سناریوهای حداکثری و حداقلی ورشو

اعمال قدرت در عرصه بین‌المللی شکل پیچیده‌ای به خود گرفته است. قدرت‌های بزرگ آمیخته‌ای از قدرت سخت و نرم
(به تعبیر جوزف نای قدرت هوشمند) را در سیاست خارجی خود دنبال می‌کنند. در استراتژی آنها نسبت به رقیبان و دشمنان، ترکیبی از قدرت تهاجمی نظامی، قدرت بازدارنده نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت تجاری و مالی، قدرت سیاسی، قدرت اجتماعی فرهنگی وقدرت ایدئولوژیک به صورتی تنیده در هم اعمال می‌شود. اعمال قدرت نیز وجوه مستقیم، نهادی، گفتمانی و ساختاری را
دربر می‌گیرد.
نگرش به نشست ورشو از این منظر تاملی ژرف در استراتژی امریکا و همپیمانانش نسبت به ایران را می‌طلبد. نگاه سیاه و سفید به این نشست و انگاره شکست مطلق امریکا و همپیمانانش در ورشو، ساده‌انگاری و واقعیت‌گریزی است. واقعیت تلخ آن است که این نشست، شروع روند خصمانه اجماع‌سازی علیه ایران است و باید آن را نقطه‌ای آغاز در نظر گرفت. دولت امریکا در ورشوسناریوهای حداکثری و حداقلی دنبال می‌کرد که برخی از آنها بی‌‌نتیجه ماند و برخی دیگر برای امریکا سودمند و پیش‌زمینه اقدامات آتی امریکا علیه ایران خواهد بود.


سنارویوی اول امریکا ایجاد یک ائتلاف بین‌المللی علیه ایران بود. در این سناریو برای پیوستن سایر کشورها و ترجیحا کشورهای موثر در نظام بین‌الملل به ائتلاف امریکا-اسرائیل- عربستان و امارات تلاش شد. هدف از این ائتلاف زمینه‌سازی برای حمله نظامی به ایران توسط همپیمانان امریکا بود. چیزی که در سند امنیت ملی امریکا در سال 2019 نیز تاکید شده است. این سند تصریح می‌کند دولت امریکا به منظور کاهش هزینه‌های جنگ از طریق همپیمانان به دشمنان خود حمله نظامی صورت می‌دهد. در سناریوی اول شورش داخلی در ایران علیه جمهوری اسلامی متغیر مداخله‌‌گر و موثری بود که می‌توانست به مثابه یک کاتالیزور، حمله ائتلاف نظامی به ایران را تسهیل نماید. نشست ورشو و اظهارات نمایندگان کشورهای حاضر نشان داد سناریوی اول موقتا طرفداران بسیار محدودی دارد. عدم شورش مردم ایران وبالعکس حمایت مردم از جمهوری اسلامی در راهپیمایی 22 بهمن عامل دوم در شکست موقتی سناریوی اول بود.
سناریوی دوم فشار حداکثری به اتحادیه اروپا در وهله نخست و به روسیه و چین در وهله دوم برای خروج از برجام بود. نشست ورشو می‌خواست به کنفرانسی نمادین علیه ایران در سطح افکار عمومی بین‌المللی تبدیل شود تا از این طریق اروپا از برجام خارج شود و هزینه‌های چین و روسیه در حفظ برجام افزایش یابد. این نشست در این زمینه نیز شکست خورد چون کشورهای موثر در آن حضور نداشتند و سه کشور اروپایی رسما در کنفرانس امنیتی مونیخ اعلام کردند که از برجام خارج نمی‌شوند. نشست سوچی و هماهنگی ایران، روسیه و ترکیه در موضوع سوریه نیز از عوامل دیگر شکست سناریوی دوم بود.
سناریوی سوم برجسته کردن تهدید ایران به‌منظور تطهیر اسرائیل و پیش بردن معامله قرن توسط امریکا در قضیه فلسطین است. به نظر می‌رسد دولت امریکا در این زمینه نیز موفقیت محدودی داشته است.
امریکا موفق شد برخی از سران کشورهای عربی را با موضوع تهدید مشترک ایران کنار اسرائیل بنشاند اما اظهارات سران سعودی نشان می‌دهد موضوع ایران لزوما موجب همراهی عربستان با امریکا در موضوع معامله قرن نمی‌شود. سعودی‌ها رسما اعلان کرده‌اند تا زمانی که بیت‌المقدس شرقی به عنوان پایتخت در اختیار فلسطینی‌ها نباشد، با امریکا و اسرائیل همراهی نخواهند کرد. ترکی فیصل در کنفرانس امنیتی مونیخ صراحتا اعلام کرد مسئله اصلی خاورمیانه قضیه فلسطین است و تا موضوع فلسطین حل و فصل نشود نمی‌توان به موضوع ایران پرداخت.
سناریوی چهارم ایجاد هراس امنیتی در ایران و ترغیب جمهوری اسلامی به خروج از برجام و یا اقدام نظامی علیه منافع امریکا در منطقه است. در این مورد نیز هوشمندی مسئولان جمهوری اسلامی طی سال‌های اخیر کفایت می‌کند تا این سناریو را شکست خورده بدانیم.
سناریوی پنجم تقویت گفتمان‌سازی علیه ایران در سطح نشست‌ها و همایش‌های بین‌المللی با موضوع صلح و امنیت است. در ورشو برخی از سران اعراب به نتانیاهو خندیدند و تنها لبخندی تحویل گرفتند. جمع ضدین پیرامون دشمنی با ایران دستاوردی دیپلماتیک برای اسرائیل و امریکا بود. همچنین اصرار بر تهدید نشان دادن ایران روندی است که تداوم آن در نشست‌های مشابه بعدی می‌تواند روندی خطرناک علیه ایران باشد. قرار است مشابه این نشست طی 6 ماه
آینده در سطح وزرای خارجه برگزار شود.
به نظر می‌رسد این دستاورد حداقلی نشست ورشو برای امریکا و اسرائیل بوده است.
بر این اساس تنها سناریویی که دولت امریکا در نشست ورشو به دست آورد آغاز روندی خصمانه به منظور اجماع‌سازی علیه ایران در سطح افکار عمومی بین‌المللی است. این آغازی خطرناک برای ایران است که تداوم آن می‌تواند سناریوی‌های محقق نشده امریکا در سناریوی ورشو را مجددا تقویت نماید.
1- راهکار ایران برای مقابله با این روند همان دیپلماسی هوشمندانه، مستظهر به حمایت ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران از دستگاه دیپلماسی است. نمونه‌ای از این هوشمندی در کنفرانس امنیتی مونیخ توسط دکتر ظریف به نمایش درآمد. اهمیت دیپلماسی برای مقابله با روند خصمانه امریکا و اسرائیل نباید دست کم گرفته شود. تضعیف ظریف و همکارانش تضعیف منافع حیاتی جمهوری اسلامی طی یک دهه آینده خواهد بود.
2- مطالعات میدانی نشان ثابت کرده مسلمانان در خاورمیانه به شدت از اسرائیل متنفر هستند و هنوز اسرائیل و امریکا را دشمنان درجه یک جهان اسلام می‌دانند. واقعیت عینی در جهان اسلام و از جمله در کشورهای عربی این است که سران کشورهای عرب به میزانی که به اسرائیل نزدیک می‌شوند از ملت‌های خود دور می‌شوند. این واقعیت باید برای سران کشورهای عربی تبیین گردد. در این زمینه نیز دیپلماسی رسمی، دیپلماسی رسانه‌ای و دیپلماسی عمومی کارایی دارند و باید تقویت گردند.