در پای کلنگ انتقال آب خزر مرا ذبح کنید

عبدالحسین طوطیایی‪-‬ پس از سفر اخیر آقای روحانی به زادگاهش، بار دیگر طرح انتقال آب دریای خزر به سمنان از بایگانی آخرین سفرهای دولت دهم به روی میز رییس دولت دوازدهم قرار گرفت. آقای روحانی با چنین نویدی البته این واقعیت تلخ را نیز رونمایی کرد که اساسا بین کلید وی وقفل‌های سلفش تفاوتی نبوده و اگر هم هست تنها در شیوه تبلیغات انتخاباتی بوده است. پس از موج اعتراض و نقد های صاحبنظران پرشمار در این رابطه، چشم‌ها به پردیسان دوخته شده بود. به هر حال سازمانی که در اندیشه گروه‌بندی سنی و حذف قوچ های پیر به دلیل سن و مصرف بالای آب آنها هست لابد برای امر مهمی مانند این انتقال پر حاشیه، نظری روشن و راهگشا دارد. سرانجام رییس سازمان حفاظت محیط زیست در بیانات اخیر خود از انتظارمان درآورده و نسبت به اجرای این امر چراغ سبز نشان دادند. به گفته وی انتقال آب از دریا به داخل سرزمین برای برطرف کردن نیاز آبی مصرف‌کنندگان صنعتی و آب شرب و بهداشت مردم در صورت نیاز و با رعایت ضوابط زیست‌محیطی (!!!!) بلامانع است..... مخالفان انتقال آب می‌خواهند به ۵۰۰ الی ۶۰۰ هزار نفر از جمعیت این مناطق آبی داده نشود و این جمعیت به تهران مهاجرت کنند.....
سخنان رییس سازمان متولی محیط زیست کشور در شرایطی مخالفان این پروژه را در برابر حق آب شرب جمعی از هموطنان قرار داده است که فریاد هر روزه جمع دیگری از مردم مظلوم ما در ورزنه اصفهان چون پتکی بر روح و روان همه فرود می آید. آنها که هزاران سال در حاشیه سخاوتمند زاینده رود و در یک همزیستی هوشمندانه معیشت داشته و زندگی می پراکندند اما اکنون فریاد “واعطشا” یشان در فضای منطقه می پیچد. در زمان انتقال آن آب هم چه بسا مجریان مربوطه، ضرورت توجه به شرایط خشک مردم در کرمان و یزد را توجیه می‌کردند. پروژه‌هایی که مشاورین مطالعه آنها بعضا با نمایش ارقام فریبنده کارفرما را به ادامه در جهت این بحران هدایت کرده بودند. جالب این است که در این بحران “ورزنه و خوارسگان” هیچ یک از مجریان آن زمان در حال حاضر پاسخگو نیستند. اینکه آقای کلانتری برداشت سالانه یکصد میلیون متر مکعب از دریای خزر را تنها دلیل این مخالفت‌ها قلمداد می‌کند نیز از زمره شگفتی‌هاست. بسیاری از مخالفت ها حول نابودی 700 هکتار از جنگل‌های هیرکانی و مراتع در مسیر انتقال و انباشت سالانه حدود 20هزار تن نمک در بقایای سبز به جامانده منطقه متمرکز است. آقای کلانتری از خطر مهاجرت 500 تا 600 هزار نفر به تهران در صورت عدم تامین آب هشدار داده‌اند. اولا بایستی دید برای سیل مهاجرت به تهران از مناطق جنوب شرق و شرق کشور چه تمهیدی اندیشیده شده است. برای تهرانی که عملا با شهر های نظر‌آباد کرج، شهریار اسلام‌شهر، شهر ری‌، ورامین و بومهن محصور شده است دیگر چه فرقی می‌کند بر بیش از بیست میلیون جمعیت آن، 500هزار نفر هم اضافه شود؟ این نوع دغدغه تنها در دهه 60 و اوائل70 می توانست مفید باشد. ایامی که به یمن سخاوت های بانک جهانی تا توانستیم بی محاسبه ساختیم و فرش قرمز پیش پای مهاجرین گسترانیدیم. از طرفی هم باید بدانیم نوار باریک سبز شمال کشور هم عملا آخرین نفس های احتضار خودرا می‌کشد. خبرها از خشک شدن قریب الوقوع مرداب انزلی حکایت می کند. نزدیک به 200 هزار هکتار از دشت‌های استان گلستان در شتاب به سمت بیابانی شدن قرار دارند. طبیعت شکننده این اقلیم و به جرم رنگ سبزش سالانه در زیر ستوران میلیون های گردشگر سرگردان و انباشت هزاران هزار ویلای نیمه خالی و میلیون‌ها تن زباله در معرض آلودگی هوا و نشت آب شور دریا از لایه های زیرین است. اگر این پوسته نازک سبز را هم از تن نحیفش برگیریم چه بسا به کویر خشک سمنان هم غبطه بخورد. تردیدی نیست هموطنان عزیزمان در دیار سمنان و مانند دیگر عرصه های کشور نیز هرگز به بهانه افزایش اندکی امکانات بیشتر رضایت نخواهند داد که تیغ این پروژه سبز‌ستیز بر گلوی نازک بقایای شمال کشیده شود. طبیعتی به تمامی مردم در جای جای کشورمان تعلق دارد.
کلام آخر را خطاب به آقای روحانی دارم. اگر که این انبوه از مخالفت های فنی، مدنی و دلسوزانه در اراده اجرای این پروزه خللی وارد نمی کند پس ای‌کاش درخواست این راقم را بپذیرید. تا کنو ن مرسوم بوده است که در حین این کلنگ زنی ها گوسغندی را قربانی می‌کنند. اسندعا دارم اگر کماکان بنای زدن چنین کلنگی دارید اجازه دهید اینجانب را به نمایندگی از تمام آن ها که در نمکزار آینده مازندران قربانی خواهند شد، در مراسم کلنگ زنی ذبح کنند، باشد که لااقل بتوانم خبر از آمدن دیگر قربانیان این کلنگ‌زنی بدهم.