اقلیت و اکثریت

جامعه سیاسی در برخی کشورها اغلب در مورد مسائل حیاتی که پیامدهای آنی و دراز مدت دارند، معمولا با تصمیمات مختلف دست به گریبان و به طور عمده در مورد موضوعات استراتژیک به اتفاق آرا تصمیم نمی گیرند و در این میان اقلیت قدرتمند در مقابل اکثریت قرار می گیرند . اقلیت تصمیماتی که از جانب اکثریت گرفته می شود را درک نمی کند و آن را قبول ندارد واز نظر آنان تصمیمات اکثریت اشتباه و برای کشور فاجعه به بار می آورد و در نهایت اقلیت خود و کشورشان را در یک معضل دشوار قرار می دهند . در این میان گروهی از اکثریت ، جامعه سیاسی را ترک می‌کنند و یک گروه جدید تاسیس می نمایند و گروه دیگری از آنان در جامعه سیاسی باقی می‌مانند و به مبارزه سیاسی در درون حاکمیت روی می آورند . گروه‌های اقلیت و اکثریت جامعه سیاسی معمولا در مورد مباحث اصلی اشتراک نظر دارند ولی در ارتباط با مباحث فرعی و یا به عبارتی تاکتیک های سیاست های داخلی و خارجی اتفاق نظر ندارند . در این گونه کشورها وقتی در شرایط بسیار دشوار خارجی و داخلی قرار می گیرند و ناامیدی و مشکلات فراوان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و فشار درد و رنج و بار سنگینی بر اقتصاد خانواده‌ها و جامعه هر روز بیشتر و بیشتر می شود ، مردمان این کشورها به جامعه سیاسی احتیاج دارند تا این مشکلات را ببیند و شروع به جبران خطاهای گذشته کنند و کشورشان را به مسیر درست برگردانند، اما آزمون بزرگ تر در این امر مهم نهفته است که جامعه سیاسی چگونه می‌خواهد عمل کند ؟ و با چه متُد و روشی
می خواهد از اشتباهات گذشته تاریخ بسازد و به حال
و آینده چشم انداز ملی داشته باشد . در این میان بسیار مهم است که اقلیت و اکثریت جامعه سیاسی باید فهمیده و سنجیده عمل کنند و عمق آگاهی و دانایی و توانایی کافی برای دستیابی به برنامه عملی و واقع گرایانه داشته باشند و شرایط حساس و منافع ملی کشورشان را درک نمایند . به دلیل شرایط جامعه جهانی و پیشرفت کشورها و انقلاب علوم ارتباطات ،اشتباه در پیشرفت دادن کشورشان فرصت دوباره ای برای جبران باقی نخواهد ماند . تفکر همیشه خطر غرق شدن وجود دارد و همه ما در یک قایق نشسته‌ایم ، هرگز ایده خوبی نیست به جای این گونه مباحث از نخبگان ملی بهره نمی گیرند و به یک چشم انداز روشن کوتاه و میان و بلندمدت را طراحی نمی کنند و برای مثال در
۱۰ سال آینده به ملت و جهانیان اعلام کنند با اتخاذ


یک مانیفست علمی و درست و بر اساس منافع ملی کشور از اینجا به آنجا می‌رسد . هر سال یک‌بار با ابتکار تازه یک دستورالعمل به راه انداختن هیچ کشوری را به گلستان تبدیل نمی‌کند .کشورهای در حال توسعه به شدت نیازمند تدوین مسیر بزرگ برای بهبود وضعیت مردم و کشورشان دارندو مشکل این کشورها از روزی آغاز می‌شود که پلتفرم و ساختمان دموکراسی و جمهوری
مورد توجه قرارنمی گیرد . جمهوری و
مردم سالاری به وسیله اصل شناخته شده اش معنی
می شود : حکومت اکثریت . یعنی هنگامی که چیزی در معرض رای گیری گذاشته می شود ، رای اکثریت تصمیم گیری می کند و زمانی که بحرانی به وجود آمد توپ در زمین مردم است و اراده مردم و عموم ملت در مقابل بروز هر مشکل در کنار حکومت قرار می گیرند ولی هنگامی که یک اقلیت قدرتمند اقتصادی و اجتماعی و سیاسی از قدرت خود برای تسلط بر اکثریت شهروندان استفاده می کند نتیجه آن وضعیتی است که امروز در کشورهای توسعه نیافته شاهد آن هستیم ، حکومت اقلیت . اقلیت باید به دنبال تبدیل شدن به اکثریت باشند در غیر این‌صورت حکومت دائمی و با توجه به وجود جامعه سیاسی اکثریت ، امکان ظهور یک دیکتاتوری امکان پذیر می‌شود. مردم سالاری به همان اندازه که قانون ، اکثریت حکومت می‌کند به اقلیت ها هم نیاز مبرم دارد . حقوق اقلیت ها باید محترم شمرده شود، چرا که هر لحظه ممکن است اقلیت به اکثریت تغییر ماهیت بدهد. بنابراین دموکراسی به همان اندازه که قانون اکثریت است به حقوق اقلیت نیاز دارد در واقع اقلیتی ها به عنوان اهرم نظارت بر اکثریت و مسئولیت تعادل در عرصه سیاست را بازی می کنند .