اشتباهات را تكرار نكنيم

حضرت‌ آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر معظم انقلاب روز گذشته طي بيانيه‌اي خطاب به جوانان و آينده‌سازان ايران، برداشتن گام بزرگ دوم به سمت آرمان‌هاي انقلاب اسلامي را در 7 فصل تبيين كردند. همه اين بيانيه به‌ويژه تمام آن 7 فصلي كه تقريبا در پايان بيانيه به تفكيك توضيح داده شده از اهميت بسزايي برخوردار است. اما شايد آنچه در كل بيانيه قابل توجه به نظر مي‌رسد بخشي است كه رهبر معظم انقلاب مي‌فرمايند «انقلاب اسلامي همچون پديده‌اي زنده و با اراده، همواره داراي انعطاف و آماده تصحيح خطاهاي خويش است، امّا تجديدنظرپذير و اهل انفعال نيست.» و كمي جلوتر مي‌نويسند كه «هيچ تجربه پيشيني و راه طي شده‌اي در برابر ما وجود نداشت. انقلابيون اسلامي بدون سرمشق و تجربه آغاز كردند و تركيب جمهوريت و اسلاميت و ابزارهاي تشكيل و پيشرفت آن، جز با هدايت‌ الهي و قلب نوراني و انديشه بزرگ امام خميني، به دست نيامد.» در واقع فحواي اين كلام به گونه‌اي است كه اگر در دهه اول، دوم، سوم يا چهارم اشتباهاتي در مديريت داشته‌ايم بايد امروز و در دهه پنجم انقلاب اسلامي از آن درس بگيريم. مطمئنا ديكته نانوشته غلط ندارد اما انقلابيون كه به قول رهبر معظم انقلاب بدون تجربه پيشين آن هم در شرايطي كه همه قيام‌ها ماركسيستي بود، دست به كار شدند و ممكن است در اين راه خطاهايي هم اتفاق افتاده‌باشد . در اين ميان آنچه اهميت دارد اين است كه در دهه پنجم انقلاب اسلامي بكوشيم كه از اشتباهات گذشته درس‌گيريم و آنها را در 40 سال دوم تكرار نكنيم. نمونه‌هاي اين خطاها ممكن است مثال و مصداق‌هاي متفاوت و متنوعي داشته‌باشد اما آنچه به نظر نگارنده مي‌رسد شايد مثال تقسيم‌بندي اقتصاد در قانون اساسي است. ما در قانون اساسي اقتصاد را به سه بخش دولتي، تعاوني، خصوصي تقسيم كرده‌ايم. در عمل نيز به بخش دولتي سپس تعاوني و بعد از آن به اقتصاد بخش خصوصي توجه داشته‌ايم. در حالي كه الان و پس از 4 دهه به اين نتيجه رسيده‌ايم كه بايد توجه و تمركز اوليه به بخش خصوصي، در مرحله بعد به اقتصاد تعاوني و در مرحله سوم به بخش دولتي اتكا كنيم. در واقع اگر پيش از اين مي‌گفتيم دولت بايد تصدي‌گري كند نه حاكميت بايد بپذيريم كه امروز دولت نبايد تصدي‌گري هم داشته‌باشد بلكه بايد مردم به ميدان آمده و بخش خصوصي فعال شود و دولت تنها نظارت، هدايت و سياستگذاري كند. نمونه ديگر شايد توجه به احزاب باشد.
اگر در 4 دهه گذشته صرفا تعداد احزاب به بالغ بر 200 حزب رسيده، شايد لازم باشد در اين تعداد تجديد نظر صورت گيرد و نه 100 حزب و 50 حزب و 20 حزب، بلكه براي نمونه 4 يا 5 حزب پاي كار و قوي داشته‌باشيم كه بتوانند كادرسازي كرده و نيروهاي قابل معرفي كنند. نمونه ديگر شايد توجه بيش از پيش به شايسته‌سالاري باشد. اگر در ميان مسوولان گاهي معيارهاي خانوادگي اولويت‌ قرار گرفته‌ بهتر است اين شرايط به شايسته‌سالاري تغيير كند. بنابراين مي‌توان گفت مصداق‌ها و مثال‌هاي مختلفي براي خطاها و اشتباهات وجود دارد كه مي‌توان با تمركز بر آنها، اين خطاها و اشتباهات را برطرف كرد. از ديگر موضوعات مهمي كه رهبر معظم انقلاب در جريان اين بيانيه به آن اشاره كردند، نظريه نظام انقلابي است. همه ما مي‌دانيم كه امروز در شرايط خطيري قرار داريم. دشمن به اين نتيجه رسيده است كه جنگ نظامي با ايران راهكار نيست پس وارد جنگ رواني و اقتصادي با ما شده است. در چنين شرايطي بايد توجه كرد كه ضمن اينكه بايد با قاطعيت با دشمنان برخورد كنيم نبايد بهانه به دست دشمن دهيم و براي دشمن سوژه درست كنيم. اصولا بايد مشخص كنيم كه آيا دين از سياست جدا است يا نه و اگر دين و سياست را يكي مي‌دانيم هر كدام را به درستي معني كنيم. دين مجموعه معتقدات، اخلاقيات و اعمالي است كه بر اساس عقل و وجدان و شرع و عرف باشد. اگر دين را اينگونه معنا كنيم متوجه مي‌شويم كه سياست هم جزيي از دين است. با اين نگاه است كه در سياست بايد مصلحت، قانون، عزت، شرع و عرف و... لحاظ شود و از قلدري و قلچماقي اجتناب كرد. پس هر حركتي به معناي حركت انقلابي نيست بلكه در حركت انقلابي كه مبتني بر دين بوده بايد مبتني بر قانون، تجربه، شرع و وجدان آگاه پيش رفت.