محمدرضا ستاری ونزوئلا؛ ماجرای تکراری جهان سوم

داستان ونزوئلا، ماجرای آشنای کشورهای جهان سوم در تاریخ معاصر است. انقلاب بولیواری برآمده از مردم که در ابتدا با تقسیم ثروت این کشور غنی میان طبقات فرودست مدلی جدید از عدالت و برابری را نوید می‌داد، رفته رفته گرفتار قانون آهنین الیگارشی حاکم بر نهادهای بالادستی حاکمیت شد. هوگو چاوز رهبر فقید بولیوارها که در سال 1998 میلادی طرحی نو برای پایان‏دادن به نابرابری و جذب طبقه فرودست در انداخته بود، سرانجام با تقویت‏شدن دستگاه بوروکراسی نظام جدید در مقابل اشتباهات هرروز مصون‌تر از گذشته شد. به همین دلیل ایدئولوژی برآمده از نظم جدید با تغییر واقعیت‌های موجود، سعی کرد تا واقعیت‌ها را بر اساس تفکرات سیاست‌گذاران حاکم منطبق کند. این نخستین رویه‌ای بود که حاکمان تازه در مسیر انحراف از سیاست‌های اصولی‌شان پیمودند و رفته رفته با تجمیع پول و قدرت در میان گروهی اندک که بعضی از آنها از منظر فکری فاصله‌ معناداری با جریان اولیه داشتند، امر واقع و امر واقعی در ثروتمندترین کشور آمریکای لاتین تا به آنجا به هم نزدیک شد که به یکباره، وضعیت ونزوئلا را تبدیل به یک ناوضعیت کرد. عمق درگیرشدن نظام بولیوارها با بحران در سال 2014 نمایان شد؛ جایی که هنوز فریادهای تحسین‏برانگیز برخی از تحلیل‌گران غربی از سیستم چاوز و راهی که جانشینش نیکلاس مادورو قرار بود بپیماید هرروز به آسمان بلند می‌شد. تورم افسارگسیخته، کمبود مایحتاج عمومی و متعاقب آن مشکلات اجتماعی از قبیل افزایش جرم و جنایت سرانجام پس از حدود چهارسال وضعیت را به جایی رساند که در سال گذشته میلادی نرخ تورم از یک میلیون و سیصدهزاردرصد گذشته و طبق پیش‌بینی نهادهای بین‌المللی احتمال دارد در سال جاری میلادی به نزدیک ده میلیون درصد برسد.
در این میان ناگهان فردی ناشناخته به نام خوان گوآیدو که ریاست مجمع ملی یا همان پارلمان ونزوئلا را برعهده دارد، با به‏دست‏گرفتن رهبری مخالفان بر اساس اصل 233 قانون اساسی، رئیس‌جمهوری را از کار برکنار و تا برگزاری انتخابات جدید، خود را رئیس‌جمهوری خودخوانده و موقت نامید. بلافاصله این حرکت گوآیدو با استقبال کشورهای غربی به خصوص آمریکا، سبب شد تا شکاف سیاسی آنچنان در کاراکاس تقویت شود که تقریباً همه روزه اخباری از حوادث و تحولات آن مانند بسته‏شدن مرزها، قطع ارتباط همسایگان، تهدیدهای مکرر آمریکا، ضرب‌الاجل اروپایی‌ها، مخالفت روسیه و چین با کودتا علیه مادورو و نیز قطعی گسترده برق به تیتر اصلی رسانه‌ها بدل شود.
با این همه سوال مهم، صرف‏نظر از عروسک دست‏نشانده‏بودن گوآیدو، کودتای آمریکایی، ناکارآمدی و قبض قدرت توسط مادورو در این است که چرا ونزوئلا اکنون در اینجا ایستاده و عاقبت این کشور به کجا خواهد رسید؟ اینکه مادورو چگونه به اینجا رسید، با همه فشارها و هجمه‌های خارجی به خصوص از طرف آمریکا و اروپا در یک موضوع می‌تواند خلاصه شود: چرخه معیوب ناکارآمدی حاصل از دستگاه سیاسی و نظام اقتصادی غیرکثرت‌گرا. فرمولی که دارون عجم‏اوغلو در کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند به مثابه سرنوشت اکثر ملت‌های ناکام به وضوح آن را توضیح داده است.
از سوی دیگر، اگر وضعیت کنونی ونزوئلا را ناشی از علت دخالت‌ها و فشارهای خارجی بدانیم، قطعاً پایه‌های تحلیل خود را در جایی سست بنا کرده‌ایم؛ چرا که بررسی میدانی نشان می‌دهد؛ اولاً سیاست برخلاف اقتصاد که از داده‌های مشخص نتیجه مشخص می‌گیرد، علم ناممکن‌هاست و زمانی که ناممکن توسط سیاست‌مداری ممکن گشت، آن زمان است که می‌توان نام او را سیاست‌ورز گذاشت، درغیراین‏صورت در بهترین حالت کارگزاری بیش نخواهد بود. پس اگر وضعیت کنونی ونزوئلا را ناشی از علتِ داخلی جستجو کرده و مداخلات خارجی را معلول آن بدانیم، می‌توان گفت که دولت بحران‏زده مادورو، علاوه بر اینکه می‌تواند در مقابل آمریکا همچنان مقاومت کند، نمی‌تواند چندان به حمایت روسیه نیز امیدوار باشد. برخی از مقامات روسیه بارها گفته‌اند که زمان به نفع مادورو رقم نمی‌خورد. در واقع روس‌ها نگران سرمایه‌گذاری‌هایشان در صنعت نفت، فروش تسلیحات و وام‌های اعطاشده به مادوور هستند و در این میان به سبب موانع ژئوپلتیک آنچنان قدرت مانور استراتژیک ندارند. در نتیجه وزن‏کشی سیاسی میان آمریکا و روسیه در زمین ونزوئلا به مانند خاورمیانه می‌تواند ابتکار عمل را از دست نیروهای داخلی خارج کرده و بنا بر یک اصل قدیمی در سیاست خارجی که نه دوست دائم وجود دارد و نه دشمن دائم، بلکه تنها منافع دائمی است که حرف اول را می‌زند، ممکن است هر لحظه دولت مادورو یا خوان گوآیدو در این میان وجه‌المصالحه بازی قدرت ‌بین‌المللی قرار بگیرند. کما اینکه اکنون گمانه‌زنی‌هایی نیز مبنی بر مذاکرات مادورو با دیپلمات‌های آمریکایی و نیز گفت‏وگوهای مخفیانه روسیه با مخالفان مطرح می‌‌شود.
البته در این میان مادورو هنوز به آخر خط نرسیده، زیرا همچنان دو راه پیش روی خود دارد؛ راه اول مقاومت است که در صورت سرنگون شدنش، باید فاتحه انقلاب بولیواری را نیز خواند، اما راه دوم اینکه انتخابات زودهنگام برگزار کند هرچند به احتمال زیاد در این انتخابات شکست خواهد خورد، اما حداقل حزب و جریان طرفدارش می‌توانند در صحنه پارلمان باقی مانده و چشم به راه فرصت‌های بعدی در آینده باشند. در اینجاست که با تحلیل وضعیت فعلی می‌توان گفت: چنین شیوه رهبری، یعنی پیش‌بینی نکردن گام بعدی در جنگ، به همان اندازه زیان‌بخش خواهد بود که در سیاست به مانند سمی مهلک عمل می‌کند.
سایر اخبار این روزنامه
در آخرین روز سفر رئیس‌جمهوری به عراق رقم خورد دیدار شیخ دیپلمات با مرجع اعتدال و گفت‌وگو محمدرضا ستاری ونزوئلا؛ ماجرای تکراری جهان سوم دارندگان چک برگشتی از ارائه تسهیلات بانکی محروم می‌شوند کدرهگیری برای چک‌های برگشتی «ابتکار» از تاخیر در تعیین میزان دستمزد کارگران در سال 98و نگرانی‌ها از وضعیت آنها گزارش می‌دهد «ابتکار» از حمله‌های تندروهای جریان اصولگرایی نسبت به برادران لاریجانی گزارش می‌دهد با مخالفت مجدد پارلمان با توافق خروج از اتحادیه اروپا، دولت انگلیس وارد بزرگترین چالش خود پس از جنگ جهانی دوم شد آیا انتقال آب خزر به خشکی تالاب انزلی می‌انجامد خطر در کمین زیستگاه لاله‌های مردابی با حکم رهبر انقلاب اسلامی حجت‌الاسلام شعبانی‌موثقی نماینده ولی‌فقیه و امام‌جمعه همدان شد کیانوش غریب‌پور از «بهارستان» 98 به «ابتکار» می‌گوید یک نمایشگاه هنری به وسعت تهران افزایش حضور زنان در دولت روحانی اپیدمی قاچاق دام زنده و چالش‏های پیش روی کشور