سیل گلستان و مسئولیت‌های ما

|محمداسماعیل ساوری| روانپزشک| بحران‌ها چه برای فرد رخ دهد، چه برای یک گروه یا اجتماع، می‌تواند قابلیت‌ها و ضعف‌های آن فرد یا گروه را برای انطباق نمایان سازد. هر ارگانیسمی در شرایط فشار و استرس ظرفیت‌ها و محدودیت‌های خود را نمایان می‌کند.
سیل استان گلستان به‌عنوان بک بحران نه‌تنها آزمونی برای نهادهای رسمی چون هلال‌احمر است تا قابلیت‌های مدیریتی و اجرایی خود را به نمایش بگذارند بلکه صحنه نمایشی است که سایر گروه‌های اجتماعی و شهروندان توان و ضعف خود را نشان می‌دهند.
در مواجهه با بحران چند روز اخیر سیل استان‌های شمالی مانند سایر حوادث غیرمترقبه نیم‌قرن اخیر، از  زلزله بویین‌زهرا و طبس گرفته تا حادثه معدن یورت استان گلستان و زلزله کرمانشاه، شاهد به صحنه آمدن گروه‌ها و نهادهای غیررسمی چون هنرمندان، ورزشکاران، پزشکان و... بودیم که با جمع‌آوری کمک‌های نقدی یا حضور در صحنه سعی در کنترل بحران داشتند. این نوع مشارکت نهادهای غیررسمی اگر چه می‌تواند بیانگر انسجام آحاد مردم و همچنین نوعدوستی این اقشار باشد ولی بیانگر پیامی منفی نیز هست: «بی‌اعتمادی به نهادهای رسمی و دولتی».
اقشار مختلف مردم به‌جای کمک‌رسانی از طریق نهاد رسمی هلال‌احمر، کمک‌های خود را اعم از نقدی و غیرنقدی از طریق افراد و گروه‌های شناخته‌شده چون ورزشکاران یا هنرمندان انجام می‌دهند.


نگارنده در حادثه معدن زغال سنگ یورت، نقش مشابهی را ایفا کردم. در آن زمان به درخواست همکاران شماره حسابی در اختیار آنان قرار دادم و دوستان مقادیر قابل توجهی پول به حساب اینجانب واریز کردند. اگرچه بنده سعی کردم گزارشی هر چند مختصر ارایه دهم ولی پس از آن، هیچ‌کس خواهان شفاف‌سازی نشد.
آن تجربه به نگارنده نشان داد که این شیوه کمک‌رسانی پتانسیل‌های زیادی برای فساد مالی دارد؛ مشکلی که به‌خاطر آن و‌ بی‌اعتمادی برآمده از آن، بخشی از مردم ممکن است در چنین حوادثی دیگر رغبتی به کمک‌رسانی از طریق نهادهای رسمی نداشته باشند.
در واقع این شیوه کمک‌رسانی نه‌تنها مشکل بی‌اعتمادی را حل نمی‌کند، بلکه می‌تواند باعث تسری فساد و بی‌اعتمادی به نهادها و گروه‌های غیررسمی دیگر نیز شود.
علاوه بر آن، باید فقدان تجربه و اطلاعات لازم و موازی‌کاری را نیز در نظر داشت. حضور افراد غیرمتخصص مانند ورزشکاران، هنرمندان و... در چنین مناطقی عملا کمک چندانی به آسیب‌دیدگان نمی‌کند و می‌تواند دست وپا گیر هم باشد و در روند امدادرسانی اختلال ایجاد کند.
علاوه بر آن، چنین نحوه کمک‌رسانی موازی با نهادهای رسمی این پیام را به آسیب‌دیدگان می‌رساند که نهادهای رسمی غیر قابل اعتمادند، بنابراین آنان همکاری کمتری با این نهادها حتی در موارد ضروری و لازم خواهند داشت. مقاومت‌های مردم در مناطق آسیب‌دیده در مقابل دستورالعمل‌های نهادهای رسمی همچون تخلیه مناطق از آن نمونه است.
به ‌نظر نگارنده، کمک‌رسانی از طریق مجاری غیررسمی نه‌تنها شفافیت مالی بیشتری نسبت به ارگان‌های رسمی و دولتی چون هلال‌احمر ندارد، بلکه حداقل به همان میزان پتانسیل فساد را داراست و با توجه به نبودن تجربه‌ کافی، از کارایی بالاتری نسبت به سازمان‌های رسمی نیز برخوردار نیست.