برای داماد آقای رئیس جمهور

«حسن روحانی تنها ترین رئیس جمهور است.» جمله فوق گزاره اصلی یادداشت اخیر آقای کامبیز مهدی زاده داماد آقای رئیس جمهور است.من هم با وی در این خصوص هم داستان هستم.بنده نیز به نوعی معتقدم دولت حسن روحانی به قول یکی از همکاران فدایی که ندارد هیچ، بلکه دیوار آن هم بسیار کوتاه است بطوریکه هرکس و ناکسی به خود اجازه می‌دهد به آن تعریضی کند. بر همین اساس است که اینک حتی داشته‌ها‌ی دولت تدبیرو امید نیز «هیچ» انگاشته می‌شود و در جامعه القاء کرده‌اند که در عالم واقع و نه شعار، دولت فعلی «دولت بی‌تدبیر و ناامید» است.
لیکن شاید این پرسش ایجاد گردد که چرا چنین شده ؟دولت حسن روحانی کاریزمای لازم را ندارد و یا همراهان بی‌وفا هستند.
به نظر می‌رسد در پاسخ به سوال مذکور به نوعی هر دو پاسخ صحیح باشد.اگر بخواهم موجز بگویم چگونه این پرسش دو پاسخ دارد باید از فردای انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 شروع کنیم.
ناگفته پیداست اصلاح طلبان چرا حامی حسن روحانی شدند.وقتی مرحوم‌ها‌شمی نتوانست از فیلتر شورای نگهبان عبور کند شوک بزرگی به اردوگاه اصلاح طلبان ایجاد شد.عقلای قوم در این روزهای پر استرس در یک جمع بندی که مشخصا برای شرایط اضطرار گرفته می‌شد تصمیم گرفتند همه حول یک کاندیدای موجه از میان گزینه‌ها‌ی موجود جمع شوند.بنده برای جلوگیری از مطول شدن مطلب، از سیر رسیدن به حسن روحانی صرفنظر می‌کنم اما همینقدر بدانید هنگامیکه درب اتاق‌ها‌ی فکر چپی‌ها‌، باز شد درست یا نادرست فقط یک نام خارج شد و آن نام اکنون رئیس جمهور کشورمان است.بهرحال اقدام مهمی رخ داد؛چرا که سرمایه اجتماعی که از قِبل رد صلاحیت آیت الله شکل گرفته بود حالا می‌شد برود پشت یک کاندیدا که همین هم شد.


از اینجا به بعد است که علت تنها ماندن حسن روحانی کم کم نمایان می‌شود.هرکس که فقط اخبار سیاسی را مرور کرده باشد حتما می‌داند اگر اصلاح طلبان از حسن روحانی حمایتی نمی‌کردند او در خواب خود هم پاستور را نمی‌دید.اما جریان تحولخواه بی‌منت/بی چشمداشت وارد میدان شد و سرمایه اجتماعی خود را که با مرارت‌ها‌ی بسیار و از سال 1388 ذره ذره جمع شده بود را در اختیار حسن روحانی قرار داد.اصلاح طلبان آماده بودند همانطور که پیش و حین برگزاری انتخابات برای رئیس جمهور فعلی خرج کردند پس از آن هم چنین کنند.آنان یکبار سرمایه اجتماعی خود را در طبق اخلاص گذاشتند حاضر بودند سپس سرمایه مدیریتی /فکری خود را هم در اختیار رئیس جمهور قرار دهند.اما حسن روحانی فقط هبه نخست اصلاح طلبان را پذیرفت!
سوگمندانه باید گفت هرچه از عمر دولت نخست گذشت بی‌توجهی‌ها‌ی دولت نیز افزون شد .اگرچه در ایام انتخابات سال 96 براساس جبر آن روزها، قدری همفکری‌ها‌ / نزدیکی‌ها‌ صورت گرفت اما بلافاصله بعد از حصول پیروزی دولت با سرعت بیشتری از اصلاح طلبان فاصله گرفت.
البت فقط این عامل نبود .رفتار‌ها‌ی سیسنوسی دولت باعث سلب اعتماد نیز شد.در واقع بعضا ناظران نمی‌توانستند تشخیص دهند بالاخره اهالی پاستور در مورد فلان موضوع مورد مناقشه،
چه نظری دارند و چه می‌خواهند کنند.فی المثل در
خصوص حضور نظامیان در اقتصاد از یکسو وزیر استقبال می‌کرد و از سوی دیگر رئیس نهی می‌نمود.شاید گفته شود این ناهماهنگی‌ها‌ عادی / طبیعی است اما با رویکردهای متناقض شخص رئیس چه باید کرد؟هر انسان عاقلی می‌داند وقتی لسان و فعل افراد همخوانی ندارد جلوه مناسبی نخواهد داشت و در حقیقت سرمایه سوز است.متاسفانه رئیس جمهور حسن روحانی بعضا چنین رویکردی داشت و همین عامل باعث گردید برخی دلسردی‌ها‌ صورت گیرد.
به نظر صاحب این قلم اگر حسن روحانی پس از پیروزی اول، ابتدا رویکرد خود را روشن می‌کرد و سپس براساس همان رویکرد مشخص که برگرفته از رای / نظر مردم بود فنداسیون دولت خود را می‌ساخت اکنون تنها ترین نبود .اگر چنین می‌شد این دولت هم کاریزمای لازم را داشت و هم یارانی با وفا را در کنار خود داشت.فی الحال افرادی اطراف روحانی هستند که بیش از آنکه «اعتقادی» باشند «اعتباری» هستند و روز به روز با فاصله گرفتن از اصلاح طلبان بر تعداد این افراد افزوده شده است.نتیجه چنین اقدامی باعث شده هم خروجی دولت تحت الشعاع قرار گیرد و هم از جذابیت‌ها‌ی آن کاسته شود .ماجرای استعفای نافرجام ظریف مصداق مناسبی است.اگر این دولت به جای یک ظریف، ده ظریف داشت آیا اکنون شرایط فرقی نمی‌کرد؟بنده منکر برخی ساختارهای دردسر ساز/اشتباه که مانع دولت هستند نیستم اما در عین حال نباید از ضعف‌ها‌ نیز نگفت .
النهایه ،گویا داماد آقای رئیس جمهور کتاب دولت
تدبیر و امید را از اواسط آن شروع به خواندن کرده‌اند.نیک بود ایشان به عقب باز می‌گشتند و چرایی تنهایی و ایضا بی‌وفایی برخی یاران را در صفحات ابتدایی این کتاب جستجو می‌نمودند.اگر نیاز به کمکی باشد می‌شود آدرس دقیق‌ترداد.