پنس، چنی مجدد نمی شود

ورود مایک پنس، معاون رئیس جمهور آمریکا به برخی معادلات سیاسی خارجی و بین المللی آمریکا می تواند یادآور تاثیرگذاری عمیق دیک چنی در دوران بوش پسر باشد. به صورت کلی مقام معاونت ریاست جمهوری در آمریکا یک جایگاه تشریفاتی و بدون اختیارات اجرایی است. عمیق ترین نقش سیاسی این جایگاه مربوط به تک رای آن در مجلس سناست، حتی ریاستِ معاون رئیس جمهور در سنا نیز بیشتر نقشی نمادین دارد تا راهبردی. اما این جایگاه طی سال های 2000 تا 2008 توسط دیک چنی تبدیل به مقامی تاثیرگذار شد. او کسی بود که در دقایق مربوط به حملات یازده سپتامبر فرماندهی اتفاقات را از درون کاخ سفید به عهده داشت و مقدمات جنگ عراق را کنار هم چید و بوش را به جنگی ویرانگر کشاند. او برای تمام مقامات سیاسی در هر دو حزب عمده آمریکا محترم و به رسمیت شناخته شده بود. حالا دوباره در دوران جمهوری خواهان، مایک پنس پس از حضور در کنفرانس ورشو و انجام صحبت هایی شبه جنگ طلبانه علیه ایران، شخصا با گوایدو، رئیس جمهورخود خوانده ونزوئلا، در خاک کلمبیا دیدار کرده است. این موارد گمانه زنی هایی را برای بازیابی نقش چنی توسط پنس در بین تحلیل گران به وجود آورده است. اما به نظر می رسد این تحلیل دقیق نباشد. اولا بوش ضریب پایینی از هوش را دارا بود و اساسا شخصیت مستقلی نداشت در حالی که ترامپ به مراتب مستقل تر و حتی خودبرتربین نیز هست. ثانیا شبکه روابط چنی چه با سیاستمداران و چه با کارتل های مختلف -به ویژه کارتل های نفتی- بسیار قوی تر و فراتر از پنس است. ضمن این که هردو فعالیت پنس در این برهه کوتاه با شکست های جدی مواجه شده است. کنفرانس ورشو نتوانست حداقل های اثرگذاری را -حتی با حرف های تند وی- بر ایران و منطقه داشته باشد. گوایدو نیز با بن بست سیاسی برای نقش تعیین شده اش مواجه شده است.