فرانسه میدان جدال سرخ و زرد

سیدعلی بیگدلی*: از روز 17 نوامبر 2018 تاکنون فرانسه شاهد تظاهرات و نارضایتی جریان موسوم به جلیقه‌زردهاست. تا پیش از این، جنبش‌‌های اعتراضی و تظاهرات‌‌های مردمی در این کشور توسط احزاب و بویژه سندیکاها سازماندهی می‌شد، بنابراین دولت فرانسه برای کاهش نارضایتی‌ها با سران سندیکاها وارد گفت‌وگو می‌شد و از این طریق و با دادن امتیازات و تامین مطالبات آنان به اعتراضات اجتماعی پایان می‌داد. اما  جلیقه‌زردها برای نخستین‌بار این سنت تاریخی نارضایتی در فرانسه را تغییر دادند و دیگر سندیکاها به عنوان موتور محرک و معمار نارضایتی‌ها مطرح نبودند، بلکه این بار بخش‌‌های قابل توجهی از مردم و اقشار مختلف در تظاهرات شرکت کردند و همین موضوع کار دولت «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه را برای مدیریت بحران و کنترل موج نارضایتی‌ها دچار اختلال کرد. این مساله زمانی پیچیده‌‌‌‌‌‌تر شد که «مارین لوپن» و به طور کلی راست‌‌های افراطی به تحریک تظاهر‌کنندگان متهم شدند. راست افراطی فرانسه درصدد است با افزایش تنش‌‌های داخلی، تحریک افکار عمومی و برجسته کردن موضوع مهاجران، جامعه فرانسه را برای انتخابات آتی ریاست‌جمهوری در این کشور آماده کند. در 3 دوره گذشته انتخابات ریاست‌جمهوری راست افراطی میزان آرای خود را از 5 درصد به 35 درصد افزایش داده است، بنابراین راست افراطی با حمایت پنهانی از جلیقه‌زردها و دامن زدن به تنش‌ها، خیز بزرگی برای انتخابات ریاست‌جمهوری برداشته است. همزمان با این تحولات داخلی، تحت تاثیر عوامل بین‌المللی نیز راست‌گرایی در سراسر جهان سرمایه‌داری نه‌تنها در حال گسترش است، بلکه در برخی کشورها نیز قدرت را به دست گرفته است. ما این پدیده را در آمریکا شاهد هستیم و همین مساله خود را به نحو دیگری در برزیل نشان داده است، بنابراین احتمال تکرار این تجربه در اروپا نیز بسیار جدی خواهد بود. این تحولات داخلی و پارامترهای تاثیرگذار بین‌المللی، رئیس‌جمهور فرانسه و تیم حاکم بر الیزه را بسیار نگران کرده و آنان را به در پیش گرفتن سیاست‌‌های متناقض و متنوع مجبور کرده است. در ابتدا مکرون برای مهار جریان جلیقه‌زردها، ابتکار عمل‌‌های خوبی از خود نشان داد. وی توانست با بخش‌‌های قابل توجهی از نیروهای سازمان‌دهنده جلیقه‌زردها به تفاهم و توافق دست یابد. این موضوع باعث کاهش تدریجی میزان تظاهرکنندگان شد، زیرا آنان به بخش‌‌ بزرگی از خواسته‌‌های خود دست یافتند. اما این سیاست در میانه راه متوقف شد، همچنین راست افراطی نیز با تحریک بخش‌‌‌هایی از جلیقه‌زردها مانع خاموشی کامل این جریان شد. اگرچه این نکته را نباید از نظر دور داشت که بخش قابل توجهی از خواسته‌‌های جلیقه‌زردها به کارکردهای نظام سرمایه‌داری جهانی مرتبط است و در اینجا نیز کار رئیس‌جمهور فرانسه برای مهار نارضایتی‌ها سخت‌‌‌‌‌‌تر می‌شود. به عبارت دیگر سیاست‌‌های کنونی سرمایه‌داری جهانی قابل دوام نیست، سرمایه‌داری به یک نوع بازنگری و بازبینی همه‌جانبه نیاز دارد و در صورتی که این بازبینی انجام نشود نه‌تنها فرانسه بلکه همه کشورهای غربی در معرض بحران و روی کارآمدن راست‌‌های رادیکال قرار دارند. در این میان و به علت عدم پیگیری توافق کامل با جلیقه‌زردها، افزایش تدریجی راست افراطی و همچنین بحران فراگیر سرمایه‌داری، مکرون به یک اشتباه استراتژیک دست زد. مکرون با راه‌اندازی جریان موسوم به «شال‌قرمزها» به نوعی از صف‌آرایی در مقابل جلیقه‌زردها و مخالفان خود دست زد. اگرچه هنوز درباره خاستگاه شال‌قرمزها گمانه‌زنی‌‌های بسیاری وجود دارد و تحلیل‌‌های مختلفی درباره آنان صورت می‌گیرد اما مکرون با این راهبرد دچار یک خطای سیاسی شده است، زیرا این استراتژی نه‌تنها نخواهد توانست مسائل بنیادین جامعه فرانسه را حل‌وفصل کند، بلکه تبعات و پیامدهای مخاطره‌آمیزی نیز برای این کشور در پی خواهد داشت. اگر رقابت میان این دو جریان یعنی شال‌قرمزها و جلیقه‌زردها و صف‌آرایی خیابانی آنان باعث کشته شدن یکی یا چند نفر از تظاهرکنندگان شود، این مساله خواهد توانست جامعه فرانسه را به انحرافات بیشتری بکشاند و وضعیتی دوقطبی در این کشور ایجاد کند. همچنین تعارض و جدالی که در میان سرخ‌ها و زردها به‌وجود آمده است بر ساختارها و بنیادهای جامعه فرانسه تاثیرگذار خواهد بود. در صورتی که امواج این تنش به میان توده‌ها کشیده شود قابل کنترل نیست و این موضوع، بنیان‌‌های مدنی و دموکراتیک فرانسه را سست می‌کند و این کشور را نیز به یک انقلاب درونی خواهد کشاند، بنابراین مجموعه‌ای از تحولات و بویژه اشتباه استراتژیک رئیس‌جمهور فرانسه برای استفاده از کارت شال‌قرمزها این کشور را در معرض تهدیدات جدید و جدی
قرار خواهد داد.
*کارشناس مسائل اروپا