حراج واقعی کالا در ایران سرابی بیش نیست

حراجی و تخفیف در ایران نمی‌تواند یک معنی واقعی در عمل داشته باشد و این موضوع منبعث از چند عامل است؛ نخست اینکه بازار کالا در ایران یک بازار ناهمگون است که اجزای آن ارتباط معناداری با یکدیگر ندارند، در واقع کالاها هم وضعیت مشخصی به لحاظ کیفیت ندارند. نکته دیگر اینکه در ایران برندها به راحتی آب خوردن کپی می‌شوند و شلوار دوخت ایران که در تولیدی‌های آشفته تولید می‌شوند با الصاق یک برچسب خارجی حکم کالای مرغوب ترک را پیدا می‌کنند و به‌راحتی به مشتری
قالب می‌شوند.
نکته مهم دیگر اینکه ساختار اقتصاد ایران به شدت دولتی است، نظام پولی وابسته به ساختار است و طبعا شاکله تولید هم نمی‌تواند چندان خصوصی و غیردولتی باشد؛ به عنوان مثال برای برگزاری یک حراج باید از چند نهاد مختلف مجوز رسمی اخذ شود که از خلال همین فرایند فضایی برای فساد هم ایجاد می‌شود. به عنوان مثال ممکن است متولی صدور مجوز حراج، درخواست سهم بردن از درصد فروش را داشته باشد که این ساختار خود می‌تواند فساد زا باشد.
جنبه دیگر این موضوع، ماهیت و فلسفه رفتار سودجویانه برخی فعالان و دلالان است که همواره به ضرر مصرف‌کننده عمل می‌کنند و به عبارتی اتکای آنها به تبلیغات کاذب و اجناس نامرغوب است، تولید‌کننده‌ای که کالای باکیفیت تولید می‌کند فکر می‌کند باید کالایش به خارج صادر شود و اگر کالای نامرغوب داشت آن را برای مصرف‌کننده داخلی در نظر می‌گیرد. در برخی موارد هم تخفیف‌های اعلام شده مورد مخالفت گروههای بالاتر واقع می‌شود. به طور مثال متولیان امر در ایران معتقدند تخفیف‌های تا 40 درصد زیر قیمت اساسا نه مبنای اقتصادی دارد نه مبنای عقلانی، این در حالی است که در سایر کشورها تخفیفات 40 تا حتی 80 درصدی به مشتریان داده می‌شود اما در ایران این موضوع را با عقل و منطق سازگار نمی‌بینند.


وجود چنین طرز تفکری باعث می‌شود مصرف‌کننده هیچگاه در کانون توجه فروشنده یا عامل تولید نباشد بر همین اساس بازار در ایران هیچگاه به نفع مصرف‌کننده نیست چون ساختار تولید و عرضه منطبق با استاندارد‌های
جهانی نیست.
در چنین فضای آشفته‌ای نمی‌توان انتظار داشت که همه چیز مطابق قاعده و رسوم صحیح پیش‌برود. اینکه انتظار داشته باشیم همه آنچه در حراجی‌های سایر ممالک جهان مثل جمعه‌های سیاه وجود دارد در ایران هم می‌تواند وجود
داشته باشد، کمی دور از ذهن است.