گردشگری بازاري ناکام در ایران

گردشگري، صنعتي كه چرخ اقتصاد بسياري از كشورها را به‌گردش درآورده است. باور به صنعت گردشگری در ایران عمری کم و بیش 50 ساله دارد. در نیم قرن گذشته، نياز به معرفی تاریخ و فرهنگ ایراني برای بهبود وجه کشور در چشم جهانیان، گردشگري اهميت ويژه‌اي داشت. گسترش سیستم حمل و نقل هوایی، دریایی، ریلی زمینی و همچنین بهره برداری و گسترش هتل‌ها در زمینه مراکز اقامتی، گام‌هایی در جهت توسعه این صنعت در کشور بود.
شاید برای توده مردم این مقوله بیگانه و ناآشنا به نظر می‌آمد،چنانچه ضرب آهنگ شتابان در انجام و پیاده سازی بسیاری از مقوله‌ها از جمله گردشگری با وضعیت فکری، فرهنگی و مذهبی مردم در آن زمان همخوانی و همراهی لازم را با خود در پی نداشت. پس از رویداد انقلاب اسلامی در سال 1357 و تغییر حکومت ، قوانین، ساختارها و بالطبع آن تغییر نگاه‌ها به بسیاری از مقوله‌ها همانند گردشگری، همچنین وقوع جنگ تحمیلی به درازای هشت سال، آسیب های فراوانی به زیرساخت ها و بر پیکره منابع ارزشمند انسانی و مادی کشور كه صنعت گردشگري نيز از اين ماجرا مستثنا نبود، برجای گذاشت.باگذشت سال‌ها ، تلاش‌ برای عادی سازی وضعیت کشور و بازسازی ویرانی‌ها آغاز شد اما شوربختانه ، بازسازی‌ها ، بازآفرینی‌ها و ترمیم آسیب‌های برجای مانده هیچگاه به درستی و شایستگی انجام نپذیرفت. در بُعد ترمیم روابط بین‌الملل و گسترش آن در سطح منطقه و جهان ، دارای فرازها و فرودهایی بوده‌ایم. در چند دهه گذشته به‌دلایل مختلف و منافع ملي و سياست‌هاي داخلی و خارجی نتوانسته‌ایم به ثبات و استواری مورد نیاز براي حوزه توریسم و گردشگری، به‌ویژه در بعد برون‌مرزی و بین المللی آن دست يابيم و در اين زمينه ناموفق بوده‌ايم.از میانه دهه 80 زمزمه‌هایی برای توجه به صنعت گردشگری با ارائه برنامه‌ها و شعارهایی دوباره آغاز شد؛ شعارها و وعده‌هايي كه تاكنون از سوی دولت‌ها ادامه یافته است و سعی شده گردشگری را به‌عنوان بیزینسی مهم، پولساز و موثر در اقتصاد کشور معرفی و برجسته كنند.اما به‌راستی چرا تاکنون ما نتوانسته ایم در این رهگذر کامیاب شویم و از این سود سرشار بهره‌مند شويم.به عواملی اشاره می کنیم که شاید هم اکنون و همگی آن‌ها در حال حاضر ایران ما مصداق نداشته باشند اما می‌‌توانند به‌طور مستقیم و غیرمستقیم نقش بازدارنده‌ای در تصمیم گردشگران برای ورود به هرمقصد و کشوری همانند ايران تاثيرگذار باشند. یکی از عوامل مهم می‌تواند جنگ، احساس جنگ یا نا امنی ، چه نظامی و چه سیاسی باشد، از این رو مقاصد اینچنین مقصد مطلوبی برای گردشگران به شمار نمی آیند.از دیگر عوامل بسیار مهم منفی، شمار زیاد متقاضیان مهاجرت و خروج از کشور یا منطقه مقصد است که در چشم گردشگران نشان از وجود نوعی از انواع بحران‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی است؛ از این نظر از دید گردشگران چنین کشوری نمی تواند مقصد مناسبی برای سفر باشد.از دیگر عوامل در این میان ، شنیدن دروغ و ناراستی در هنگام خرید توسط گردشگران است كه وجود این دست معضلات باعث می‌شود خاطره ای ناخوشایند در ذهن گردشگر پدید آید، باعث انتقال و بازگو كردن آن از سوی گردشگر به‌عنوان نکته‌های منفی برای جامعه میزبان و مقصد به شمار می آید.عامل دیگر، وجود برداشت های نادرست و پیشداوری‌های فرهنگی، تاریخی، نژادی، قومی و اقتصاد میان جامعه میزبان و میهمان است که این خود باعث رفتاری متناسب با پیشداوری‌های ذهنی انجام‌شده و موجب ایجاد حس ناخوشایند هم برای گردشگری و هم میزبان می شود. باید گفت كه در ایجاد و تقویت عواملی که باعث جذب و کشش گردشگران برای انتخاب کشورمان به‌عنوان مقصدی مطلوب مي شود، به درستی شرایط و ساز و کارها را مهیا نكرده‌ايم.تسهیلات بانکی مناسب و آسان برای تبدیل پول در دسترس نیست . آسانی برای دسترسی گردشگری به مقاصد به‌طور مطلوب فراهم نیست. ایمنی و امنیت گردشگر مقوله‌ای است که باید بسیار به آن پرداخته و توجه شود. ابزار و منابع اطلاع‌رسانی مفید و موثر در این گستره فراهم نیست. بستر و امکانات خدمات پشتیبانی در کشور فراهم نيست.باید گفت ما به نوعی با ابعاد گوناگونی از بداخلاقی ها در گردشگری مواجه هستیم . بداخلاقی در گردشگری از همان لحظه ورود گردشگر می تواند روی دهد و اثر مخرب خود را برجای گذارد، از معطلی و تاخیر در پروازهای ورودی و خروجی گرفته تا تاخیر در تحویل و دریافت بار، کنسل شدن پروازها تا برخورد نامناسب ، ناتوانی یا حس عدم اطمینان به راهنما یا لیدر در جامعه مقصد تا رفتار ظاهر و شرایط نامناسب پرسنل و سیستم حمل و نقل (ترانسفر) مسافران و گردشگران گرفته، تا محیط مرکز اقامتی نامطلوب و نامتناسب با هزینه‌کرد گردشگران، برخورد نامناسب و غیرحرفه ای پرسنل، خدمات، تا برخوردهای سلیقه ای در جامعه میزبان و بسیاری از این دست موارد در جرگه بداخلاقی‌ها در گردشگری به شمار می‌آیند. سازمان میراث فرهنگی‌، صنایع دستی و گردشگری به‌عنوان متولی صاحب اختیار در حوزه‌های سه گانه باید در همکاری و کمک به آموزش نیروهای برخوردار از مهارت لازم در این عرصه به‌سرعت گام بر دارد. همچنین با نظارت پیوسته و اثر بخش در همه بخش های مرتبط با گردشگری، ضمن بازسازی ، تقویت و آموزش منابع انسانی خود در کنار به‌کارگیری نیروهای متخصص و کارآزموده در این حوزه به درستی حرکت كند و البته با تاکید بر این نکته اساسی بایسته و بسیار مهم که گردشگری در ایران باید با نگرش بر این سه رکن پایدار و استوار باشد ؛ «محیط زیست، معماری و بهره برداری». سه اصلی که باید براساس متدولوژی‌های روز دنیا به درستی و منطبق با الگوهای پایداری برقرار باشند. اکنون تنها به صرف برگزاری نمایشگاه‌ها و جشنواره‌های مقطعی ، پراکنده و جسته‌گریخته نمی‌توان دل خوش بود به رونق و حرکت این صنعت بزرگ و ایجاد اشتغال و درآمدزایی از قِبَلِ آن.کما‌اینکه وجود منابع و جاذبه های تاریخی ، طبیعی و فرهنگی به تنهایی نمی تواند چرخ این صنعت را در کشور به حرکت درآورد .اگر به راستی برای کشور و مردم در پی کسب در آمد از قِبَلِ این بیزینس پر سود جهانی هستیم و در اندیشه ایجاد برندی شایسته و جایگاهی در خور برای کشور با توجه به همه داشته‌ها ، ظرفیت‌ها و جذابیت های تاریخی ، فرهنگی و طبیعی ایران هستیم . نگاهی کلان می خواهد با نگرشی ژرف بر واقعیت های پیچیده و در هم تنیده جهان امروزی با عزمی راسخ ، ملی و تمام عیار در همراهی همه دستگاه های مرتبط در کشور نيازمند است.