بجنگ و بسوزان سرباز پارسی!

به فینال ثانی رسیدیم.به آل نهیان که می تواند جایی برای سر به سر تقدیر گذاشتن و بوسیدن روی ماه خوشبختی و بالا نگه داشتن درفش محبوب باشد.امروز ویتنام متبختر که در زنگ اول بادیه نشینان را آزار داد، حسرت زیبایی نمایشی را خواهد خورد که آرتیست های سپیدپوش در مخمل سبز ارائه می کنند.حالا دیگر گلباران یمن از سرقشون زهردار کی روش افتاده و آن ها تمام تمرکز خود را روی این نبرد پرحادثه گذاشته اند و می خواهند کاری کنند که ارتش شرق آسیا در مُشت آریایی ها طعم له شدن را بچشد.
امروز کارلوس برای ارنج تیمی که ستاره هایش سر به آسمان می سایند با معادلات بسیاری مواجه است.اینکه او علیرضا جهانبخش را از نیمکت برزخی خلاص خواهد کرد یا سازمان دفاعی ایران را دستخوش تغییر می کند سوالی است که برای رسیدن به پاسخ آن باید تا عصر صبر کرد و حتی المقدور پلک نزد.تیم ملی اما با هر ترکیبی باید پرنده های سردرگم هانوی را در قفس بیندازد و خود به تماشای پرواز پرندگانش بنشیند.
هر اندازه ویتنام سخت کوش و جنگنده باشد در برابر یوزهای چالاکی که در میدان رحم ندارند حرفی برای گفتن نخواهد داشت.فقط کافی است مثل روز نخست دست ها در هم قلاب شود و نقشه فرمانده مو به مو عملیاتی گردد تا چنان بلایی بر سر حریف بیاوریم که تا ابدالاباد در دفتر قطور تاریخ فوتبال
حک شود.


شنبه روز سوزاندن مهره هایی است که در روزهای اخیر تا دلتان بخواهد برای شاگردان کی روش خط و نشان کشیده اند.اگر نیمکت ایران همان نسخه تهاجمی را رو کند و
توپچی های ما نود دقیقه بر جسم شرقی ها شلاق
بزنند و اگر آدرس دروازه حریف در جیب خط آتش ایران باشد حتما ویتنام هم در حریقی که
شوالیه های ما برپا می کنند خواهند سوخت و قبل از تیتراژ این فیلم اکشن، زانو خواهند زد.
تا عصر چیزی نمانده.دل ها روشن است که تفنگچی های ما بلاانقطاع به سنگر ویتنام یورش خواهند برد و جاه طلبان آن سوی قاره را در امواج حاصل از سونامی خود غرق خواهند کرد.شش امتیاز از دو بازی و صعود مقتدرانه به دور دوم می تواند سیمای ارتش شکست ناپذیر ایران را در دیدها قرار دهد.رد شدن از روی مین برای سربازان عاشق وطن کار سختی نیست.هست؟

>کمی دور،کمی نزدیک!
امروز با کارنامه ای که از دوئل مردان بین النهرین و پسران اشک آلود دریای احمر به دست خواهد آمد تکلیف گروه ایران تا حد زیادی مشخص خواهد شد.یاران طارق همام برای آنکه با طیب خاطر در ایستگاه سوم به ملاقات ایران بیایند چاره ای ندارند جز آنکه قلعه یمن را به توپ ببندند.آن ها بی آنکه خودزنی کنند به میخکوب کردن ساکنان صنعا و دشت دومین پیروزی
می اندیشند و قصد ندارند سلاح ها را در روز مبادا زمین بگذارند. عراق اگر همای سعادت را روی شانه های خود بنشاند شش امتیازی خواهد شد تا نبرد روز آخرش با ایران به فینالی تمام عیار بدل گردد.برای فانتزیست های همسایه که دریبل زدن کسب و کارشان است، شانه کردن گیسوان سرور و سرخوشی و سرمستی کار سختی نیست.

>از فصل معجزه بگذر!
جام اما کم کم از شگفتی های معجزه گونه فاصله می گیرد تا آسیا کمتر رنگ انفجار را ببیند و همه چیز بر وفق مراد مدعیان پیش برود.
وقتی کانگوروهای سیدنی به سادگی نوشیدن قهوه فرانسوی فلسطین را مقهور قدرت خویش می کنند،وقتی پسران کندهوش زاکرونی کبیر با لطایف الحیل از پس مهارجه ها
بر می آیند و دشداشه پوش ها را به آسمان هفتم
می فرستند و وقتی شاگردان مارچلو لیپیِ هفتاد ساله، خواب های پیرمردی که با آتزوری قهرمان جهان شده را آشفته نمی سازند، لابد قرار است آینه همه چیز را برملا کند و حقیقت پشت ابرهای ناشناس نماند.
با این همه رازهای انبساط و افتراق جام هنوز در سینه هاست.رازهایی که تا اطلاع ثانوی در صندوقچه قلب سلاطین خاک می خورند.
چه کسی بود که می گفت:
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود...