیرد. بعلاوه،
نه فقط اشخاص حقوقی یاد شده، که هر فرد شهروند، باید حاضر و شاهد و گواه و "دست به کار" باشد (قُلْ اِنَّمَا اَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ اَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا – سوره سبا، آیه 34).
صد البته، در کنار فراهم آوردن این حضور فعال که زمینه فساد و تبعیض و رانت و قصور و تقصیر را محو خواهد نمود (یا تقلیل خواهد داد)، ضرورت دیگری هم وجود دارد. گواه و شاهد، باید خود "خطاکار" نباشد. ثبت و ضبط رویدادها، تحلیل وقایع و تصمیمات و دیگر اقدامات گواهان نباید با "خطاکاری" و خدای نکرده "تبهکاری" توام شود. بنابرین، همانطور که پیامبر (ص) در اعتقاد و اخلاق و اعمال، سرمشق است، "گواهان" باید پندار و کردار و گفتار نیک، شجاعت و مهربانی وعفو و بخشش، همت عالی وشکیبایی و هوشیاری و مقاومت در برابر سختی ها را، از سرمشق خود بیاموزند. برای آموختن این امور به نسل آتی، سیستم های فعلی آموزش و پرورش و نیز، آموزش عالی، نیاز به بهبود راهبرد، ساختار، تاکتیک و خصوصا" بنیان های ارزشی دارند
که خود مقالی دیگر را می طلبد. عجالتا"،
تنها توصیه می شود که در اولین گام، مسئولین ذی ربط، فی الحال و علی الحساب، توجه خاص مادی و معنوی به معلمین دانشمند و دلسوز و فداکار را افزایش دهند، تا بعد!