حاكميت با شجاعت ايرادها را بپذيرد

طی دو سال گذشته بالاخص شش ماه اخیر مردم با مشکلات اقتصادی بیشتری در داخل مواجه شده‌اند. این مشکلات را ناشی از چه موضوعاتی می‌دانید؟
اکثریت قریب به اتفاق صاحب‌نظران و تحلیلگران اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور متفق‌القول هستند که پایان دهه چهارم و آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی حال و روز کشور از جهاتی وضعیت مناسبی ندارد، تحلیلگران با توجه به این شرایط برای اثبات این نابسامانی شاخص‌های مختص هر حوزه را بیان می‌کنند. به عنوان مثال اگر از منظر اقتصاد ملی به شرایط بپردازیم شاخص‌هایی مانند رشد تورم، کاهش رشد اقتصادی کشور که پیش‌بینی می‌شود در سال 97 در بهترین شرایط این رشد صفر باشد و در سال 98 بیش از منهای دو درصد با کاهش رشد مواجه باشیم، یا نرخ تشکیل سرمایه و سایر شاخص‌هایی که نشان‌دهنده وضعیت اقتصاد ملی است. همچنین در حوزه اجتماعی می‌توان به شاخص‌هایی از قبیل افزایش نابرابری، گسترش فاصله طبقاتی و توسعه فقر اشاره کرد. نهادهای رسمی کشور از قریب به 200 میلیون خانوار جمعیت کشور رسما اعلام کرده‌اند که 11 میلیون خانوار به صورت رسمی تحت پوشش نهادهای خدماتی هستند. گرانی، کاهش قدرت خرید مردم، کوچک شدن کیفیت سفره خانوار، افزایش آسیب‌های اجتماعی که برخی از این مظاهر در عرصه عمومی قابل مشاهده است مانند اعتیاد، تکدی‌گری، کودکان کار، افزایش نرخ طلاق، کاهش نرخ ازدواج و توسعه گرایش جوانان به تجرد قطعی که گفته می‌شود بیش از 6 میلیون نفر در شرایط تجرد قطعی در کشور به سر می‌برند. همچنین در حوزه مسائل محیط زیستی باید گفت که در دشت تهران به طور متوسط سالیانه 36 میلی‌متر با افت ارتفاع دشت مواجه هستیم. کم‌آبی و مسائل دیگری از این دست. در حوزه تجارت و بازرگانی تحریم‌ها از یکسو، رانت‌خواری و سوءاستفاده از موقعیت از سوی دیگر، شرایط حوزه تجارت و بازرگانی را دچار وضعیت نامناسب کرده است. در حوزه سیاسی هنوز در آغاز دهه پنجم انقلاب ما دادگاه‌های انقلاب داریم و احکام سیاسی صادر می‌شود و آن هم بدون حضور هیأت منصفه. حصر نزدیک به 10 ساله شدن است و در حوزه روابط خارجی ضمن آنکه ما در بحث امنیت ملی از عمق استراتژیک خوبی در جهان اسلام برخوردار هستیم ولی به موازات این پیشرفت استراتژیک با تشکیل ائتلاف‌های واضح و آشکاری با حضور برخی از کشورهای عربی، رژیم اشغالگر، آمریکا، سازمان منافقین، سلطنت‌طلب‌ها مواجه هستیم در عین حال به طور طبیعی هم با گسل‌هایی از جنس شکاف‌های نسلی،‌ قومی، مذهبی، جنسیتی، فرهنگی و اجتماعی نیز روبه‌رو هستیم. این موضوعات آسیب‌هایی است که شرایط کشور را نامیزان جلوه می‌دهد البته به طور طبیعی در مقابل این تهدیدها ظرفیت‌های بسیار خوبی هم داریم که برخاسته از سرمایه‌گذاری‌های شگرفی است که مردم طی این چهل ساله برای حفظ استقلال و امنیت کشور و پایداری نظامی جمهوری اسلامی انجام داده‌اند. در دی 96 طی چند ماه در بیش از 90 شهر کشور شاهد بروز ناآرامی‌هایی بودیم یا در سال جاری که 11 ماه آن را پشت سر گذاشته‌ایم انواع و اقسام اعتراضات صنفی را از حوزه حمل و نقل جاده‌ای گرفته تا فرهنگیان، کارگران را شاهد بودیم اما هیچ کدام از این آسیب‌ها شرایطی را فراهم نکرده که همه طبقات با وجود گلایه‌هایی که دارند به این معترضان بپیوندند.
برای مدیریت شرایط کنونی چه اقداماتی باید انجام شود؟
در راستای تسهیل‌گری نقاط مثبت و منفی شرایط موجود به نظر می‌آید که در ابتدا اولا باید بپذیریم که اصلی‌ترین مساله امروز ایران از ابعاد مختلف نه تنها تهدیدهای فزاینده‌ای را برشمرده است که البته واقعیت دارد اما به نظر من در رأس مسائل ملی کشور کاهش بیش از حد سرمایه اجتماعی است. جامعه‌شناسان و روانشناسان اجتماعی سرمایه اجتماعی را تعریف می‌کنند که عبارت است از؛ میزان اعتماد موجود در روابط و مناسبات خانوادگی، اجتماعی، صنفی و عمومی کشور از یکسو، یعنی آحاد مردم نسبت به قول، تعهدات و نسبت به رفتار یکدیگر با اعتماد برخورد می‌کنند. سال 57-58 به یاد داریم که نابسامانی‌های کشور متاثر از انقلاب و با توجه به عملکرد رژیم گذشته در ‌گسسته شدن تمامی پیوندهای حاکمیتی نظام گذشته و عدم استقرار ساختار نوپای جمهوری اسلامی بسیار در وضعیت بدتری بود اما همسایگان به جهت برخورداری جامعه از سرمایه اجتماعی مناسب نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت داشتند، اینگونه که داشته‌های خود را به افرادی که نداشته‌هایشان زیاد بود تقدیم و هدیه می‌کردند. سازش، مدارای اجتماعی، گذشت، اعتماد عمومی بالاتر بود و علاوه بر این سطح این تعریف شامل میزان اعتماد آحاد جامعه، اشخاص حقیقی و حقوقی به ساختار حاکمیت هم می‌شود. به هر میزانی که دولتمردان (متولیان نظام یعنی کل حاکمیت) در منظر افکار عمومی از اعتبار، اعتمادپذیری و منزلت اجتماعی، اخلاقی و رفتاری بالاتری برخوردار باشند این سرمایه‌اجتماعی غنی‌تر خواهد بود و به هر دلیلی که در این دو سطح روابط عمومی مردم با یکدیگر و نیز رابطه حاکمیت با ملت با کاهش اعتماد مواجه شود آثار و پیامدهای تهدیدهای مذکور بیش از وزن واقعی خود در نابسامانی اوضاع عمومی تاثیرگذاراست.


اعتماد یا عدم اعتماد مردم تاثیر بسزایی در کارآمدی دارد برای این موضوع می‌توان مثالی مطرح کنید؟
به طور مثال امروز مساله‌ای که افکار عمومی را به خود مشغول کرده است مساله گوشت است. من مطلع هستم که تولیدات داخلی و واردات نسبت به سال گذشته در این زمان به هیچ عنوان کمتر نشده است البته افزایش جهشی چهاربرابری قیمت دلار، تعادل بین صادرات و واردات و همچنین قاچاق کالا را به هم زده است اما آنچه که امروز باعث ایجاد برخی از صف‌های طولانی شده است عدم اعتماد به آینده و کاهش سرمایه اجتماعی است. یکی از دوستان نقل می‌کرد که در میدان میوه و تره‌بار شهرداری شنیده است که خانمی که در صف گوشت بوده است همزمان به یکی از اقوام تماس می‌گیرد که آیا ظرفیت فریزر خالی داری یا خیر؟ موضوع گوشت فقط به عنوان مثال مطرح کردم که هر کدام از اقوام و مایحتاج عمومی تحت تاثیر ناامنی روانی و عدم امید به آینده می‌تواند تبدیل به یک سوژه شود. میزان محبوبیت آقای روحانی که تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری 96 به 72 درصد رسیده بود امروز به شاخصی میان هشت تا هشت و نیم کاهش پیدا کرده است یعنی بیش از 9 برابر کاهش پیدا کرده است. آقای رئیس جمهور به جهت آن که یک مقام انتخابی است مثال می‌زنم. کاهش سرمایه اجتماعی علت‌العلل بسیاری از مشکلات و مسائل امروز کشور است.
در مقابل این موضوعات باید چه کرد؟
اگر ساختار نظام به معنای کل یعنی قوای سه گانه، نهادهای انقلابی، تمام سازمان‌ها و دستگاه‌ها تنها به یک نقطه به صورت عملی و متعهدانه توجه و عمل کنند به آن معنا که قول و عملشان در مواجهه با افکار عمومی یکسان باشد. همین یک اتفاق به نظر من می‌تواند جلوی این سیل کاهش سرمایه اجتماعی را بگیرد و در صورت عدم این رخداد این موضوع در شرایطی که بی‌اعتمادی جامعه را در دو سطحی‌که اشاره کردم فرا بگیرد، هیچ‌کدام از اقدامات مقطعی کارساز نخواهد بود. علاوه بر بازنگری تطبیق قول و عمل کشورداری در نظام ما حتما در برخی از جهت‌گیری‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در آغاز دهه پنجم باید تجدیدنظر اساسی داشته باشیم، چهل‌سالگی سن بلوغ انقلاب است حتما در راهبردهایی که تاکنون اجرا کرده‌ایم اشکالاتی وجود دارد، مسئولان با صراحت و شجاعت این اشکالات را بپذیرند. اگر درخصوصی‌سازی مشکلی داشتیم متولیان باید اعلام کنند اگرکسی سوءاستفاده کرده باید محاکمه شود، اگر قصوری بوده شناسایی شود. در روابط منطقه‌ای و خارجی تجدیدنظر اساسی شود. در حوزه توجه به حقوق اساسی مردم آنچه که در فصل سوم قانون اساسی آمده است تجدیدنظر اساسی صورت گیرد. فعالان سیاسی‌ که با وصف اصلاح امور موضع‌گیری می‌کنند را حتی اگر تخلفی را هم مرتکب می‌شوند طبق قانون اساسی آنان را به عنوان مرتکبان به جرائم سیاسی در دادگاهی با حضور هیات منصفه محاکمه نماییم. همچنین نسل ما که متولد اواخر دهه 30 هستیم شخصیتی را مانند دکتر شریعتی معلم انقلاب می‌دانست و هنوز هم می‌دانیم اما همسر مکرمه ایشان را اجازه ندادند که در پایگاه او یعنی در محوطه حسینیه ارشاد جنازه‌اش وارد شود و نماز میت را برای او بخوانند.
مهمترین مساله در این روزها را چه می‌دانید؟
به نظر من کاهش سرمایه اجتماعی اصلی‌ترین مساله است و مهم‌ترین راه برای غلبه یافتن بر مشکلات تجدید نظر در سیاست‌ها، رفتارها و عملکردها است. ما اگر نتوانیم سرمایه اجتماعی‌مان را بازسازی کنیم همانگونه که آقای عارف اشاره کردند باید در انتظار شرایط بدتر از این هم باشیم.
اخیرا مشاهده شده که از برخی تریبون‌ها عنوان می‌شود که برای مقابله با گرانی مردم دست از خرید بکشند.
در صورتی که سرمایه اجتماعی بالا باشد جامعه به عنوان یک واقعیت منسجم در مواجهه با مصادیق گرانی تصمیم واحد می‌گیرد، اما هنگامی که در جامعه سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کرده زمینه اقدام و عمل اجتماعی منسجم و هماهنگ از بین می رود، چراکه آحاد جامعه به یکدیگر بی‌اعتماد شده‌اند. درست است که نهضت «نخریدن» پاسخگو است، اما این اتفاق تنها به فرمان متولیان و با دستور اجرا نمی‌شود. به ویژه اینکه آحاد جامعه احساس کنند که متولیان کشور بعضا با آنها شفاف نیستند یا شرایط زندگی خودشان با افرادی که مورد ارشاد و رهنمودگیری قرار می‌گیرند، از حیث برخورداری از مظاهر رفاه فاصله زیادی دارند. مسائل اجتماعی پیچیده‌تر از آن است که با راه‌حل‌های ساده‌ای مانند «نخریدن» حل شود. درست است. این رویکرد در جامعه‌ای قابلیت کارآمدی و اثربخشی دارد که آحاد مردم نسبت به یکدیگر اعتماد داشته باشند. اینگونه راه‌حل‌های انقلابی برای شرایط اجتماعی ایران که با کاهش سرمایه اجتماعی مواجه است به نظر می‌آید که بیش از گفتاردرمانی تاثیر دیگری نخواهد داشت.
در صورتی که همه گروه‌های مورد اعتماد مردم این سخن را بگویند مردم باز هم توجهی نمی‌کنند؟
در حال حاضر در کشور کمبود لیدر یا شخصیت چهره وجود ندارد. در صورتی که سرمایه اجتماعی در جامعه بالا باشد و میزان اعتماد تک تک مردم به یکدیگر خوب و منطقی باشد، روابط میان دولت و ملت بازسازی شده باشد، این موضوع اتفاق می‌افتد. به طور مثال می‌توان به دوران جنگ و هشت سال دفاع مقدس و 10 ساله اوایل انقلاب را اشاره کرد که شرایط بسیار بدتر از وضع کنونی بود تقریبا همه اجناس کوپنی بود، اما در آن زمان مردمی که گرفتار جنگ بودند به جهت آنکه کشور از پشتوانه‌ای به نام سرمایه ‌اجتماعی برخوردار بود و ضریب اعتماد عمومی بالا بود نه تنها مشکلات را تحمل بلکه با جان خودشان در جبهه‌ها از کیان کشور دفاع می‌کردند و افرادی هم که امکان حضور در خطوط مقدم را نداشتند حتی زنان خانه‌دار با خیاطی و با حداقل ارزاق و پوشاکی که می‌توانستند جبهه‌ها را پشتیبانی می‌کردند. بنابراین تنها صرف وجود گروه ها و شخصیت‌های سیاسی لازم نیست ما باید بپذیریم که سرمایه اجتماعی کشور تنزل پیدا کرده. در حوزه عمومی و سیاسی ما در چنین شرایطی قرار داریم. امروز در حوزه اجتماعی ما با گسست مواجه هستیم و فاصله‌مان با آنچه که اهداف اولیه ابتدایی بود روز به روز بیشتر می‌شود.
مسئولان تا چه اندازه مي‌توانند به وضعیت کنونی کشور سر و سامان دهند؟
در اینکه مسئولان باید آغازگر برخی تصمیمات باشند هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. اگر آنها در اصلاح رفتارشان پیش‌قدم شوند و قول و عملشان یکسان شود به نظر من آحاد جامعه اطمینان پیدا می‌کنند و هنگامی که اطمینان حاصل شد انسجام جامعه افزایش پیدا می‌کند اما هنگامی که ملاحظه می‌شود که یک عضو شورای شهر تهران به صورت مستند و در انجام وظایف قانونی خود نسبت به تخلفات مدیریت پیشین اظهار نظر می‌کند، محکوم می‌شود اما شخصی که مورد اتهام است، پاسخگو نیست به همین جهت تعارض میان گفتار و عمل نمایان می‌شود. هنگامی که مردم ملاحظه می‌کنند که ظرفیت رسانه ملی در اختیار یک جناح بیشتر از سایر جناح‌هاست دیگر به رهنمودهایی که از صداوسیما پخش می‌شود اعتماد لازم را نمی‌کنند. اگر یک مسئولی رهنمود می‌دهد که به جای گوشت، سبزی بخورید اما همان فرد در شرایط کاملا مرفه زندگی می‌کند جامعه به این حرف‌ها هر چند هم درست باشد، اعتماد نخواهند کرد. در کاهش سرمایه‌ اجتماعی با کمبود سخن و رهنمود صحیح مواجه نیستیم. کاهش سرمایه اجتماعی به معنای از بین رفتن اعتماد مردم است یعنی لطمه به انسجام و وحدت ملی؛ اگر ما این موضوع را بازسازی کنیم این گسل‌ها و چالش‌ها را نخواهیم داشت اما اگر چاره‌ای نیندیشیم و تصمیمات سخت و در عین حال متقاعدکننده نگیریم و تجدیدنظر اساسی در عملکردها، رویکردها و مواضع نداشته باشیم روز به روز این سرمایه اجتماعی کاهش پیدا می‌کند. تفاوت است میان رئیس‌جمهوری که 72 درصد جامعه آماری یک نظرسنجی او را به عنوان یک چهره مطلوب قبول دارند با رئیس‌جمهوری که 8-9 درصد آن جامعه آماری قبول دارند. شبیه پدری است که در یک خانواده قول و عملش یکسان است فرزندان و همسرش از آن سرپرست خانواده حرف‌شنوی دارند چرا که به او اعتماد دارند، بنابراین به نظر من در کنار مسائل و تهدیدها و آسیب‌های متنوع امروز اگر قصد رتبه‌بندی داشته باشیم در رأس همه آنها کاهش سرمایه اجتماعی و در مقام پاسخ به این سوال که چه باید کرد؟ باید مسیرهای بازسازی و ارتقای سرمایه‌های اجتماعی را شناسایی کنیم. در این صورت می‌توان به آینده امید‌وار شد و در کنار مردم، هم مشکلات را کاهش داد و هم بخشی از آن را در شرایط تحریم تحمل نمود.