حیدر بایزیدی*

تکنولوژی آموزشی و استفاده از ابزارآلات آن را در سیطره خود قرار داده اند، تابلو های نوشتاری شان امروز نه سبز است، نه سیاه و نه سفید. بلکه هوشمند و لمسی هستند. تغییرات درآن ها لحظه ای نیست بلکه حاصل تحقیقات و بررسی‌های گسترده تیم های تحقیقاتی می‌باشد، آن هم برای تغییرات جزئی !
قفلی بر درب کتابخانه‌های آنها نمی بینید
شایسته سالاری و شایسته گزینی بر مبنای بانک اطلاعاتی منابع انسانی صورت می‌گیرد، روش‌های تلقین و حفظ مطالب درسی جای خود را به یادگیری داده اند ،آموزش و پرورش را عامل اصلی رشد اقتصادی می‌دانند و به مثابه دروازه‌ای برای رسیدن به آینده‌ای ایده آل به آن می نگرند.
اینها تنها گوشه‌ای از ویژگی‌های نظام های آموزشی در حال توسعه دنیا می‌باشد که هر روز در مسیر توسعه و ترقی بهتر از دیروز عمل می کنند و این در حالی است که 30 درصد از مدارس کشور ما برابرآمار رسمی ناایمن هستند ،یعنی حدود 32 هزار مدرسه فرسوده در کشور داریم که ممکن بر سر دانش آموزان و معلمان فرو بریزند و درام های از جنس دنیا ویسی بیافرینند، 40 درصد مدارس ما تجهیزات گرمایشی ندارند. به بیانی دیگرحدود 105 هزار کلاس فاقد وسایل گرمایشی استاندارد داریم که ممکن است هر آن فاجعه شین آباد و زاهدان را تکرار نمایند.


اسفناک‌تر اینکه کسانی که با شعار تدبیر و اعتدال سکاندار آموزش و پرورش شدند امروز 14 میلیون دانش آموز ، 28 میلیون خانواده آنان و حدود 2 میلیون فرهنگی شاغل و بازنشسته را نادیده گرفته و بدون توجه به بودجه‌های انبساطی در نظر گرفته شده برای شرکت‌های دولتی، انقباضی‌ترین بودجه را برای آموزش و پرورش در سال تحصیلی جدید در نظر گرفته و تحویل مجلس شورای اسلامی داده‌اند. تجربه هم نشان داده است نمایندگان مجلس هم ،که
زمانی برای رسیدن به کرسی های مجلس ،
خود را منجی و مصلح آموزش و پرورش معرفی می کردند این بی عدالتی را نادیده و مهر تایید را بر آن می‌زنند.
در همین سال تحصیلی 98/97 یک دانش آموز به دلیل ریزش دیوار، دانش آموز دیگری به دلیل سقوط میله فرسوده بستکبال مدرسه و چهار دانش آموز به دلیل استفاده از سیستم گرمایشی غیر استاندارد تا این تاریخ جان خود را از دست داده‌اند.
به نظر می‌رسد تدبیرگران نظام آموزشی ما شکست خوردگانی هستند که نه از منتهی الیه سمت راست بلکه از دنده چپ برخاسته اند و کمر همت را بسته اند که در طول سال کمترین تلفات جانی را به بار بیاورند. به عبارتی اگر سیستم دفاعی خانواده آموزش و پرورش قوی و توانایی سازگاری با چنین حوادثی را در خود نهادینه کرده باشد نظریه تکامل در آموزش و پرورش مصداق عینی پیدا کرده و اهداف آن تحقق یافته است. جالب این جاست جامعه آموزش و پرورش چنان که از آسیب های سخت افزاری سیستم در امان بماند ، گذر از هفت خوان محتوی و نرم‌افزاری آن کار هر کسی نیست برای مثال به منظور جا نماندن از قافله شعار دولت الکترو نیک، بدون ایجاد زیرساخت‌های لازم و با بستن قراردادهایی به مبالغ کلان ، آموزش و پرورش سکان هدایت و اجرای برنامه ها (بدون در نظر گرفتن محتوای آنها ) را به سامانه های متعددی مثل همگام ،
سناد ، بکفا، LTMS، دانا، ستاد، یونیت،
امین ، elb1، فاینال و... واگذار کرده است. هر چند گام اول برای کار کردن با هر کدام از این
سامانه ها داشتن اینترنت پر سرعت در مدارس است و بیش از 90 درصد مدارس در کشور ما فاقد چنین زمینه ای هستند. در عمل از یک سو این سایت ها هر ساله به شرکت های مختلف با قرار دادهایی به مراتب هنگفت تر واگذار می شود
و این عدم ثبات موجب آشفتگی و سردرگمی بسیار زیادی در محیط های آموزشی می شود.
از سویی دیگر علی‌رغم آنکه هر کدام از این سایت ها چندین برنامه مختلف را پشتیبانی می کنند تنها دارای یک سرور هستند و در موقع اجرای برنامه با حجم زیاد ورودی به سایت مواجه و کاربران مرتب با پیغام های خطا و به روزرسانی مواجه خواهند شد. بدیهی است رفع این خطاها و یا اجرای هر بار به روزرسانی هزینه های دو چندانی را برای آموزش و پرورش به بار می آورد.
نهایتا آنکه تصویر کلی آموزش و پرورش امروز بسیار ناامید کننده است. سند تحول بنیادین دست نخورده و شیک در ویترین های وزارت و ادارات تابعه باقی مانده و به جای آن نوعی از سیستم آموزشی در کشور ما طراحی شده است که مافیا های پشت پرده آن (مافیای کنکور، مافیای همگام ،...) فقط به جهت پر کردن جیب خود و بدون توجه به زیرساخت‌ها، امکانات و توانایی‌ها ناخودآگاه کارکردهای یک نظام آموزشی مدرن را اجرا می‌کنند اما در محتوی آنقدر گرفتاری و مشکلات (بافت فرسوده مدارس، مدارس کپری، سیستم گرمایشی، کمبود نیرو انسانی، معیشت معلم و...) در این سیستم وجود داردکه از تمام منافع آموزش و پرورش چیزی جز فقر، سوختن و زیر آوار
ماندن برای فررزندان این سرزمین باقی نمانده است، تا جایی که در این وزارتخانه
مصیبت زده خود کلمه «تسلیت» هم در برابر این همه بلا و مصیبت، شرمنده و زانوی غم را بغل
گرفته است.

*معلم شاغل در آموزش و پرورش
منطقه زیویه استان کردستان