وقتی «ردخون» گم شد!

امیرعلی جهاندار:  سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر با همه هیاهویی که در 2 هفته اخیر در رسانه‌ها به پا کرده بود به کار خود پایان داد و حالا می‌توان درباره چند مسأله در درون و بیرون جشنواره امسال صحبت کرد؛ مسائل ریز و درشتی که اگر به آنها توجهی نشود گاهی در درازمدت می‌تواند زمینه‌ساز ایجاد زاویه‌های بزرگی شود.
1- ظرفیت سینمای مهدویان و نادیده انگاشتنش!
محمدحسین مهدویان با «آخرین روزهای زمستان»، «داکیو درام» را در ایران شروع کرد و با «ایستاده در غبار» آن را به اوج رساند. سبک فیلمسازی او منحصر به فرد است؛ زاویه‌ دوربین، قاب‌بندی‌ها و نوع روایت مستندگونه او از یک سو و توجه وی به تاریخ بویژه تاریخ انقلاب اسلامی از سوی دیگر ظرفیت‌‌های بزرگی برای سینمای ایران اسلامی دارد که نیازمند روایت هنری از وقایع تاریخی است. مهدویان دست روی مهم‌ترین جریان زنده و دشمن جمهوری اسلامی گذاشته و در «ماجرای نیمروز 1» و «ماجرای نیمروز2: ردخون» تلاش کرده بخشی از تفکرات این جریان خبیث و سفاک را روایت کند. او در دورانی که می‌توان با یک سینمای آپارتمانی ادعای سینمای اجتماعی و روشنفکری را داشت، دست به انجام پروژه‌های بزرگ و کمرشکن می‌زند. او فیلمی را با نشان دادن چهره گروهکی می‌سازد که سابقه  17 هزار ترور در پرونده‌اش دارد؛ پروژه‌هایی که علاوه بر سختی تولید، می‌تواند برای او مخاطراتی به همراه داشته باشد. حالا اما با این ظرفیت چگونه برخورد می‌شود؟! درون جشنواره فیلم فجر تقریبا بایکوت است؛ برخورد از سوی شهسواری، مدیرعامل خانه سینما هنگام اعلام نتایج آرای سیمرغ مردمی هم وجود داشت؛ رفتاری که نقدهایی را نیز به همراه داشت. بیرون جشنواره نیز در آنتن زنده تلویزیون به مهدویان حمله می‌شود و برچسب‌هایی عجیب به او زده می‌شود؛ این نوع برخورد از داخل و خارج جشنواره برای هر کسی به معنای کنار گذاشتن این سینمای استراتژیک در سینمای ایران است، در حالی که اتفاقا برای شناساندن خط نفاق بشدت به آن نیازمندیم.
بدون شک در تحلیل و نقد تازه‌ترین ساخته مهدویان همچون هر اثر دیگری، می‌توان ایرادهایی را مطرح کرد اما نمی‌توانیم منکر آن شویم که «ماجرای نیمروز 1 و 2» در شفاف‌سازی چهره منافقین موثر نبوده است و بخواهیم ساده از کنار آن بگذریم! آنچنان که در جشنواره‌ها ساده از کنارش می‌گذرند. نکته جالب توجه آنجاست که در این سال‌ها مخاطبان سینما همواره با استقبال جدی با کارهای مهدویان همراهی


کرده‌اند.
2- آرای مردمی جشنواره فجر چقدر با گیشه تناسب دارد؟!
آرای مردمی در جشنواره فیلم فجر چگونه شکل می‌گیرد؟! برای جواب به این سوال یک سوال مقدماتی‌تر نیز باید پرسید: «چه کسانی رأی می‌دهند؟!» گذشته از اینکه سیستم آرای مردمی عیب‌های مهمی دارد مثل آن‌که وقتی هنوز نیمی از جشنواره باقی مانده برای فیلم‌ها رای گرفته می‌شود و هر روز یک فیلم از لیست خارج می‌شود و مشخص نیست رأی‌های آن فیلم در روزهای بعد کجا محاسبه می‌شود. گذشته از تعداد قلیل کل آرای مردمی جشنواره به نسبت جمعیت سینمای کشور در طول سال، نکته مهم‌تر آن است که عمده قشری که به‌اصطلاح «جشنواره‏برو» به شمار می‎آیند، از طبقه محدود و خاصی هستند و اتفاقا در همین قشر تعصبات فکری، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک به شکل بیشتری وجود دارد. با توجه به اینکه در آرای مردمی طیفی از انتخاب‌های مثبت تا منفی وجود دارد، اگر جمع‌بندی همین طیف‌های فکری در دادن حداکثری امتیاز منفی به فیلمی- فارغ از اینکه چقدر از آن فیلم خوش‌شان آمده یا بدشان آمده باشد- صورت بگیرد، آن فیلم جزو طبقات پایین آرای مردمی قرار می‌گیرد. تاثیر این امتیازات منفی را می‌توان در ارتباط با فیلم‌هایی که به مضامین و سوژه‌های ایدئولوژیک یا استراتژیک می‌پردازند بیشتر مشاهده کرد. پس برخلاف نظر شهسواری، مدیرعامل خانه سینما که در اختتامیه گفت: «آرای مردمی سیمایی از گیشه سال آینده است»، باید پذیرفت که آرای مردمی جشنواره فیلم فجر «لزوما» نمی‌تواند معیار دقیقی برای تعیین استقبال مخاطبان عام سینما در گیشه از یک فیلم باشد.
3- ارتقای کیفیت برگزاری جشنواره در چند دوره اخیر
دوره سی‌وهفتم جشنواره فیلم فجر را می‌توان از جنبه نحوه اجرا، یکی از موفق‌ترین دوره‌‌های جشنواره دانست؛ چنانکه تغییر به سمت باکیفیت شدنش نسبت به دوره قبل نیز مشهود بود. نظم و ترتیب جشنواره و ساختارمندتر شدن آن می‌تواند یک نظر اجماعی از سوی همه منتقدان، اهالی رسانه، خانواده سینما و مخاطبان باشد. یکی از دلایل این منظم‌‌‌‌‌‌تر شدن جشنواره را شاید در کم کردن تعداد فیلم‌ها نیز بتوان جست و اینکه جشنواره در طول 2 سال گذشته با یک تیم ثابت کار خود را پیش برده است اما طرف دیگر مسأله، موضوع محتوای فیلم‌های درون جشنواره است. آثاری که در عموم آنها خانواده از جایگاه متزلزلی برخوردار است و در مواردی نیز اصرار فیلمسازان بر نمایش و قبح‌زدایی از «تماس فیزیکی زنان و مردان»، «مشروب‌خواری» و «تکخوانی زنان» از جمله مواردی بود که بیش از سایر موضوعات به چشم می‌آمد.
4- نسل جوان جلوتر؛ جشنواره اما مقهور اسامی
هر چند قدرت تکنیکی فیلمسازان در جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر بیش از گذشته خود را نمایان کرده بود ولی حضور تعدادی آثار باکیفیت مانع از دیده شدن ضعف‌های سایر آثار نشد. در پایان هفته اول جشنواره یکی از نقدهای جدی به هیأت انتخاب جشنواره فیلم فجر و دلایل انتخاب و راهیابی برخی آثار کم‌کیفیت به جشنواره امسال بود. نکته قابل توجه در این باره نام‌های آشنا و بزرگی بود که بی‌کیفیت‌ترین فیلم‌ها را به جشنواره امسال عرضه کرده بودند؛ به شکلی که در پایان جشنواره منتقدان رقابت بدترین فیلم جشنواره را بین «تیغ و ترمه» کیومرث پوراحمد و «مردی بدون سایه» علیرضا رئیسیان می‌دانستند؛ فیلم‌هایی که به نظر می‌رسید تنها دلیل حضورشان در این دوره از جشنواره فیلم فجر، نام‌های بزرگی بود که به عنوان کارگردان آنها مطرح شده بود. در حالی که فیلم‌های خوبی همچون «مدیترانه» هادی حاجتمند در لیست ذخیره بودند و اتفاقا در تک‌سانس‌هایی هم که به عنوان یکی از آثار بخش خارج از مسابقه جشنواره به نمایش درآمد، با استقبال مواجه شد. نتایج استقبال منتقدان، اهالی رسانه و مردم از فیلم‌ها در پایان این دوره از جشنواره فیلم فجر به وضوح نشان‌دهنده درخشش ویژه نسل جوان در جشنواره امسال بود؛ جایی که بعضی از فیلمسازان نامدار در انتهای جدول بر سر بد و بدترین به رقابت می‌پرداختند!