ارتباط و پیوستگی امور عالم با یکدیگر

سال‌ها پیش اندیشمندی کانادایی به نام "مارشال مک لوهان " اصطلاح "دهکده جهانی" را برای اولین بار به‌کار برد. اصطلاحی که از منظر او برای توصیف آینده جهان تحت تاثیر وسایل ارتباط جمعی قابل تصور بود. هدف وی از به کارگیری این اصطلاح، نشان دادن تاثیر و تاثر متقابل انسان‌ها از یکدیگر به خاطر بهم پیوستگی و ارتباط متقابل آنها با هم از طریق رسانه‌های جمعی بود. در حالی که انسان‌ها به خاطر گرایش به زندگی گروهی، همواره با گفتار، رفتار و کردار خود بر یکدیگر عمل گذاشته و می‌گذارند. عصیان حضرت آدم علیه‌السلام و هبوط او و گناهان بعدی انسان ناشی از گناه او را می‌توان نمونه‌ای از این تاثیر و تاثر و بهم پیوستگی دانست. کشته شدن عیسی در فرهنگ مسیحیت برای بخشودگی گناهان پیروانش نمونه‌ای دیگر از این بهم پیوستگی میباشد . چیزی که هست ما قادریم تنها مقیاس کوچکی از تاثیر اعمال و رفتار خود بر دیگران و طبیعت ببینیم. به واقع می توان گفت بخاطر همین تاثیرپذیری‌ها، عالم از لحظه خلقت به نوعی یک دهکده جهانی بوده است اگرچه شاید تاثیر آن به گستردگی امروزه نبوده است. در مقاله زیر تلاش خواهم کرد تا با استفاده از یک اصل مهم اسلامی این تاثیر و بهم پیوستگی امور را نشان دهم.
***
به طور کلی می‌توان گفت دوام و قوام زندگی انسان‌ها در عالم بر پایه دو امر متقابل مرتبط و بهم پیوسته میباشد که عبارتند از: 1- انجام بعضی کارها و 2- خودداری از انجام بعضی دیگر. زندگی مادی و عالم دنیوی مشحون از خوبی و بدی بوده و آنچنان در هم تنیده شده است که جدا نمودن آنها از یکدیگر و تشخیص صحیح از ناصحیح و سره از ناسره به سادگی امکان پذیر نیست. مبنای کارکرد هر سیستم و مجموعه منظم و حتی نامنظمی در دنیا بر پایه این دو اصل ساده است. قوانین جزائی و مدنی تمامی سیستم های قضایی دنیا نیز متشکل از همین دو اصل است. حال ممکن است این امر و نهی به زور قانون صورت بگیرد یا بخشی از فرهنگ جامعه شده و افراد خود به صورت داوطلبانه آن را انجام دهند. حتی مضمون بیشتر صحبت‌ها و گفتگوهای ساده و روزانه ما با خود و دیگران که شامل دستور، توصیه، نقد، پیشنهاد و ..... می‌باشد، مشتمل بر همین دو اصل می‌باشد. بر همین اساس ساختار تشکیل دهنده تمامی نظام‌های سیاسی دنیا نیز، بر پایه‌ همین دو اصل ساده بنا گذاشته شده است. بنابراین برای داشتن یک جامعه سالم و آزاد و رسیدن به اهداف والا و متعالی و در نهایت خوشبختی و سعادت حقیقی افراد، باید علاوه بر انجام برخی کارها، از انجام برخی دیگر نیز جلوگیری شود. اما نکته ای که در این مورد باید گفت این است که این در واقع دو چیز متقابل و بهم پیوسته می‌باشند که انجام یکی ضرورتاً و معمولاً ناخودآگاه با انجام دیگری همراه است؛ بدین صورت که وقتی عملی را انجام می‌دهیم، ضرورتاً از انجام عمل خلاف آن خودداری کرده ایم و بالعکس. اکنون با در نظر گرفتن این نکته، باید گفت نحوه عملکرد ما در مقابله با موضوعات مختلف، یکی از سه حالت زیر است:
1- وقتی عملی را انجام می‌دهیم در واقع علاوه بر انجام آن عمل، در همان حال از انجام عملی دیگر که می‌توانست نتیجه عدم انجام آن باشد نیز، جلوگیری نموده‌ایم. یعنی علاوه بر انجام یک عمل ایجابی، از انجام یک عمل سلبی نیز که در دل آن مستتر بوده است، ناخودآگاه جلوگیری نموده ایم. مثلا وقتی صحبت می‌کنیم، در همان حال عمل سکوت کردن را ترک کرده ایم و در واقع "دو کار" را با هم انجام داده‌ایم.


2- وقتی عملی را انجام نمی‌دهیم، یعنی ابتدا به ساکن هستیم، در خوشبینانه‌ترین حالت، میتوان گفت تنها عمل مثبتی را انجام نداده‌ایم. اما با نگاهی عمیق‌تر می‌فهمیم که با این بی‌تفاوتی خود در واقع علاوه بر عدم انجام یک عمل مثبت، در جلوگیری از انجام یک عمل منفی نیز کوتاهی نموده‌ایم. پس می‌توان گفت انفعال و بی‌تفاوتی در برابر یک عمل مثبت خود به معنی انجام یک عمل منفی است. پس در اینجا هم "دو کار" با هم انجام شده است.
3- حالت سوم زمانی است که نه تنها عمل مثبتی را انجام نمی‌دهیم که خود باعث جلوگیری از عمل منفی نیز نمی‌شود (حالت اول) و نه تنها بی‌تفاوت هستیم که بعضا به معنی انجام عمل منفی است (حالت دوم)، بلکه تشویق به عمل منفی می‌کنیم. در اینجا می‌توان گفت به نوعی "چهار عمل" با هم انجام شده است. به این صورت که عمل مثبتی را که می‌توانستیم انجام دهیم، انجام نداده‌ایم ولی عمل منفی مربوط به آن انجام شده است (حالت 1) و دیگر اینکه یک عمل منفی انجام داده‌ایم که خود باعث انجام ندادن یک عمل مثبت نیز شده است.
در روزگار کنونی ما ضرورت حفظ این دو بیش از پیش احساس می‌شود و جوامع مدرن دنیا نیز ضرورت آن را به خوبی احساس کرده و به انحاء و اسامی مختلف آن را در مجموعه قوانین مدنی و جزایی خود گنجانده‌اند. اکنون می‌خواهیم بدانیم ارتباط این دو با موضوع مورد بحث ما یعنی "حجاب" چگونه است. ولی قبل از آن ذکر این نکته ضروری است که در این نوشته ما در مقام بررسی حجاب نیستیم:
1- وقتی در موضوعی احساس مسئولیت کرده و از شخص میخواهیم که حجاب خود را رعایت کند، علاوه بر اینکه امر به معروفی انجام داده‌ایم، ناخودآگاه نهی از منکر را نیز که در دل آن مستتر است، انجام داده‌ایم؛ یعنی وقتی یک نفر را به حجاب دعوت می‌کنیم، در همان حال از بی‌حجابی وی نیز جلوگیری کرده‌ایم. به عبارت دیگر اینجا دو کار انجام شده است: یکی اینکه از بی‌حجابی شخص جلوگیری کرده و دیگر اینکه او را باحجاب نموده‌ایم. حال همانطور که گفته شد چنانچه فرض را بر خوبی حجاب قرار دهیم، محجبه شدن شخص کوچک‌ترین فایده امر به معروف و نهی از منکر خواهد بود که نصیب آن شخص خواهد شد. در جوامع کنونی به علت گسترش فن‌آوری‌های ارتباطاتی همه مسائل و امور دارای وابستگی متقابل هستند، به راحتی می‌توان پیش بینی نمود که با یک امر به معروف و نهی از منکر ساده چه نتایج مثبتی عاید همگان شده و همزمان از چه عواقب ناگواری نیز جلوگیری خواهد شد. چون علاوه بر تاثیر فردی مثبتی که روی خود شخص محجبه دارد، از تاثیرات مخرب آن روی افراد دیگر نیز–در اینجا به ویژه جنس مخالف- جلوگیری شده است. در واقع نتایج حاصل از این کار، به صورت تصاعدی خواهد بود.
2- وقتی راجع به مسئله حجاب بی‌تفاوت می‌شویم، طبیعی است که امر به معروفی را هم انجام نداده‌ایم ولی با توجه به وابستگی آنها به یکدیگر، طبیعتاً نهی از منکری نیز انجام نشده است. از نظر منطقی عدم انجام نهی از منکر به منزله انجام منکر می باشد.
در دنیای امروز که افراد عموماً تحت تاثیر محیط اطراف خود مانند خانواده، مدرسه، رادیو و تلویزیون، اینترنت و غیره هستند، بی‌تفاوتی و سکوت ما (عدم انجام امر به معروف و نهی از منکر) در قبال شخص مورد نظر، چنانچه با تاثیر مخرب عوامل گفته شده همراه باشد، مستقیماً مساوی با یک عمل منکر
می باشد.
3- حالت سوم زمانی است که نه تنها امر به معروف که در دل خود نهی از منکر نیز دارد، انجام ندهیم (مورد اول) و نه تنها ساکت و بی‌تفاوت باشیم (حالت دوم) بلکه مستقیماً امر به منکر کرده که ضرورتاً خود باعث نهی از معروف نیز می‌شود. در اینجا علاوه بر اینکه شخصی را به داشتن حجاب دعوت نمی‌کنیم تا خود و جامعه از مزایای آن و عدم وجود معایب آن بهره‌مند شویم، با "امر به منکر" و "نهی از معروف" خود مروج و مشوق گسترش بی‌حجابی در جامعه شده‌ایم. اگرچه این حالت به ظاهر در تقابل با مورد اول می‌باشد ولی لزوماً این چنین نیست که یک رابطه نظیر به نظیر بین آنها برقرار باشد.
وقتی شخصی مروج و یا مشوق عمل زشتی در جامعه می‌شود، چنانچه آن عمل زشت در جامعه گسترده شود دیگر بازگشت به حالت سابق اگر نگوییم محال ولی فوق العاده مشکل خواهد بود. چون این خطر را در پی دارد که افراد و جوامع به تدریج از فطرت الهی خود دور و با آن بیگانه و به نوعی دچار الیناسیون انسانی شده و در نهایت به تعبیر قرآن مسخ شوند. در حالی که اگر امر به معروف و نهی از منکر انجام ندهیم(مورد اول)، در شرایط برابر (عدم تاثیر منفی عوامل محیطی بر افراد) این احتمال وجود دارد که فطرت الهی انسان او را تدریجاً به سمت خوبیها سوق دهد. در این حالت حداقل اگر حجاب تشویق نمی‌شود، بی‌حجابی نیز صراحتاً تشویق نمی‌شود اگرچه
به صورت تلویحی این کار صورت می‌پذیرد. با توجه به آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت وقتی در جامعه‌ای بی‌حجابی وجود دارد و ما هیچ گونه امر به معروف و نهی از منکری برای از بین بردن آن نکنیم (حالت دوم)، به این معنی است که اجازه داده‌ایم این امر ادامه و گسترش یابد. تنها زمانی ما مسئولیت خود را به خوبی انجام داده‌ایم که "حتما" امر به معروف و نهی از منکر انجام دهیم. اکنون مشخص می‌شود که سیاست "تسامح و مدارا" و یا ضرب المثل "عیسی به دین خود و موسی به دین خود" که در افواه عموم رایج است (حتی در رابطه با یک عمل مثبت و نیک)، سر از کجاها در می‌آورد؛ چرا که همه اینها (مثلا در مورد حجاب) دقیقاً مساویست با گسترش بی‌حجابی. حتی اگر تمام جامعه نیز باحجاب شوند، باز هم رافع مسئولیت ما در این زمینه نخواهد بود؛ اگر چه شاید به ظاهر دیگر نیازی به انجام امر به معروف نباشد، ولی حداقل از نظر تئوریک تلویحاً "نهی از معروف" انجام شده است. بنابراین اگرچه از نظر منطقی حالت سوم دارای بیشترین تاثیرات منفی می‌باشد اما حالت دوم عملاً دارای عوارض و عواقب مخرب بیشتری است چون در حالت بی تفاوتی علاوه بر عوارض وضعی و قراردادی آن، جامعه نیز دچار رکود و خماری می‌شود و آنوقت است که میتوان برای یک چنین جامعه مردابی هر نسخه ای را تجویز نمود. افرادی که در برابر مسائل سیاسی روز خود را به اصطلاح "بیطرف"، "غیر سیاسی" یا حتی "مستقل" میدانند، نمونه ای از چنین افرادی هستند که وجود آنها نشان دهنده وجود یک جامعه مردابی و خنثی شده است.
خلاصه کلام اینکه با انجام هر کدام از موارد بالا در واقع با یک تیر بیش از یک نشان می‌زنیم. بنابراین هرگونه عملکرد ما در برابر مسائل و موضوعات از جمله بی‌تفاوت بودن و سکوت، می‌تواند نتایجی فراتر از انتظار به بار آورد ولی ما قادریم تنها برش کوچکی از آن تاثیرات را مشاهده کنیم. تاثیری که هم به صورت طولی و هم عرضی اثرگذار میباشد؛ یعنی علاوه بر اینکه می‌تواند بر آیندگان تاثیر بگذارد، از نظر جغرافیایی نیز به قلمرو خاصی محدود نمی‌ماند و می‌تواند افراد زیادی را تحت تاثیر قرار دهد. اکنون میتوان فهمید که کسانی که در زمینه‌های فرهنگی و آموزشی فعالیت می‌کنند، چه ماموریت دشواری داشته و صحبتها و عملکرد آنها تا چه حد می‌تواند تاثیرگذار باشد.