پایان 41 سال تنهایی

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: برای همسر «دکتر علی شریعتی» بودن، «پوران شریعت رضوی» ماندن را باید به فراموشی سپرد و این داستان یک زندگی 60 ساله، در کنار نام یک متفکر معاصر است؛ 60 سال از 84 سال زندگیِ پوران با همین اندیشه طی می شود. رسانه ها اما بعد از قطعی شدن خبر درگذشت این بانوی نام آشنا، ساده و غمبار می نویسند:«پیکر پوران شریعت‌رضوی در امامزاده عبدالله و در کنار مزار برادرش مهدی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ‌نیا، سه دانشجوی شهید ۱۶ آذر ۳۲ به خاک سپرده خواهد شد.»
در یکی از نامه های عاشقانه دکتر علی شریعتی به پوران می خوانیم:«دلم می‌خواست آنجا می‌ماندم، نه اینکه زنی را که دوستش داشتم، رها کنم. نمی‌خواستم به این زودی سفر بروم.» علی این نامه را یک سال بعد دور افتادن از همسر می نویسد و اما پوران، 41 سال در فراق همسر می سوزد و لب فرو می بندد چون باز هم این علی است که پوران را علی رغم میل باطنی تنها می گذارد.پوران سه بار ناقوس مرگ
را با گوش جان و به طرزی استخوان سوز
می شنود؛ 1320 و در هنگامه ای که فقط


هفت ساله بود علی اصغر شریعت‌رضوی (طوفان) را از دست می دهد. 1332 وقتی می خواهد رخت و لباس 20 سالگی به تن کند، سیاهپوش مهدی شریعت‌رضوی(آذر) می شود که به همراه دو دانشجوی دیگر به شهادت می رسد و 1356 بعد از 20 سال زندگی با علی برای همیشه عزادار همسر می شود و این یعنی پوران شریعت رضوی بودن هم به سختی پوران شریعت رضوی نماندن و زیر سایه و نام علی شریعتی زیستن است.

=برای پوران بودن باید جنگید!
پوران شریعت رضوی یا پوران، همسر علی شریعتی بودن؛ آنقدرها نیاز به توان و نای طاقت فرسا دارد که باید زن جنگده‌ای باشی. همسر دکتر علی شریعتی بودن کافی است تا زندگی ات با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده باشد و این
یعنی او هیچ‌وقت نمی تواند زنی «رمانتیک» باشد. پوران نه می تواند به سمت تخیل علی شریعتی شدن گام بردارد و نه می خواهد در مسیری دیگر گام بردارد! بی گلایه اما همگان می دانند تمام زندگی‌اش در سایه نام شریعتی گذشت و تلاش هم اگر کرد برای حفظ آبرو و پرهیز از حرف و حدیث‌ها و حاشیه سازی‌هایی بود که از در و دیوار می بارید. دیگر چه لزومی دارد که بدانیم دکترای ادبیات از سوربن پاریس دارد. مگر فرقی هم می کند که زبان تند و تیزی داشته باشد یا بی پروایی اش زبانزد این و آن؟! اصلا از خودش که سوال کرده بودند خیلی صریح گفته بود:«اصلا رویاپرداز نیستم»
پوران نیز مثل همه روزهای سختی و بی پولی و خانه به دوشی را تجربه کرده است اما او باید جنگیدن را به معنای واقعی کلمه بیاموزد تا جایی که خودش می گوید:«در تمام زندگی‌اش مثل «خروس جنگی» جنگیده است.»
گلایه گونه نه! با نگاهی واقع بینانه می گوید:«زنان
هیچ وقت با مردان برابر نمی‌شوند زیرا نقش مادری انرژی و زمان زیادی را مصروف خود می‌کند. در زندگی همیشه یکی باید کوتاه بیاید و آن یک نفر اغلب زن خانواده است.» با همه این اوصاف، هر که باب گفت و شنود با وی باز
کرده به صراحت نوشته است:«پوران خانم از زندگی‌اش راضی است.» یک لحظه باید
چشم ها را بر هم گذاشت و تنها به موسیقی ملایم یک روایت گوش سپرد زیرا روایت پوران شریعت رضوی، روایتِ مادری کردن و همسر بودن در یک خانواده شهرت ساز است. اگرچه در داستان آشنایی اش با دکتر شریعتی می نویسند بار نخست به پیشنهاد ازدواجِ با علی قاطعانه جواب رد داد اما خودش وقتی به خاطرات آن روز باز می گردد صادقانه می نویسد:« ازدواج من ازدواجی عاشقانه و دلخواه خودم بود.»

=عاشقانه ای به نام زندگی
پوران عاشقانه آغاز زندگی اش با علی را این گونه شرح داده است:« یک بار سر کلاس یکی از استاد‌ها به ما گفت که شماها هیچ می‌دانید یکی از همکلاسی‌های شما فرد دانشمندی است و نویسنده کتاب ابوذر(سال 34) است. بعد گفت آقای شریعتی بلند شوید تا همکلاسی‌ها با شما آشنا شوند. من برگشتم پشت سرم را نگاه کردم، پسری آخر کلاس ایستاده بود، خیلی شیک پوش نبود. لباس پیش پا افتاده ای به تن داشت. علی خیلی متواضع بود. یک بار دیگر زنگ تفریح بود و استاد غلامحسین یوسفی برای هر کدام از ما کار تحقیقاتی داد. مسعود سعد سلمان هم قرعه من بود. من توی خط ادبیات نبودم. گفته بود به «برهان قاطع» مراجعه کنید، من هم گفتم این «قاطع برهان» را از کجا تهیه کنم. دیدم پسری از پشت سرم گفت، کتاب «برهان قاطع» را من دارم و به شما می‌دهم، علی بود. سال 36 بود که 26 نفر از مبارزین سیاسی مشهدی‌ها را بازداشت کرده بودند. علی و پدرش هم در میان این افراد بودند. بعد از آزادی، آقای فخرالدین حجازی گفتند برویم به پیشواز آنها روبه روی در دانشگاه. یکی از دخترها که از علاقه علی به من اطلاع داشت به من گفت بیا برویم. من هم به اصطلاح ناز آوردم و نرفتم. همه رفتند پیشواز علی و من نرفتم. دخترها با دکتر دوست شده بودند و به او می‌گفتند «اخوی». همه اگر سوال و نکته‌ای داشتند پیش علی می‌رفتند و او هم خیلی کمک می‌کرد. من هم یک بار ازش کمک گرفتم و وقتی که علی داشت کار من را انجام می‌داد، به یکی از بچه‌ها گفتم خوب خَرش کردم و کار را تموم کردم. بعد از آن طرف اتاق آمدم این سمت که کار را از علی بگیرم. گفتم خیلی ممنون و از این تعارف‌ها، او هم گفت ببخشید «خانم من هم تموم شدم.» یعنی حرف‌های من را شنیده بود. یک بار دیگر هم وقتی رییس انجمن ادبی بود، پارتی بازی کرد و برای من جلسه سخنرانی گذاشت. استادهای دانشگاه هم فهمیده بودند که علی به من علاقه دارد.»
پوران اهل زندگی است. صریح و ساده و
بی پروا است او وقتی می گوید:«خلاصه ازدواجم با میل خودم رقم خورد. زن مستقلی بودم. بعد از
ازدواج هم علی از پایان نامه فوق لیسانسش دفاع کرد، شاگرد اول شده بود و مقدمات رفتنش به پاریس فراهم شد و یک سالی از هم دور افتادیم. همان موقع نامه‌های عاشقانه می‌نوشت.» باید فهمید پایان یک زن و آغاز یک مرد به همین سادگی رقم می خورد.پیشتر گفته بودیم:«پوران نیز مثل همه، روزهای سختی و بی پولی و خانه به دوشی را تجربه کرده است...» و پوران روایتی تصویری از روزهای سخت ارائه می دهد:«من با لیسانس استخدام شدم و علی با دیپلم دانشسرا چند سال قبل استخدام شده بود. 240 تومان علی می‌گرفت و من 360 تومان. با این پول باید زندگی را مدیریت می‌کردم و کمکی هم برای علی می‌فرستادم. در این نامه‌ها درباره این نوشته که حقوقی نداشته و زندگی سختی داشتیم. به هر حال زندگی سختی شروع شد. علی رفته بود و زندگی را خودم می‌چرخاندم. علی در همین نامه‌ها نوشته که انتظار چنین سختی‌هایی برای تو نداشتم اما تو شرایط را پذیرفتی و می‌دانی هدف‌مان آینده دانشگاهی و تحصیلات است. می‌گفت همه این سختی‌ها روزی بازدهی دارد. خلاصه احسان به دنیا آمد. علی آن موقع ایران نبود...»

=60 سال جنگیدن برای فرار از حرف مردم!
قصه زندگی پوران شریعت رضوی در
بیست و ششمین روز از بهمن 1397 به سکانس پایانی رسید به مرگ و اما یک بار دیگر خط
نخست این یادداشت را با روایتی از پوران در هم بیامیزیم و بینیم چه دستاوردی به ما می دهد؟! برای همسر «دکتر علی شریعتی» بودن، «پوران شریعت رضوی» ماندن را باید به فراموشی سپرد! پوران می گوید:« راجع به حافظ دو جلد کتاب کار کردم و اتفاقا علی هم نظریاتش را در آن دو جلد نوشته، اما اینها را هیچ‌وقت منتشر نکردم. این کتاب‌ها به دوره دانشجویی من باز می‌گردد و می‌خواستم بعدا منتشرش کنم. بعد از شهادت علی می‌خواستم این دو کتاب را چاپ کنم اما با خودم گفتم، الان مردم می‌گویند یک دفعه خانم شریعتی هم نویسنده شده. اینها دیگر جبر محیط است. راجع به مسعود سعد سلمان هم کار پژوهشی کرده بودم و امکان نشر نیافت، آن هم صرفا به خاطر ملاحظاتی که داشتم.» و حالا بهتر می توان درک کرد پوران شریعت رضوی ماندن سخت تر است یا همسر شریعتی بودن!؟
بخشی از یک نامه؛ علی برای پوران
می نویسد:«پوران! این روزها دارم زندگی می کنم. می توانم برای خرید یک ماشین سواری کار
کنم، برای زینت باغچه ها و تهیه دورنما فکر کنم، صبح ها با جیغ و داد بچه از خواب بپرم، ژاکت سفیدش را به زحمت از گوشه کنار اتاق پیدا کنم و تنش کنم. اگر یک روز صبح برخلاف همیشه ببینم خودش موهایش را شانه زده است، با او قهر باشم. از ترس زنم دزدکی سیگار بکشم و بعد به جرم آن، به شوخی و جدی از دستش کتک بخورم. وقت چای خوردن به بچه یاد بدهم که چه جور قند بردارد و یواشکی این ور و آن ور را نشانه بگیرد. اگر روباز در هوای سرد دراز کشیده و خوابش برده است، آهسته پتویی رویش بیندازم و کنارش بنشینم و یک دو ساعت صورت گل انداخته اش را تماشا کنم. اگر توی خیابان دوستم سیگاری تعارف کرد، با غرور بگویم نه عزیز جان، نمی کشم؛ الان می خواهم بروم خانه، دهنم بو می گیرد و خانمم دعوایم می کند… پوران! دارم زندگی می‌کنم… پوران! اینها گل هایی است که این روزها به دست تو در خیال من همواره می شکفد…» قصه پوران به پایان رسید. از امروز دیگر علی تنها نیست زیرا پوران فصل تنهایی را به پایان رسانیده است از امروز بار دیگر شریعت رضوی کنار شریعتی آرام گرفته است.
آفتاب یزد: درگذشت پوران شریعت رضوی را به احسان، سوسن، سارا و مونا شریعتی تسلیت می گوییم.