روزنامه فرهیختگان
1398/01/20
!YOU'RE DONE
ماجرای قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروههای تروریستی از سوی ایالات متحده آمریکا در میان رسانهها بحثبرانگیز شده و دلایل مختلفی از سوی کارشناسان و فعالان سیاسی و رسانهای مطرح میشود؛ از عملیات روانی گرفته تا خودنمایی در آستانه سالگرد خروج از برجام و... . در این میان اما شاید بهترین و مناسبترین توضیح در بررسی جزء به جزء وقایع سیاسی، اقتصادی و امنیتی میان ایران و غرب بالاخص آمریکا نهفته باشد. اینکه در اوج شدیدترین تحریمهای اقتصادی تاریخ، آمریکا دوباره سراغ سپاه پاسداران رفته و تلاش میکند با طرح این موضوع افکار عمومی را به هم بریزد، قطعا دلایلی خاص دارد که هم نیازمند بررسی گذشته است و هم مستلزم سناریوخوانی برای آینده و بررسی اینکه آمریکا با این اقدام انتظار چه تاثیرات و چه واکنشهایی دارد. «فرهیختگان» در شماره امروز خود تلاش کرده به این مسایل پاسخ دهد. ماجرای تحریم 18 اردیبهشت گذشته ایالات متحده از برجام خارج شد و نهتنها تحریمهای قبلی را برگرداند که دایره آن را به مراتب گستردهتر کرد، تحریمهای اقتصادی شدیدی را اعمال کرد و گفت که بنا دارد ایران را از نفس بیندازد. وزیر امور خارجه آمریکا از به صفر رساندن فروش نفت ایران سخن گفت و برایان هوک را هم بهعنوان رئیس «گروه اقدام ایران» منصوب کرد تا تمامی اقدامات آمریکا علیه ایران را هماهنگ و منسجم سازد. جان بولتون مشاور امنیتی ترامپ به پشت تریبون آمد و گفت که انقلاب ایران نباید 40سالگی خود را جشن بگیرد و دهها اقدام و اظهارنظر دیگر مانند تحریک برخی ضدانقلاب برای آشوب و اقدام تروریستی یا خرابکارانه، که همگی تمرکز بر توقف و فروپاشی حکومت ایران داشت. ایران اما با تمامی این شرایط و با وجود برخی بیتدبیریهای داخلی نهتنها 40 سالگی خود را دید، که فروش نفت خود را ادامه داد، بازارهایی مانند ارز را به ثبات رساند و حالا به دنبال عملیاتی کردن ایدههایی است که میتواند در دوران تحریم به صورت جدی گرهگشای کار اقتصادش باشد. به این موضوع این را هم باید افزود که برای مثال ایالات متحده و مقامات آن از جمله پمپئو و هوک این روزها مکرر میگویند که معافیتهای تحریمی ایران را به هیچ عنوان تمدید نخواهند کرد؛ به این معنا که دیگر اجازه نخواهند داد چین، ژاپن، ترکیه، کره جنوبی، هند، یونان و ایتالیا از ایران نفت بخرند و معافیت همکاری اقتصادی عراق را نیز تمدید نمیکنند، اما خب نمیتوانند در این مسیر موفق شوند و اینکه چرایی آن هم دلایل متعددی دارد که از حوصله بحث خارج است و باید صرفا به ذکر این نکته اکتفا کرد که امروز هم چینیها در حال ادامه خرید نفت ایران هستند، هم هند اعلام کرده که معافیت خود را دوباره تمدید کرده و هم عراقیها توجهی به تمدید یا عدم تمدید ندارند. با توجه به این شرایط، هر ذهنی که تعقل کرده و شرایط را ببیند، میتواند به این حدس برسد که زمانش فرارسیده که ایالات متحده اقدام جدید خود را آغاز و برگ جدیدی رو کند و سیاست ناموفق خود را در فروریختن ایران دوباره تقویت کند. در این مسیر این مساله را باید مفروض داشت که از دیدگاه آمریکاییها مهمترین و کارگشاترین مسیر، افزایش فشارهای اقتصادی و بیقرار کردن مردم است؛ سیاستی که ترامپ و همکارانش در کاخ سفید امیدوارند کارساز بیفتد و اقتصاد ایران را هم از فروش نفت و هم از ارتباط مالی با خارج محروم سازد. اما اینکه ارتباط این مساله با تحریم سپاه پاسداران و قراردادن نام این نهاد در لیست گروههای تروریستی چیست، امر آنچنان پیچیدهای نیست، چراکه همه شواهد و قرائن از این نکته حکایت دارند که ایالات متحده به این نقطه رسیده که دسترسی و تعمیق حضور ایران در کشورهای منطقه و مناطق تحت سیطره جریان مقاومت فرصت بزرگ اقتصادی و مسیری برای شکست تحریمها ایجاد کرده و لذا به هر نحو ممکن که شده، باید این دسترسی محدود شود. آمریکاییها به خوبی میدانند اصلیترین راه محدودسازی این دسترسی، فشار بر مجموعهای است که توانسته این امکان را برای ایران فراهم کند. آنها میدانند که سوریه و عراق نهتنها قبل از برقراری صلح و نابودی تروریستها که بعد از آن هم به واسطه تدابیر سپاه و نیروی قدس آن آرام هستند و کمتلاطم و لذا اگر لازم است دوباره آشوبی ایجاد شود تا ایران نتواند فرصتهای اقتصادی خود را در آن توسعه دهد، باید سپاه پاسداران تضعیف و از منطقه حذف شود. پیش از این البته تصویب قوانین سیسادا و کاتسا در ایالات متحده در سالهای 2010 و 2017 همه ارکان و اعضای مهم سپاه پاسداران از جمله سرلشکر قاسم سلیمانی را به لیست تحریمها اضافه کرده بود و بنابراین اضافه شدن سپاه به لیست گروههای تروریستی مدنظر آمریکا آخرین تیر برای ازپا درآوردن سپاه و جدا کردن آن از مابقی ساختارهای سیاسی و قانونی ایران است.بازی با مرگ اینکه همیشه ایران میگفته ایالات متحده آمریکا اشتباهترین اقدامات ممکن را انجام میدهد شاید اینبار و با موضوع قرار گرفتن سپاه در لیست گروههای تروریستی بهتر از گذشته معلوم و مشخص شده باشد. ترامپ در شرایطی سپاه را در لیست سیاه قرار داد که افکار عمومی ایران و دنیا میبیند که نیروهای سپاه از قاسم سلیمانی گرفته تا سربازان وظیفه، مهربانانه در میانه میدان درحال خدمترسانی به مردم سیلزده هستند و لذا پذیرش توصیفاتی که ترامپ و پمپئو برای کادر این نیروی رسمی نظامی ایران دارد چقدر غیرواقعی و متوهمانه است. سپاه البته امروز تنها در ایران در اوج محبوبیت نیست بلکه در منطقه و پس از شکستدادن داعش و دیگر گروههای تروریستی نیز میان مردم جای خود را باز کرده است. از طرف دیگر آمریکا امروز شاهد این است که محمدجواد ظریف برای تروریستی خواندن نیروهای ارتش آمریکا در منطقه پیشقدم شده و شورای عالی امنیت ملی نیز بلافاصله پس بیانیه کاخسفید، تمامی کادر سنتکام در منطقه را همتراز داعش دانسته و آنها را بهعنوان تروریست تحتتعقیب قرار دهد. البته این هم بماند که از کارشناسان بینالمللی گرفته تا برخی عقلای آمریکایی از مدتها قبل مداوم گفتهاند کشوری که 175 پایگاه نظامیاش در تیرس موشکهای ایران است و از این تعداد چند 10 پایگاه در مناطقی واقع شده که دنبالههای ایدئولوژیک انقلاب ایران حضور فعال دارند، نباید حماقت کند و جان نیروهای خود را به خطر بیندازد و هم منافع اقتصادی و استراتژیکش را دچار تلاطم و چالش سازد. حالا البته بیش از آنکه ایران در خانه خود که از کشمیر تا مدیترانه گسترده شده نگرانی داشته باشد، این نیروهای سنتکام یا همان میهمانان ناخوانده هستند که باید مضطرب باشند تا ماموریتشان کی تمام میشود.
بیانیه شورایعالی امنیت ملی در پی اقدام دولت ترامپ و قراردادن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی وزارتخارجه آمریکا و با توجه به حمایت پنهان و آشکار نیروهای نظامی آمریکا در منطقه از گروههای تروریستی و دخالت مستقیم در انجام فعالیتهای تروریستی توسط نظامیان آن کشور، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان دیروز با ارسال نامهای خطاب به حسن روحانی، رئیس شورای عالی امنیت ملی، براساس «قانون مقابله با نقض حقوق بشر و اقدامات ماجراجویانه و تروریستی آمریکا در منطقه» مصوب مجلس شورای اسلامی، پیشنهاد کرد شورای عالی امنیت ملی کشورمان نیروهای نظامی آمریکا در منطقه غربآسیا موسوم به «سنتکام» را در فهرست گروههای تروریستی از نظر جمهوری اسلامی ایران قرار دهد. بر همین اساس، شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در بیانیهای ضمن محکومیت شدید اقدام غیرقانونی و خطرناک رژیم ایالات متحده آمریکا در قراردادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست «سازمانهای تروریستی خارجی» در اقدام متقابل در برابر اقدام غیرقانونی و نابخردانه امروز آمریکا اعلام کرد که «رژیم ایالات متحده آمریکا را «دولت حامی تروریسم» و «فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم به سنتکام» و تمامی نیروهای وابسته به آن را «گروه تروریستی» میداند.» متن کامل بیانیه شورایعالی امنیت ملی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ضمن محکومیت شدید اقدام غیرقانونی و خطرناک رژیم ایالات متحده آمریکا در قراردادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست «سازمانهای تروریستی خارجی»، این اقدام بیاساس را خطر عمدهای برای صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی و نقض آشکار قواعد آمره حقوق بینالملل و منشور ملل متحد میداند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برخلاف آمریکا و متحدان منطقهای آن که همواره حامی گروههای افراطی و تروریستها در منطقه غرب آسیا بودهاند، پیوسته در خط مقدم مقابله با تروریسم و افراطیگری در منطقه بوده و نقش این نیروی فداکار و انقلابی در مقابله با القاعده، داعش، النصره و سایر گروههای تروریستی در منطقه توسط مردم و دولتهای آسیبدیده همواره مورد تقدیر است. جمهوری اسلامی ایران در اقدام متقابل در برابر اقدام غیرقانونی و نابخردانه امروز آمریکا اعلام میکند، رژیم ایالات متحده آمریکا را «دولت حامی تروریسم» و «فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم به سنتکام» و تمامی نیروهای وابسته به آن را «گروه تروریستی» میداند. این فرماندهی مسئولیت اجرای سیاستهای تروریستی دولت آمریکا علیه منطقه غرب آسیا را بهعهده داشته که امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و جان افراد بیگناه ایرانی و غیرایرانی را برای تحمیل سیاستهای خصمانه ایالات متحده به خطر انداخته است که از آن جمله حمله وحشیانه و عامدانه به هواپیمای مسافربری ایران در سال 1367، مشارکت در کشتار مردم یمن و دیگر شهروندان غیرنظامی در غرب آسیا را میتوان نام برد. بدیهی است رژیم ایالات متحده آمریکا تمامی مسئولیتهای عواقب خطرناک این اقدام ماجراجویانه را برعهده خواهد داشت.
جاده ابریشم، مقصد لاذقیه تثبیت سوریه و عراق و آماده کردن این پهنه برای ورود دولت ایران و فعالان اقتصادی نتیجه تلاشهای چندساله سپاه است. یکی دو سالی هم هست که همه از چگونگی حضور دولت و فعالان بخش خصوصی در بستر اقتصادی این منطقه سخن میگویند و رفتوآمدهای اخیر را بخشی از این نقشه میدانند. چندی پیش اما روزنامه العرب قطر خبر مهمی را منتشر کرد که مانند انفجار بمبی فضای سیاسی- اقتصادی منطقه را متاثر کرد. این روزنامه از آغاز مذاکرات اقتصادی ایران با مدیران بندر مهم سوریه در مدیترانه یعنی بندر لاذقیه خبر داد و گفت «در صورت موفقیت این مذاکرات در آیندهای نهچندان دور مدیریت این بندر به ایرانیها واگذار میشود»؛ اتفاقی که در صورت تحقق، ایران به صورت رسمی برای اولین بار در تاریخ معاصر خود به آبهای مدیترانه دسترسی یافته و مدیریت یکی از بنادر مهم حاشیه این دریا را به دست میگیرد. نباید از یاد برد که مهمترین خبر حاشیهای سفر تاریخی بشار اسد به تهران که البته با استعفای نابهنگام محمدجواد ظریف تحت تاثیر قرار گرفت، همین موضوع بود. در آن ایام گفته شد بشار اسد موافقت اصولی خود را با دراختیار قراردادن لاذقیه به مقامات ایران اعلام کرده است و حالا هم خبر میرسد که همزمان با پایان تابستان این مساله محقق خواهد شد. این اتفاق البته دو وجه مهم دارد؛ یک وجه اقتصادی و یک وجه امنیتی. اول در وجه اقتصادی باید گفت ایران با رسیدن به لاذقیه میتواند با امن کردن و در اختیار گرفتن یک خط مهم ترانزیتی که برخی آن را پروژه بهروزشده «راه ابریشم» مینامند، مسیری در حدود 4500 کیلومتر از آسیای میانه تا غرب اروپا را به دست بگیرد و به سادگی هم به بازارهای عظیم واقع در این مسیر دست یابد و هم از دیگر مزیتهای ترانزیتی این جاده استفاده کند. ایران که قبلا توانسته بود چین، روسیه و هند را از مسیر ترکمنستان با راهآهن اینچهبرون، کریدور زرنج از افغانستان و بندر چابهار به دریای آزاد و البته آسیای غربی و جنوب غربی وصل کند، حالا مسیر زمینی مهمی را مهیا میکند تا تجارت بسیار گستردهای صورت پذیرد. این مسیر امن تجاری در نگاه بسیاری از کارشناسان خواهد توانست با ایجاد امکان صدور کالا در حجم انبوه بهویژه نفت و ایجاد ظرفیت جدید واردات، بخش مهمی از تحریمهای ایالات متحده را بیاثر سازد. ایجاد یک آزادراه که قبلا عراقیها خبر آن را منتشر کرده و گفته بودند گذرگاههای غربی ایران بهزودی از شرق تا غرب عراق را خواهند پیمود، حالا اتصال راهآهن ایران به ریلهای عراقی از مسیر بصره هم تقویتکننده این مسیر خواهد بود. علاوهبر این نباید از یاد برد که دسترسی ایران به بندر لاذقیه تنها دستاورد برقراری صلح و ثبات در سوریه نیست، چراکه برخی طرحهای اقتصادی دیگر نیز مکمل این اتفاق است. ایجاد یک اتاق بازرگانی و یک بانک مشترک با سوریها، احداث یک نیروگاه سیکل ترکیبی 540 مگاواتی لاذقیه، احداث یک خط لوله گاز و ساخت 200 هزار واحد مسکونی و چندین طرح دیگر از جمله قراردادهای اقتصادی ایران با سوریهاست که آینده روشنی را برای اقتصاد ایران در زمینه شکست و بیاثر کردن تحریمها ایجاد میکند. رسیدن ایران به سوریه و بندر لاذقیه و تکمیل زنجیره اقتصادی خود تا مدیترانه البته شامل حلقههای دیگری نیز هست؛ حلقههایی که باز هم محصول تامین امنیت منطقه، نابودی تروریستها و تثبیت صلح توسط سپاه پاسداران و نیروی قدس سپاه است. عراق حلقه مهم و بسیار ارزشمند این زنجیره است. این کشور که امروز استراتژیکترین همکاری اقتصادی ایران نام گرفته و تنها ظرف یک ماه هم میزبان هیات پرتعدادی از مسئولان، مدیران و تجار ایران بوده و هم با ترکیبی مشابه نخستوزیر، اعضای کابینه و فعالان اقتصادی خود را به تهران فرستاده است، قراردادهای بزرگی را منعقد ساخته تا هم به اقتصاد خود کمک کند و هم مسیر موثر شکستن تحریم ایران باشد. استفاده از سیستم مالی رسمی و غیررسمی عراق، تاسیس نهادهای مشترک، افزایش صادرات برق و گاز و حالا تکمیل مسیرهای ترانزیتی امکانی است که برای همگرایی ایران و عراق در مسیر مبارزه با تروریسم ایجاد شده و امروز باعث ارتقای اقتصاد دو کشور شده است. دوم وجه امنیتی استقرار رسمی ایران در لاذقیه و رسیدن به مدیترانه دستکمی از تاثیرات اقتصادی آن ندارد و به نوعی بهعنوان ابراتفاق قابل ارزیابی است، چراکه توسعه کمربند امنیتی ایران تا مرزهای تهدید اصلی یعنی رژیم صهیونیستی را سبب میشود. نبرد ایران و رژیم صهیونیستی که پیش از این صرفا به اقدامات اطلاعاتی محدود شده بود، در جریان رویارویی در سوریه به یک نبرد زمینی و هوایی منجر شد و کار به جایی رسید که در پاسخ به عملیاتهای رژیم صهیونیستی مانند حمله به پایگاه T4 و شهادت چند ایرانی، جولان اشغالی پاسخ محکمی گرفت و اسرائیل تا حدودی حساب کار دستش آمد. این رژیم اما از توطئههای خود دست برنداشت و باز هم تلاش کرد مناطق نزدیک به مرزهای اشغالی در سوریه را ناامن سازد و کمکحال تروریستهای این مناطق باشد؛ اقدامی که البته به صورت جدی از جانب ارتش سوریه، نیروهای فاطمیون و نهایتا حزبالله لبنان پاسخ گرفت و باعث مساعد شدن شرایط استقرار نیروهای حزبالله در مرزهای جولان اشغالی و به عبارتی بیخ گوش این رژیم شد. در ادامه این وقایع اما ایران با رساندن خود به لاذقیه اینبار از دریا هم به رژیم صهیونیستی نزدیک میشود. اسرائیلیها هم به خوبی میدانند که ایران علاوهبر قوت در عملیاتهای دریایی از فناوریهای موشکی بومی قدرتمندی برخوردار است که میتواند جهنمی از دریا به سطح برای آنها فراهم کند. با توجه به همین مساله هم سفرها و مذاکرات متعدد نتانیاهو با مقامات روسیه و همچنین برخی کشورهای عربی از سوی کارشناسان بهعنوان آخرین تلاشها برای جلوگیری از رسیدن ایران به مدیترانه و استقرار رسمی در لاذقیه ارزیابی شد. در کنار همه این مسائل دو خبر مهم را نیز که البته از سوی ایران یا محور مقاومت همچنان تاییدنشده، باید موردتوجه قرار داد؛ اخباری که حکایت از یک تک اطلاعاتی بزرگ به رژیم صهیونیستی دارند و مدعی شدهاند که جریان مقاومت یک بار از طریق گونن سگو، وزیر انرژی سابق اسرائیل اطلاعات مهمی از درون این رژیم خارج کرده و یک بار با هک و شنود تمامی مکالمات نخستوزیر و برخی مقامات این رژیم به جزئیاتی سری از روابط و اخبار درون رژیم صهیونیستی دست یافته است و لذا حالا با استقرار ایران در بندر لاذقیه، رژیم صهیونیستی پس از عقبنشینی در نبرد اطلاعاتی و نبرد زمینی، باید از دریا نیز خطر ایران را احساس کند.
ضلع سوم، لاذقیه دسترسی ایران به لاذقیه اما یک دستاورد مهم و راهبردی دیگر نیز دارد. بسیاری از کارشناسان معتقدند فشارهای آمریکا به ایران، اول در راه به صفر رساندن فروش نفت و دوم در راه جری کردن سپاه، وادار کردن ایران به اقدام در تنگه هرمز است. کارشناسان میگویند ایالات متحده برای ایجاد التهاب بیشتر و قانع کردن افکار عمومی نیازمند این است که بهانهای به دست بیاورد. اما خب این راهبرد هیچگاه به نتیجه نرسیده، چراکه اولا ایران هیچوقت اعلام نکرده که آماده بستن هرمز است یا چنین قصدی دارد و ثانیا همیشه تاکید کرده که گزینههای بهتر از هرمز نیز در دسترس است. اظهارنظر سرلشکر سلیمانی درخصوص این مساله به جای افرادی مانند فرمانده نیروی دریایی سپاه نیز موید این است که گزینههای ایران برای محدودیت صادرات نفت منطقه که حسن روحانی آن را گفته بود، هرمز نیست، بلکه نقاط دیگری در دسترس است. همان موقع کارشناسان از تنگه بابالمندب و حفظ بندر الحدیده با چنگ و دندان توسط یمنیها نام بردند و گفتند کسانی که خود را دنباله ایدئولوژیک انقلاب اسلامی فرض میکنند، احتمالا آمادگی این را هم خواهند داشت که در صورت لزوم و افزایش فشارها به ایران، دریای سرخ را محل ناامنی برای نفتکشهای عربی و غربی و دیگر کشتیهای تجاری آنها کنند. حالا اما با رسیدن ایران به لاذقیه، گزاره دیگری در تایید این طرح مطرح شده که میگوید دسترسی ایران به مدیترانه برای تبادل کالا و نفت احتمالا باعث خواهد شد در روز مبادا ایدهها برای جلوگیری از خروج نفت منطقه با سهولت بیشتری عملیاتی شود، بدون اینکه خسارتی به ایران و مسیرهای ترانزیتش وارد آید. از اینرو میشود این مزیت را نیز برای لاذقیه که گفته میشود مدیریت آن از مهرماه به ایران واگذار خواهد شد، در نظر گرفت و آن را بهعنوان منطقهای راهبردی برای توسعه اقتصاد ایران شناسایی کرد.