برف بارید کارمان تمام نشد

بیست و ششم آبان‌ماه امسال، نامه ای با عنوان «اگر برف ببارد، کارمان تمام است» که توسط «حسن» دانش آموز  17ساله اهل روستای گرو از توابع کلات نوشته شده بود، به تحریریه روزنامه خراسان‌رضوی رسید. نامه ای که بعد از چاپ در روزنامه، با واکنش های قابل توجهی از سمت خیران و مخاطبان مواجه شد.
 
حسن در متن این نامه خطاب به اهالی روزنامه خراسان‌رضوی و خیران نوشته بود: «مــن یــک دانــش آمــوز هســتم کــه در یکــی از روســتاهای کلات تحصیل می کنم.
چوب های قدیمی سقف منزل مسکونی‌مان شکسته است. دیشب که با مادرم حساب و کتاب می کردیم، هزینه عوض کردن چوب ها، پلاستیک، کارگر و استادکار و میخ و سیمان و یک شعله برق، یک میلیون و چهارصد هزار تومان شد. مادرم لبخندی زد و گفت: «پســرم! اگر امسال زمســتان، سقف خانه یاری کند و پایین نیاید، تابســتان سال آینده ان‌شــاءا... درستش می کنیم.» اما من می دانم که سقف خانه ما فرو خواهد ریخت و هر شب با این وحشت در حالی که به سقف چوبی خیره شده ام به خواب می روم. اگر برف ببارد کارمان تمام است. می دانم که تابســتان آینده هم بهانه ای برای دلگرمی من اســت. دو ســال اســت که صدای چکه های آب در لحظه درس خواندن ذهنم را به خود مشغول می کند. از گذاشتن بشقاب زیر چکه ها و تند تند پر شدنش خسته شده ایم. این داســتان مشــترک من و تعــداد زیــادی از مردم این روستاســت. کم کم فصل ســرما نزدیک می شــود و همکلاسی هایم که لباس گرم ندارند، مثل من هر روز در ســرما مــی لرزند. در کلاس درس، هر روز این سوال را در حالی که دســت های مان از شدت سرما سیاه شده از خود می پرسیم: «زور ســرما بیشتر است یا اصرار ما به درس خوانــدن؟ برف، رحمت اســت ولی هرشب هراس از سرما و فرو ریختن سقف خانه هایمان، ما را وادار می کند که برای نباریدن برف دعا کنیم. هر روز دعا می کنیم کاش یک نفر بیاید و ما را از این زمســتان به ســلامت بگذراند.» بعد از انتشار این گزارش، هر روز خبرهایی از همکاری خیران، کمیته امداد، بسیج سازندگی و سپاه پاسداران کلات به خانواده حسن و بقیه دانش‌آموزان، به گوش می رسید. هر روز تعدادی از مسئولان و مردم به روستای گرو سر می زدند و تعداد زیادی با روزنامه خراسان تماس می گرفتند و از کمبودهای روستای گرو و راه‌های کمک به مردم این روستا می پرسیدند؛ یک نفر تهیه کیف و لوازم تحریر برای دانش آموزان را بر عهده می گرفت، دیگری خرید کاپشن و لباس گرم و کفش برای تمام دانش آموزان را متقبل می شد و عده زیادی از خیران هم با واریز کمک ها ی نقدی تهیه بخشی از مصالح برای ساخت منزل این دانش آموز را به عهده گرفتند. این گونه بود که پس از گذشت سه ماه از چاپ و انتشار نامه حسن، روز گذشته خبردار شدیم کار ساخت خانه حسن و به‌سازی مدرسه و سه خانه دیگر در روستا، به پایان رسیده است. به همین دلیل، با حسن و معلم مدرسه که حتما این روزها خوشحال و سرحال انـد، گپ و گفتی داشتیم که در ادامه مطلب می‌خوانید.
بعد از چاپ نامه‌ام، اتفاقات خوبی برای اهالی روستا افتاد
با حسن تماس می گیرم. حسن مثل همان روزهایی که در روستای گرو به دیدنش رفته بودیم، کم حرف است و بعد از پرسیدن هر سوال، جواب کوتاهی می دهد. وقتی از او درباره وضعیت خانه و مدرسه سوال می کنم، می گوید: «خدا را شکر کار ساخت خانه تمام شده و یک خانه شصت متری خوب برایمان ساخته شده که این روزها در آن احساس امنیت می کنیم و دیگر از فرو ریختن سقف روی سرمان، شبانه روز نمی ترسیم. اما هنوز خانواده هایی در این روستا هستند که زیر سقف های چوبی شب را به صبح می رسانند که هراس از فروریختن آن دارند. بعد از چاپ نامه‌ام در روزنامه خراسان رضوی، اتفاقات خوبی برای ما و بقیه افتاد. نیکوکاران زیادی به روستای ما آمدند که جا دارد از همه آن ها تشکر کنم، تعداد زیادی لوازم تحریر، کفش و کاپشن برای دانش آموزان و بچه های روستا آوردند. ساختمان مدرسه و سه خانه دیگرِ روستا تعمیر شد و خانه ما هم سر و سامان گرفت. من تابستان امسال کنکوری هستم و قصد دارم در رشته معلمی ادامه تحصیل دهم. خدا را شکر دیگر از شرایط سخت خانه قبلی خبری نیست و این روزها در خانه جدید، با خیال راحت تری درس می خوانم.»
نیکوکاران پای کار آمدند


در ادامه، برای باخبر شدن از جزئیات ماجرا با «جلیل افروزی»، معلم این دانش آموز تماس می گیریم که در توضیح اقدامات انجام شده می گوید: «در روزهای پایانی آبان که خبرنگار روزنامه خراسان رضوی برای بررسی مشکلات مردم روستای گرو و به شکل خاص، این دانش آموز به روستای ما آمد، آن قدر مشکلات زیاد بود که نمی دانستیم کدام موضوع را برای کمک گرفتن مطرح کنیم. نمی دانستیم از وضع معیشتی نامناسب بعضی روستاییان بگوییم یا سرمای استخوان سوز روستا و حکایت تعداد زیادی از دانش آموزان که لباس گرم مناسبی برای دوام آوردن در این هوا ندارند. داستان سقف های چوبی و خانه های نا ایمن بعضی روستاییان را روایت کنیم یا شرایط نامناسب مدرسه را. به هر صورت، خوشبختانه آن روز بخش زیادی از مشکلات روستا مطرح شد و انتشار این گزارش که از نوشتن یک نامه شروع شده بود، آن قدر تاثیرگذار بود که هنوز چند روز از چاپ نگذشته بود، سیل کمک های مردم خیراندیش به سمت روستا روانه شد و از همان روزهای ابتدایی، کمیته امداد امام‌خمینی(ره)، بنیاد خیریه فرشتگان آسمانی، بسیج سازندگی سپاه کلات و آموزش و پرورش کلات نادر، کاملا مصمم پای کار آمدند و به لطف خدا و کمک افراد نیکوکار، امروز خانه ای در شان این دانش آموز در روستای گرو ساخته شده و دیگر جای هیچ نگرانی بابت فروریختن سقف این خانه وجود ندارد و این دانش آموز و مادر بزرگش به راحتی می توانند در زمستان‌های سخت، شب را به صبح برسانند.»
هفت خانواده دیگر روستا، نیازمند کمک هستند
افروزی ادامه می‌دهد: «خلاصه این که تا امروز، کارها به بهترین نحو ممکن پیش رفت و به برکت نامه این دانش آموز، علاوه بر ساخت منزل خودش، سه خانه دیگر هم، تعمیر و بازسازی شد. تهیه ۸۰ بسته غذایی برای ۸۰ خانواده روستای گرو، دوخت و توزیع ۲۰۰ دست کاپشن درجه یک و کفش و تقسیم بین دانش آموزان روستا، خرید لوازم تحریر و کیف و کتاب های درسی، به‌سازی مدرسه روستا و پرداخت هزینه های دارویی بعضی از خانواده های روستا، بخشی از کمک های خیران است، منتها باید تاکید کنم همچنان هفت خانواده دیگر در روستای گرو هستند که سقف منازلشان تحملی در برابر بارش های شدید برف و باران در این روستا را  ندارد و چه بسا در یک شب بارانی و برفی روی سر اهالی اش فرو بریزد. یکی از مشکلات دیگر روستا هم که بد نیست به آن اشاره کنیم، این است که به علت سنگی بودن بستر روستا، امکان حفر چاه وجود ندارد و  فاضلاب در سطح کوچه ها روان است و مردم در مضیقه هستند که باید مسئولان به این موضوع نیز ورود کنند.»