فقدان هاشمی و بهم‌خوردگی توازن در سیاست

در عالم سیاست بیش از هر گستره تعریف شده‌ای در حیات آدمی نقش عاملیت‌ها و کنشگران برجسته به زمانه زیست آنها محدود نمی‌شود. به بیان دیگر اگر در حوزه اقتصاد، فرهنگ، علم و در حوزه‌های دیگر حیات بشری عاملیت‌ها و کنشگران ماندگار می‌مانند و اثر آنها در طول تاریخ از پایایی برخوردار است، در حوزه سیاست نه تنها این اثر پایدار می‌ماند بلکه پیامدهای ناشی از آثار وجودی این افراد استمرار و پایایی بیشتری به خود می‌گیرد و روایی‌گری آنها مبتنی بر قدرت اثرگذاریشان بعد از مرگشان نیز استمرار پیدا می‌کند. دور از ارزش‌گذاری به عاملیت‌ها و شخصیت‌های سیاسی به ویژه شخص هاشمی رفسنجانی باید این نکته را در نظر گرفت که وی یک عاملیت یا کنشگر بسیار تاثیرگذار به‌ویژه در 5 دهه اخیر منتهی به مرگ اوست. به عبارت دیگر قبل از وقوع انقلاب اسلامی تا پیروزی انقلاب در دهه‌های منتهی پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 او به عنوان چهره‌ای فعال چهره نمود و در 10ساله منتهی به وقوع انقلاب اسلامی و پیروزی آن در سال 1357 به نزدیک‌ترین یار آیت‌ا... خمینی، در حلقه شاگردان او تبدیل شد. به گونه‌ای که او را در کنار امام(ره) به عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان تاثیرگذار و همواره به عنوان شخص دوم خطاب می‌کردند. در 3دهه اخیر نیز این نفوذ افزایش و بالطبع اثرات و پیامدهای ناشی از موجودیت وجودی آن خود را به نمایش گذاشت. بدین طریق ما باید او را یک عاملیت و کنشگر تاثیرگذار در حدود نیم قرن گذشته تاریخ تحولات سیاسی ایران بدانیم که فارغ از هرگونه ارزش‌گذاری مثبت و منفی از سوی او تمام گروه‌های موافق و مخالف و اندیشه‌های موجود درباب وی از منظر قضاوت‌های ارزشی در نهایت به اهمیت وجود او و موجود بودنش در این نیم قرن تحولات سیاسی موجود ایران اذعان دارد. بعد از مرگ وی نیز در سپهر سیاسی ایران انعکاسات وجودی او با وجود زمینه‌های عدم موجودیت او به‌واسطه مرگش ادامه و استمرار پیدا کرد. او اکنون در سپهر تحولات سیاسی ایران موجودیت ندارد، اما وجود خود را براساس اثرگذاری‌های 5دهه گذشته خود حفظ کرده و هنوز هم در محافل گوناگون سیاسی وجود او احساس و عدم موجودیت او نیز اثرات خاص خود را برجای می‌گذارد. از منظر وجودی اندیشه‌های هاشمی و اثرات ناشی از اندیشه‌های او بخش وسیعی از فعالان سیاسی در ایران را در برگرفته است. اعتدالیون، اصلاح‌طلبان، اصولگرایان منطقی و حتی بخش مهمی از اصولگرایان کلاسیکی که به هر تقدیر نسبت به وجود و اثر او نگاهی مثبت به عنوان یاردیرین معمار انقلاب اسلامی داشته‌اند، هنوز قابل ردیابی است. از طرف دیگر عدم موجودیت او در فضای کنونی که لبه‌های اصطکاک میان ملت-دولت، دولت-حکومت و ملت-حکومت در فضای سیاسی افزایش پیدا کرده، نبرد نخبگان سیاسی که در فازبندی میان هاشمی و مخالفان هاشمی در درون جناح‌های سیاسی از سطح تحلیل کلان به سطح تحلیل خرد فرو غلتیده، بسیار قابل ملاحظه است. تا آیت‌ا... هاشمی زنده بود جناح‌های سیاسی موجود در رویکرد رادیکالیستی خود وی را مورد هجمه خود قرار می‌دادند و در رویکرد محافظه‌کارانه و در نهایت اصلاح‌طلبانه آن به حمایت از وی می‌پرداختند. اما اکنون چه در جناح اصولگرا و چه در جناح اصلاح‌طلب به عنوان فعالان سیاسی در نظام حکومتی ایران هیچ وزنه قابل حصول و قابل اثری مانند او یافت نمی‌شود. اکنون خلأ وجودی و فقدان حضور او مانند ستون وسطی الاکلنگ سیاسی برای ایجاد توازن قدرت و بازی قدرت در عرصه سیاسی کاملا حس می‌شود. به بیان ساده‌تر در دو سوی الاکلنگ بازی‌ها و فعالیت‌های سیاسی در ایران جناح‌های گوناگون سیاسی و عاملیت‌های موجود در آن به صورت پاندولی بازی می‌کردند و این صفحه الاکلنگ روی شانه‌های هاشمی پایین و بالا می‌رفت و امروز کسی نیست که این الاکلنگ سیاست را روی شانه خود برای بازی فعالان سیاسی و ایجاد توازن در این بازی شکل دهد. فلذا می‌بینیم که جناح‌های سیاسی گوناگون در درون خود دچار نبرد عاملیت‌ها و کنشگران و رقابت‌های حذف کننده قرار گرفتند. هم در جناح اصلاح‌طلب و بیشتر از آن در جناح اصولگرا این تعارض قابل ردیابی است و هم در چارچوب کلان جامعه دیگر ایجاد کننده وزنه تعادلی میان کلیت نظام سیاسی با نیروهای اجتماعی وجود ندارد. از این جهت شاهدیم که پس از دو سال از فقدان آیت‌ا... هاشمی اکنون هنوز جایگزینی برای او نمی‌یابیم.
* آینده‌پژوه سیاسی و اجتماعی