سرانجام مهم ترین توافق های تسلیحاتی آمریکا و شوروی

 جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com 29 مهرماه 1397 بود که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، اعلام کرد که از پیمان موشکی 1987 این کشور با روسیه خارج می‌شود؛ پیمانی که توسط رونالد ریگان، رئیس‌جمهور وقت آمریکا و میخائیل گورباچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی امضا شد و دو طرف را از تولید و آزمایش موشک‌های کوتاه‌بُرد ۵۰۰ کیلومتر تا میان‌بُردهایی ۵۵۰۰ کیلومتری، منع می‌کرد. برخی از صاحب نظران معتقدند که این اقدام، سرآغاز یک جنگ سرد جدید است و برخی از مقامات روسیه نیز، مدعی هستند که آمریکا با این اقدام، به دنبال ایجاد جهانی یک‌قطبی است؛ دنیایی که در آن، ایالات متحده یکه‌تاز میدان و بدون رقیب باشد. روایت رقابت سیاه داستان رقابت‌های تسلیحاتی و چنگ و دندان نشان دادن‌های ابرقدرت‌ها به یکدیگر، به دوران پس از جنگ جهانی دوم باز می‌گردد؛ هنگامی که خیال متفقین بابت هجمه‌های گسترده و بی‌محابای هیتلر راحت شد و توانستند در تهران و یالتا، برای تقسیم دنیای پس از جنگ، چانه‌زنی را آغاز کنند. ظاهراً به رسمیت شناختن بلوک شرق و غرب از سوی دو ابرقدرت و اعطای حق ناعادلانه وتو به اعضای دائم شورای امنیت، نتوانست از حجم این تنش‌ها بکاهد. ایالات متحده و شوروی، پس از آزمایش نخستین بمب‌های اتمی‌شان، در مدار رقابت موشکی قرار گرفتند؛ آمریکا که میراث موشکی آلمان نازی را با ربودن «ورنر فن براون»، طراح و سازنده دو موشک قدرتمند «V1» و «V2»، تصاحب کرده بود، گمان می‌کرد بتواند با ساخت موشک‌های قدرتمند قاره‌پیما، محدوده نفوذ رقیب را محدود کند، اما وقتی روس‌ها توانستند زودتر از آمریکایی‌ها، «یوری گاگارین» را با موشک‌های قدرتمند ماهواره‌بر، در مدار زمین قرار دهند و «والنتینا ترشکوا» را به عنوان نخستین زنِ فضانورد، راهی ماورای جَو کنند، ایالات متحده فهمید که این قصه سرِ دراز دارد و با «آپولو» هوا کردن نمی‌توان حریف روس‌ها شد. رقابت‌های دو ابرقدرت فقط در انجام فعالیت‌های فضایی محدود نماند؛ آمریکایی‌ها دولت‌های اروپای غربی را زیر پرچم «ناتو»(پیمان آتلانتیک شمالی) گرد هم آوردند و روس‌ها، متحدان اروپای شرقی خود را به انعقاد پیمان «ورشو» فرا خواندند. کار به جایی رسید که شوروی، در ژوئیه 1962، با استقرار سکوهای پرتاب موشک خود در کوبا، درست در 90 مایلی سواحل فلوریدا، از خجالت آمریکایی‌هایی که در یونان، ترکیه و ایتالیا، کلاهک‌های هسته‌ای مستقر کرده بودند، درآمد و جهان در آستانه یک جنگ اتمی تمام عیار قرار گرفت. تکاپوهایی برای کاهش تنش با اوج گرفتن اقدامات خصمانه میان دو ابرقدرت، دولتمردان سایر کشورها و فعالان بین‌المللی صلح، به تکاپو افتادند؛ اگر این جنگ شروع می‌شد، دیگر نشانی از نوع بشر باقی نمی‌ماند! بنابراین، باید اوضاع را آرام می‌کردند، حتی اگر شده با چند کلمه حرف معمولی! برای مذاکرات کنترل رقابت تسلیحاتی، نخستین گام‌ها برداشته شد. دو ابرقدرت، در سال 1963، توافق کردند که یک خط «هات‌لاین» برای ارتباط فوری بین مسکو و واشنگتن برقرار شود. در همان سال، نخستین پیمان «منع جزئی آزمایش هسته‌ای»، موسوم به «LTBT» میان سران شوروی و آمریکا امضا شد. پس از انعقاد این پیمان، 124 کشور دیگر نیز به آن پیوستند. هدف از انعقاد این پیمان، فراهم آوردن شرایطی برای رسیدن به یک پیمان فراگیر منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای اعلام شد. اما واقعیت این بود که دو ابرقدرت، اصولاً به یکدیگر اعتماد نداشتند و از طرف دیگر، اصلاً حاضر نبودند از خواسته‌هایشان کوتاه بیایند. یک سال بعد، حمله نیروی نظامی آمریکا به ویتنام شمالی و آغاز جنگی سهمگین در این منطقه، فاتحه «LTBT» را خواند! چند سال پس از آن هم، وقتی «الکساندر دوبچک» با اصلاحات خود در چکسلواکی و پدید آوردن فضایی که برخی آن را «بهار پراگ» نامیده‌اند، خشم شوروی را برانگیخت و باعث شد نیروهای عضو پیمان ورشو، پایتخت چکسلواکی را که عملاً عضو بلوک شرق بود، اشغال کنند، آتش مسابقه تسلیحاتی میان دو ابرقدرت، دوباره شعله‌ور شد. با این حال، بعضی‌ها از امضای دوباره یک توافق مؤثر میان دو ابرقدرت، ناامید نبودند؛ کوشش‌هایی که از اواخر دهه 1960 آغاز شد، در سال 1972، به امضای پیمان «سالت 1» میان دو ابرقدرت انجامید. دو کشور پذیرفتند که برای تولید و ذخیره سازی موشک‌های بالستیک، محدودیت قائل شوند؛ سهم آمریکا 1054 و سهم شوروی 1600 موشک بود. اما چه کسی می‌توانست بر کار دو ابرقدرت نظارت کند! هیچ ضمانتی برای اجرای مفاد پیمان وجود نداشت، با این حال، انتشار خبر آن توانست تا حدود زیادی از تنش‌های جهانی بکاهد. مدت اعتبار پیمان، فقط پنج سال بود. میشل ژوبر، وزیر خارجه وقت فرانسه، برای این اقدام مشترک دو ابرقدرت، از اصطلاح «کاندومینیوم» یا «حاکمیت مشترک» استفاده کرد؛ واقعیت آن بود که دو ابرقدرت، از شکل‌گیری اتحادیه‌های بین‌المللی خارج از چارچوب فعالیت خودشان، مانند جنبش عدم تعهد، بیمناک شده بودند و «سالت»، ظاهراً رهیافتی برای برون‌رفت از شرایط به وجود آمده بود؛ به دیگر سخن، نه شوروی و نه آمریکا، به دنبال کاهش تنش در دنیا نبودند؛ آن ها فقط نگران تضعیف جایگاه جهانی خود بودند. راه تازه‌ای که دنیا برگزید اما دنیا تصمیم گرفته بود راهی دیگر را طی کند؛ راهی که الزاماً، به اردوگاه دو ابرقدرت ختم نشود. تلاش‌ها در این زمینه از دهه 1950 میلادی آغاز شد؛ شکل‌گیری اتحادیه اروپا، جنبش عدم تعهد، تلاش‌های ویلی برانت، صدراعظم وقت آلمان غربی برای اتحاد با آلمان شرقی و پیروی از دیپلماسی «سیاست شرقی» و ... همه به منظور حرکت در مسیر استقلال از دو ابرقدرت انجام گرفت. این اقدامات، از تنش‌های موجود در سطح جهان، می‌کاست و دو ابرقدرت را به سوی انعقاد پیمان‌های تازه، پیش می‌برد. در ژوئن سال 1979، سران شوروی و آمریکا پیمان «سالت 2» را امضا کردند؛ پیمانی که به هر دو طرف اجازه داشتن 1320 موشک را می‌داد؛ اما هنگامی که قرارداد را برای تصویب نهایی به کنگره آمریکا بردند، خبر هجوم ارتش شوروی به افغانستان، بهانه را به دست سیاستمداران آمریکایی داد و آن ها از تصویب قرارداد، سر باز زدند. به این ترتیب، پیمان «سالت 2» عملاً راه به جایی نبرد. آغاز دهه 1980، شروع سردی دوباره روابط میان دو ابرقدرت بود. المپیک 1980 مسکو، به طور گسترده توسط کشورهای غربی تحریم شد. هنگامی که مارگارت تاچر در انگلیس و رونالد ریگان در آمریکا به قدرت رسیدند، پروژه‌ای موسوم به «ابتکار دفاع راهبردی» و مشهور به «جنگ ستارگان» کلید خورد و رقابت تسلیحاتی میان دو ابرقدرت را دوباره به اوج رساند. این بار روس‌ها کوتاه آمدند؛ گورباچف در اقدامی تاریخی، چهار بار با آمریکایی‌ها به توافق رسید؛ پیمان‌های جدید، بین سال‌های 1985 تا 1989 منعقد شد؛ زمانی که تقریباً با افول شوروی همزمان بود. نکته‌ای که در بررسی این پیمان‌ها که ظاهراً به منظور تنش‌زدایی و برقراری صلح و امنیت جهانی، بین قدرت‌های جهانی منعقد شده و می‌شوند، مهم به نظر می‌رسد، این است که هیچ‌کدام از امضا کنندگان، کمترین پایبندی به انجام آن نداشته و ندارند؛ آمریکایی‌ها، به ویژه پس از فروپاشی شوروی، با نادیده گرفتن تمام پیمان‌های منعقد شده، عملاً در مسیر تنش‌زایی پیشین خود قرار گرفتند و مانند گذشته، صلح جهانی را با خطر جدی روبه‌رو کردند. منابع: تکوین دومین جنگ سرد جهانی؛ فرد هالیدی؛ ترجمه: هرمز همایون‌پور؛ آگاه؛ 1364 جنگ سرد؛ بریتا بجوربلوند؛ ترجمه: مهدی حقیقت‌خواه؛ ققنوس؛ 1390