سخنی با مخاطبان همراه و همکاران عزیز



محمد فاضلی
مدیرمسئول روزنامه ایران


(1)
بعد از سه سال خدمت در جایگاه مدیرمسئولی روزنامه ایران قصد خداحافظی از این مجموعه را دارم؛ مجموعه‌ای که با همه فراز و فرودها از صمیم دل در خدمت آن بوده‌ام و امروز هم که قصد خداحافظی از آن را دارم، نه به‌دلیل مشکلات متعددی همچون گرانی کاغذ و کمبود آگهی و غیره و غیره است که همه‌ می‌دانند این روزها روزنامه‌های ما را تهدید می‌کند و نه خستگی و احساس ناتوانی در حل مشکلات ،که اهل خستگی نیستم بلکه به‌دلیل تغییرات مدیریتی در مجموعه «ایران» است. تغییرات مدیریتی این ضرورت را از نظربنده به وجود آورده که با کنار رفتن و دادن فرصت به نیروهای جدید بتوانم کمک بیشتری به روند فعلی و آینده‌ روزنامه بکنم. بنده بیش از سی و پنج سال در فضای رسانه‌های خبری نفس کشیده‌ام و انواع شرایط را از سر گذرانده‌ام. در دوران خدمت سی و پنج ساله‌ام افتخار آموختن از نسل قدیم خبرنگاران قبل از انقلاب را داشته‌ام و همین‌طور امکان همراهی و چه بسا رقابت با روزنامه‌نگاران هم‌نسل خودم را. در این سه سال نیز با بودن در خدمت نسل جوان روزنامه‌نگاران در روزنامه ایران، هر آنچه توانسته‌ام و داشته‌ام در اختیار آنان گذاشته‌ام. امروز که از خدمت عزیزانم در روزنامه ایران مرخص می‌شوم، بیش از هر زمان دیگری می‌دانم که چه خطراتی روزنامه نگاری ایران را تهدید می‌کند. خوب می‌دانم که مسائل روزنامه‌نگاری این زمان فقط معیشتی و تهدیدهای شغلی نیست، فقط نبود استقلال کاری هم نیست، فقط تهدیدهای فضای مجازی هم نیست، انتظارات بی‌پایان متولیان و نیازهای بحق خوانندگان برای هر چه بیشتر دانستن پشت‌پرده‌ها و شفاف‌شدن روابط سیاسی و اقتصادی و مانند این‌ها هم نیست. همه این‌ها هست و اما حفظ مسئولیت و شرافت روزنامه‌نگاری هم هست؛ اینکه در جهان متلاطم و بی‌ثبات و پرالتهاب کنونی بتوانیم میان این همه شایعه و دروغ و پرگویی‌های بی‌فایده، خبر و گزارش و تحلیلی را به خواننده بدهیم که نه فقط جهان پیرامونش را خوب بشناسد و بفهمد، که روزگارش را چندان سیاه نپندارد که تاریک‌اندیشان وانمود می‌کنند و چنان از اخبار بد دلزده نشود که در مسیر تلاشش خللی وارد شود و در نهایت خود را موجودی تک افتاده و بی‌پناه در میان خبرهای بد ببیند. پس من هم مثل
تک تک روزنامه‌نگاران مسئول ضمن احساس خطر از شرایطی که در آن به سر می‌بریم بیش از آنکه نگران شغلی باشم که بیش از سه دهه با آن زندگی کرده‌ام؛ نگران هویت و شرافت آینده شغلی روزنامه‌نگاری هستم و اما در عین حال امیدوار به مردم ایران، که همیشه در تنگناها بهترین راه‌ها را پیدا کرده‌اند. پس امروز و بعد از سه سالی که تمام دلم را در روزنامه ایران گذاشته بودم، آن را با این امید ترک می‌کنم که مشکلات این روزها را پشت سر بگذارد و بشود آن روزنامه‌ای که همه مردم انتظارش را دارند تا من هم در آینده با افتخار بگویم که سهم کوچکی در موفقیت‌هایش داشته‌ام و نه فقط خوش باشم که روزی در آن کار کرده‌ام. چنین باد.
(2)
دوستان و همکاران عزیز
اکنون که در آخرین روزهای سال 97 شما را بعد از سه سال همکاری ترک می‌کنم، خدا را شاکرم که باوجود همه سختی‌ها دوران شیرینی از همکاری با شما را پشت سر می‌گذارم؛ دورانی با تجربه‌های تازه از همراهی و همکاری با نسل جدید روزنامه‌نگاران ایران. بیش از
سی و پنج سال در کار رسانه بوده‌ام زمانی همچون فرزندی در خدمت نسل قدیم روزنامه‌نگاران قبل از انقلاب بودم و از ایشان آموخته‌ام و خواهان توجه بوده‌ام، زمانی در کنار هم‌نسل‌های خودم بوده‌ام و چه بسا با آنان رقابت را تجربه کرده‌ام، سه سال اخیر را هم در کنار شما، نسل تازه‌نفس روزنامه‌نگاری بوده‌ام با تجربه تازه‌ای که هیچ کم از عشق پدری نداشته است. از سه سال پیش، با نسل تازه‌ای از روزنامه‌نگاران کشورم همراه شدم که هم ایده‌های تازه‌ای در سر داشتند و هم امید و چشم‌انداز دیگری پیش رویشان می‌دیدند. این بود که از شما بسیار آموختم و احساس‌های تازه‌ای را تجربه کردم که در دو دوره قبلی کارم نداشتم. دیگر نه احساس برتری‌جویی داشتم و نه جلب‌توجه بزرگان این رشته را می‌خواستم. در این دوره مهر و محبت را تجربه کردم و چیزی نمی‌خواستم جز اینکه در کنار شما به رشد روزنامه کمک کنم و شاهد موفقیت‌های شما و روزنامه باشم و حالا که آن را ترک می‌کنم، احساسم دست‌کمی از ترک خانه‌ام ندارد و جز با عشق نمی‌توانم آن را طور دیگری وصف کنم. برای شما و روزنامه ایران روزهای بهتر و سربلندی آرزو می‌کنم و امیدوارم اگر در این مسیر کاری سه‌ساله از من رفتار ناخوشایندی دیدید و دلخوری‌ای پیدا کردید، بر من ببخشید و مطمئن باشید جز برای مصالح روزنامه و جز به ناگزیر نبوده است.
دوستدار همه شما