رسانه به مثابه امدادگر اجتماعی

همواره این سوال که رسانه‌ها قابلیت بروز چه کارکردهایی را در هنگام وقوع بحران دارند؟ محل بحث کارشناسان بوده است.
به‌نظر می‌رسد در یک تقسیم‌بندی کلی دوگونه کارکرد از حیث امداد‌رسانی برای رسانه در بحران قابل ذکر باشد. 1- رویکرد امداد‌طلبی برای مددجویان (متشکل از دو‌گونه اطلاع‌رسانی حرفه‌ای و رویکرد امنیتی)
2- رویکرد امدادرسانی به مددجویان آنچه در بیشتر موارد شاهد هستیم گونه اول یعنی اطلاع‌رسانی رسانه‌ها از موقعیت‌های بحران، اعلام کمبودها و احیانا اتمسفر امداد‌رسانی در محل وقوع بحران است. اما گونه‌ای دیگر از کارکردهای رسانه که با ظهور رسانه‌های نوین امکان به کارگیری بیشتری می‌یابد، مداخله‌جویی رسانه به‌عنوان امدادگر اجتماعی است.  نتایج بسیاری از پژوهش‌ها نشان داده که اولین اختلال روانی_‌اجتماعی ایجاد شده پس از بحران‌ها، اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD است. PTSD‌  می‌تواند پس از هر حادثه تلخی آغاز شود. یک حادثه تلخ، حادثه‌ای است که ما در آن احساس خطر می‌کنیم، زندگی‌مان در معرض تهدید است یا شاهد مردن یا مجروح شدن دیگران باشیم. بسیاری احساس غم عمیق، افسردگی، اضطراب، احساس گناه یا عصبانیت می‌کنند. به‌غیر از این احساسات قابل درک، سه نوع عمده علائم دیگر هم وجود دارند. 1- فلاش‌بک و کابوس: حادثه، مدام پیش چشم فرد تکرار می‌شود. چیزهای معمولی ممکن است باعث فلاش‌بک شوند. به‌عنوان مثال اگر فرد در زلزله یا سیل گیر افتاده باشد این لحظات فلاش‌بک می‌شوند. 2- دوری‌گزینی و بی‌تفاوتی: دوباره زنده‌ کردن خاطرات ممکن است بسیار افسرده‌کننده باشد، بنا‌براین ممکن است فرد بخواهد به آنها بی‌توجهی کند. او از مکان‌ها و افرادی که باعث به‌خاطر آوردن حادثه می‌شوند، اجتناب می‌ورزد. کمتر با دیگران ارتباط برقرار می‌کند و درنتیجه زندگی‌کردن و کار کردن با او سخت‌تر می‌شود. 3-‌ در حالت گارد به‌سر بردن (On guard): فرد ممکن است همیشه درحالت آماده‌باش به‌سر ببرد، گویی که منتظر خطر است. او نمی‌تواند احساس آرامش کند، احساس اضطراب دارد و به‌سختی به‌خواب فرو می‌رود. اطرافیان می‌بینند که فرد بی‌قرار و نا‌آرام است. وریس در مطالعات خود دریافت آشفتگی‌های روانی مهمی که میان سانحه‌زدگان ظاهر می‌شود به‌ترتیب استرس پس از سانحه، افسردگی و سپس اختلالات اضطرابی دیگر است. بسیاری از بازماندگان از سانحه، مشکلات بهداشتی، مشکلات مزمن در زندگی، اضطـراب و نگرانی درباره خانه و شغل از‌دست‌رفته خود و... را گزارش کرده‌اند. او دریافت حمایت مداوم از طرف دیگران به افراد کمک می‌کند تا بهتر از عهده مقابله با آن برآیند.  «بازی‌درمانی» و «مواجهه‌درمانی» دو شیوه‌ای است که درباره PTSD نتایج مثبتی داشته‌اند. این دو شیوه عموما توسط متخصصان بهداشت ‌روانی، روانپزشک، روانشناس و مددکاران اجتماعی به‌کار گرفته می‌شوند. مواجهه درمانی موثرترین درمان اضطراب برای افرادی است که اختلالات اضطرابی دارند. مواجهه درمانی شامل تمرین و کار روی ترس‌ها برای کمتر شدن ترس است، اما این روش چگونه کار می‌کند؟ مواجهه درمانی به فرد کمک می‌کند مغزش را دوباره آموزش دهد. این درمان تنها درمورد عادت‌کردن به ترس نیست بلکه مغز را دوباره آموزش می‌دهد ارسال سیگنال ترس را هنگام مواجهه با چیزی که خطر واقعی محسوب نمی‌شود، متوقف کند. اما جالب است که این شیوه با اندکی جرح و تعدیل می‌تواند به‌وسیله رسانه‌های اجتماعی نیز صورت پذیرد. اگر رسانه‌ها بتوانند با بهره‌گیری از هنر و خلاقیت، پیامی را در موقعیت بحران و با مشارکت افراد بحران‌زده تولید و منتشر کنند که به کم‌شدن PTSD‌ بینجامد، می‌تواند کارکرد امدادگری اجتماعی را برای رسانه فعلیت بخشد.  بنابراین ایجاد سازوکارهایی با هدف تشویق و تقویت نظام جامعه‌ای که از قبل موجود بوده، از طریق فعالیت‌ها و حمایت‌های مبتنی‌بر گروه در جایی که جوامع هنوز وجود دارند، برای افزایش سطح تحمل، تاب‌آوری و احساس، خود عاملی برای جوامع درحال بهبودیابی از سانحه، یکی از روش‌های نیل به رویکرد امداد رسانه‌ای در بحران است. برای تعریف عملیاتی این رویکرد رسانه در بحران، نمونه فلش‌ماب می‌تواند جذاب باشد.  در مرحله اسکان موقت و زندگی در اردوگاه‌ها، مددکاران رسانه‌ای می‌توانند نقش فعالی داشته باشند که بیشتر براساس مددکاری جامعه‌ای است. توجه ویژه به کودکان، زنان، سالمندان، بیماران و... در این مرحله از اهمیت زیادی برخوردار است. نمونه جالبی از مداخله‌جویی و امدادگری رسانه‌ای، رویدادی است که تحت‌عنوان فلش‌ماب شناخته می‌شود. این‌گونه رویدادها در مرحله اسکان موقت ظرفیت اجرایی بالایی دارند.  فلش‌ماب (Flash mob) فلش=‌صاعقه و مابیلیس=‌پویا یک پدیده اجتماعی و جدید در رابطه با یک «قرار دسته‌جمعی هدفمند» به اصطلاح خودجوش است. فلش‌ماب به گروه شهروندانی گفته می‌شود که از طریق رسانه‌های دنیای مجازی (اینترنت، ایمیل و...) یا تلفن همراه یا نامه زنجیره‌ای، همدیگر را خبردار کرده و در زمان معینی در مکان‌های عمومی برای انجام کارهای شگفتی‌آور، ازجمله اجرای کنسرت یا آواز گروهی فی‌البداهه، آب‌بازی، پرفورمنس یا حتی بازی و... تجمع می‌کنند. شگفتی‌آور به این خاطر که نه مکان اجرا مناسب برنامه است (مثلا کنسرت در محل خرید یا بازار تره‌بار) و نه اغلب اعضای آن گروه، به‌جز گروه هسته‌ای، اهل آن هنر هستند. در بسیاری موارد، در اجرای برنامه ده‌ها یا صدها شهروند رهگذر به گروه اولیه ملحق می‌شوند. درصد بزرگی از این شهروندان یکدیگر را نمی‌شناسند و ارزشی نیز برای آشنا‌شدن با یکدیگر قائل نمی‌شوند، مگر برحسب اتفاق. «فلش‌ماب» حرکتی است کاملا غیرسیاسی و برای سرگرمی ولی می‌توان از آن به‌عنوان روشی مداخله‌جویانه برای امداد‌ اجتماعی به‌صورت مواجهه‌درمانی بهره جست. در اینجا با نحوه تاثیرگذاری این روش آشنا می‌شویم. وقتی حوادث طبیعی همچون زلزله و سیل واقع می‌شوند پس از امداد اولیه و اسکان‌موقت مهم‌ترین کار برای کاهشPTSD، کمک به حادثه‌دیدگان برای مواجهه و پذیرش واقعیت است. اغلب در این مرحله کودکان در معرض آسیب جدی قرار دارند چراکه در دنیای کودکانه پذیرش واقعیتی مثل از دست دادن عزیزان گاهی به مثابه از دست رفتن کامل پیوند‌های اجتماعی کودک با دنیاست. در این زمان ایجاد فلش‌ماب با هدف طبیعی جلوه ‌دادن سایر پیوندها و ساحت‌های زندگی کودک می‌تواند هم برای او و هم برای خانواده امید‌آفرین باشد. نمونه‌ای از این کار در زلزله کرمانشاه و در شهر ازگله، توسط مددکار اجتماعی ایجاد قطاری بود که از کودکان تشکیل می‌شد و درواقع با بازی آنها را متوجه این واقعیت می‌ساخت که زندگی در جریان است. تصویر‌برداری از این فلش‌ماب و انتشار آن بین خانواده‌های حادثه‌دیده با استقبال قابل توجهی مواجه شد. این را می‌توان از سرعت شیوع کلیپ فلش‌ماب بین مردم فهمید.
رسانه با خلق و بازتاب موقعیت‌های برساخته امید‌آفرین همچون فلش‌ماب می‌تواند به مثابه یک امدادگر اجتماعی عمل کرده و از رویکرد منفعل اطلاع‌رسانی به رویکرد فعال امدادرسانی ارتقا یابد.