آسيا يا آسياب؟

ديروز، در صفحه يك اعتماد روي تصوير مرحوم هاشمي رفسنجاني، تيتر زديم «آسيا به نوبت». بعضي از خوانندگان روزنامه گمان بردند كه شكل صحيح كلمه آسيا، «آسياب» است و ما از روي سهل‌انگاري «ب» آن را از قلم انداخته‌ايم. از آنجايي كه اين گمان قدري فراگير بود و حتي بعضي از روزنامه‌نگاران جوان نيز براي‌شان سوال پيش آمد، ناگزيرم چند سطري من‌باب توضيح مصدع اوقات شريف خوانندگان شوم. آسيا به جايي و به عملي گفته مي‌شود كه در آن غلات را آرد مي‌كنند يا موادي را مي‌سايند. دو سنگ به هم ساييده مي‌شوند و دانه‌هايي مثل گندم و جو مي‌شكنند و آرد مي‌شوند. به جهت مقاومت و استحكام سنگ‌هاي آسيا، گذشتگان ما ضرب‌المثل ساخته‌اند كه «مرد آن است كه در كشاكش دهر/ سنگ زيرين آسيا باشد.» آسيا معمولا در قديم به سه روش صورت مي‌گرفت. در بعضي نقاط با كمك نيروي باد اين كار را مي‌كردند و به آن آسياي بادي مي‌گفتند. در بعضي جاها با دست سنگ رويين را به گردش درمي‌آوردند و به آن دستاس (دست + آس) مي‌گفتند. اما در ايران آسياي آبي فراگيرتر بوده و به كمك جريان آب سنگ‌هايي گاه به بزرگي يك خانه را به گردش درمي‌آوردند. براي همين از تركيب آسيا و آب، كلمه آسياب را ساخته‌اند. آسياب يعني آسيايي كه با آب كار مي‌كند. ديده‌ايم و خوانده‌ايم كه بعضي‌ها به اشتباه مي‌نويسند «آسياب بادي». در بعضي ترجمه‌هاي «دن‌كيشوت» هم اين اشتباه صورت گرفته و معني عبارت خنده‌دار شده است: آسياي آبي بادي. الان هم كه نيروي برق آسياسنگ‌ها را به گردش درمي‌آورد، به اشتباه مي‌گويند و مي‌نويسند آسياب برقي...
اما شايد به جهت استفاده زياد از آسياب بتوان آن را در زمره اغلاط مصطلح به حساب آورد و چندان سختگيري نكرد. اما اگر به آثار ادبي گذشتگان نگاه كنيد مي‌بينيد كه هيچ‌كدام از شاعران و نويسندگان به غلط مصطلح تن نداده‌اند و هركجا كه مطلقِ آسيا را در نظر داشته‌اند آسيا نوشته‌اند نه آسياب. مولوي در يكي از غزل‌هاي شيرينش گفته: بر آب ديده ما صدجاي آسيا كن. يعني من گريه مي‌كنم و تو مي‌تواني به كمك جريان آب چشم من صدجا آسيا بسازي و يقين كني كه هر صدتا به گردش درآيد. سعدي هم آنجا كه منظورش آسياي آبي بوده آسياب نوشته: دل همچو سنگت اي دوست به آب چشم سعدي/ عجب است اگر نگردد كه بگردد آسيابي. يك نكته ديگر هم بد نيست اضافه كنم كه ما در دهان‌مان دندانِ آسيا داريم نه آسياب. يعني دنداني كه دانه‌هاي درشت را خرد مي‌كند. به هر حال آسيا يا آسياب هر دو در ضرب‌المثلي كه براي تبيين موقعيت مرحوم هاشمي به كار برديم افاده معني مي‌كنند و منظور ما را مي‌رسانند اما به نظرم بهتر است روزنامه‌ها تا آنجا كه مقدور است كلمات و تعابير را به شكل صحيح به كار ببرند. و در چنين مواردي بنويسند: آسيا به نوبت.