ریاض در مناقشه شبه‌قاره به دنبال چیست؟

گروه بین‌الملل: درگیری اخیر و آزادی خلبان دستگیر شده هندی در روز جمعه، فضای ملتهب شبه‌قاره را وارد فاز تازه‌ای کرده است. در درگیری‌ای که می‌توان آن را کم‌سابقه توصیف کرد هند در مقابل رفتار غیرمتعارف پاکستان سکوت نکرد و با به رسمیت شناختن حق اقدام متقابل برای خود نشان داد اسلام‌آباد نمی‌تواند با ایجاد ناامنی دائمی در همسایگانش حیات سیاسی خود را در 2 محور سازمان امنیت و ارتش این کشور که عموما از سوی عربستان سعودی تغذیه می‌شوند ادامه دهد. پس از استقلال پاکستان از هند در سال 1947، همواره فضایی از التهاب و تنش بر آسمان تیره این دو کشور حاکم بوده است. این التهاب و اختلاف نه‌تنها در عرصه‌های سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی، بلکه در عرصه نظامی هم این دو رقیب را در مقابل هم قرار می‌دهد. دهلی نو و اسلام‌آباد، سابقه 3 بار درگیری نظامی رسمی در سال‌های 1945، 1965 و 1971 و یک درگیری شدید غیررسمی را در کارنامه دارند. همچنین سال 1999 دو طرف با وجود درگیری سنگین به طور رسمی اعلام جنگ نکردند. در سال 2002 هم در پی حمله تروریستی به ساختمان پارلمان هند از سوی گروه‌های مورد حمایت پاکستان، دو طرف تا مرز جنگ پیش رفتند. علاوه بر این جنگ‌های شدید، بروز منازعه و درگیری مرزی در میان 2 کشور امری متعارف است و هر از گاهی
آتش دیرینه منازعه 2 کشور را دوباره شعله ور می‌کند. به تعبیری تاریخ روابط این دو همسایه در قالب 3 مفهوم جنگ گرم، جنگ سرد و صلح سرد قابل تحلیل است و این وضعیت همواره شبه‌قاره هند را در وضعیت انفجاری قرار می‌دهد. در امتداد تاریخ منازعه‌های پی در پی در شبه‌قاره، این بار نیز این منطقه در آستانه نبردی سخت و بزرگ قرار دارد. در روز 14 فوریه 2019 در یک حمله انتحاری در منطقه کشمیر تحت کنترل هند بیش از 44 سرباز و افسر هندی کشته شدند. بلافاصله گروه «جیش محمد» مسؤولیت این حمله خونین را برعهده گرفت. جیش‌محمد گروهی شبه‌نظامی است که به دنبال جدا کردن کشمیر از هند از راه مبارزه مسلحانه است. مقر این سازمان در کشمیر پاکستان قرار دارد. هندی‌ها همسایه خود را به همراهی با این گروه تروریستی متهم می‌کنند. آنها معتقدند که پاکستان با پناه دادن به عوامل جیش‌ محمد به نوعی از این گروه حمایت می‌کند اما اسلام‌آباد مانند همیشه از سناریوی تکراری ادعای خود درباره گروه‌های تروریستی استفاده کرده و می‌گوید فعالیت این گروه از سال ۲۰۰۲ در پاکستان غیرقانونی و ممنوع اعلام شده است. هرچند غیرقابل انکار است که جیش‌ محمد در پاکستان فعالیت و حضوری گسترده‌ دارد. «لشکر طیبه»، جیش محمد و دیگر گروه‌ها مثل حزب «المجاهدین» از گروه‌هایی هستند که «مظفرآباد» و به طور کلی کشمیر تحت کنترل پاکستان را به منطقه فعالیت خود تبدیل کرده‌اند. همه این گروه‌ها از حمایت مالی، آموزشی، لجستیکی و اطلاعاتی پاکستان بهره می‌برند. پس از حمله‌های خونین جیش محمد،  هندوستان هم در روز 26 فوریه به مواضع این سازمان و گروه‌های دیگر مورد حمایت اسلام‌آباد در منطقه کشمیر پاکستان حمله و کشته شدن 300 شبه‌نظامی رادیکال را اعلام کرد. پس از چند ساعت از این حمله، خبرهایی از ساقط شدن 2 جنگنده هندی، کشته شدن یک خلبان و دستگیری یک خلبان دیگر هندی منتشر شد، اگرچه پس از چند روز خلبان دستگیرشده هندی آزاد شد اما تاکنون تنش در روابط 2 کشور فروکش نکرده است و وضعیت جنگی در مرزها همچنان حاکم است اما چه عوامل و پارامترهایی در بطن منازعه همیشگی این دو کشور قرار دارد که هر از گاهی همچون زخم کهنه سر باز می‌کند؟ 3 عامل تاریخی رقابت بر سر کشمیر، منازعه بر سر منابع آبی و تنش‌های ایدئولوژیک و عقیدتی در بطن این اختلافات قرار دارد اما از دهه 80 و با ورود شوروی به افغانستان، یک متغیر دیگر به این معادله افزوده شد. از این تاریخ به بعد پاکستان به مرکز اصلی نیروهای بنیادگرا و بهشت تندروهای جهادی تبدیل شد. اگرچه در ابتدا اسلام‌آباد به نیابت از آمریکا و عربستان به عنوان مرکز و کانونی برای تجمیع، آموزش و اعزام این نیروهای تندرو به افغانستان عمل می‌کرد اما با خروج شوروی از افغانستان، سیاست‌های پاکستان برای بهره‌گیری از نیروهای بنیادگرا ابعاد جدیدی به خود گرفت و این نیروها به اهرمی بزرگ برای تحقق سیاست و راهبردهای اسلام‌آباد در محیط پیرامونی تبدیل شدند و این کشور با تقویت طالبان در پاکستان، جیش‌ محمد و لشکر طیبه و چندین گروه دیگر در هندوستان و در سال‌های گذشته گروه موسوم به جیش‌العدل در ایران، محیط پیرامونی خود را به عرصه‌ای برای تحت فشار قرار دادن رقبا قرار داده است. به عبارت دیگر پاکستان همچون کارگزار و پیمانکار آمریکا و بویژه عربستان برای گسترش گروه‌های رادیکال بنیادگرا و افزایش هرج و مرج در منطقه جنوب آسیا تلاش می‌کند. در این میان نکته جالبی نیز خود را عیان می‌کند. در روز 17 فوریه ولیعهد عربستان سفر خود را به پاکستان و  هندوستان آغاز می‌کند و بلافاصله پس از این دیدار که قرار بود به بستری برای افزایش سرمایه‌گذاری عربستان در این منطقه تبدیل شود شاهد اوج‌گیری تنش‌های هستیم. اگر به تاریخچه سیاست خارجی عربستان و راهبرد کنونی این کشور در غرب و جنوب آسیا توجه کنیم غیرتصادفی بودن این دیدار با تنش‌های هند و پاکستان خود را بیشتر نمایان می‌کند. عربستان پیش از این و در سال 2015 درصدد استفاده از کارت پاکستان و به‌کارگیری این کشور در جنگ یمن بود تا از این طریق جایگاه خود را در موازنه قوا در خاورمیانه بهبود بخشد. اگرچه این سیاست شکست خورد اما عربستان در تلاشی دوباره، این بار نیز درصدد استفاده از کارت پاکستان برای افزایش نفوذ سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی خود در جنوب و غرب آسیاست. به عبارت دیگر عربستان این بار تلاش می‌کند جنوب آسیا را همچون غرب آسیا به محیطی آشوب‌زده و آنارشیک تبدیل کند تا از این طریق میدان بازی را برای تحقق سناریو‌های خود از جمله مهار ایران در شرق، وابسته‌سازی کامل پاکستان، کنترل جریان‌های جهادی و بنیادگرا و افزایش وزن عربستان در معادلات جهانی آماده کند.