امیر حسین ذاکری =روزنامه نگار

دوست اهل تله پاتی ام تماس گرفته و
می گوید: خجالت نمی کشی شب عیدی از قبر و مردن داود سلمونی نوشتی؟ نوشتی دخترش سر قبر باباش زار می زد اما قبل فوت باباش تو صف گوشت یخی زارمی زد ؟ خجالت
نمی کشی سوزناکی مرگ یک انسان را با سوزناکی و درد ایستادن در صف گوشت یخی یکی
می دانی ؟


ای شرم ومرگ بر تو باد. گفتم : جریان مراسم خاکسپاری آن مرحوم را که خودت تعریف کردی.چرا ناسزا عین لنگه کفش به من پرتاب
می کنی؟ خندید و گفت: لنگه کفشو خوب اومدی؟ ! بگذریم اما من گفتم تو باید چاپ کنی؟ ای شرم بر تو باد. ولی وقتی مرثیه می خوندم کیف کردی چطور مردمو به گریه انداختم خصوصا وقتی گفتم: ای مرحوم داود سلمونی کجایی که از دست رفتی اما آجیل شب عید هم از دست رفت؟ شنیدی جماعت تا اسم آجیل و شیرینی از دست رفته آمد بغض شان ترکید و زار زدند ؟ انگار دورازجون یه عزیز یا آرمانی را ازدست دادند؟ گفتم آره جگرسوز خواندی. حیف خانواده آن مرحوم شب عیدی عزادار شدند. گفت: تقصیر خودش بود دکتر گفته بود استرس برات سمه اما هی استرس و اضطراب داشت.خصوصا وقتی شایع شد مجمع تشخیص مصلحت نظرمثبتی به سی اف تی و پالرمو نداره سکته کرد. بیچاره زندگی اش را به این لوایح گره زده بود طفلک مصلحت دید از دنیا بره ! ها ها ها . اما مرگ بر تو باد. ای شرم بر تو باد که هرچی من می گم تو باید چاپ کنی ؟ شاید سرخاک آن مرحوم با زاری و ناله مرثیه می خوندم و می گفتم: ای داود خدا رحمتت کنه رفتی و از اختلاس های جدید بی خبرشدی ؟ رفتی و ندیدی این نسوان الفتنه این مرجان ....به اندازه وزن مرجان های دریایی اقیانوس ها مایه تیله برد. چه فتنه‌ای به پا کرد، بابک زنجانی و خاوری و..............................غیره.!
را رو سفید کرد. یا شاید سر خاک آن مرحوم می گفتم: خوب شد رفتی و ندیدی آجیل دزدی هم باب شده . تو باید اینو چاپ می کردی؟ ای شرم..... گفتم: جون تواتفاقا شب عیدی از بابت خیلی چیزها شرمگین هستم. خندید و گفت :" نترسید نترسید – ما همه شرمگین هستیم "! من فکر می‌کنم الان مرجان های دریایی هم ازدست این مرجان خانم غمگین اند! می خوای یه مرثیه ای هم برای مرجان از دست رفته
بخونم؟!