مصائب زنان و سياست

سهمیه زنان در مشارکت های سیاسی و در سیاست‌گذاری های عمومی کشور در طول سال‌های پس از انقلاب هنوز به وضعیت مطلوب و هنجار خود نرسیده است. اگرچه زنان نقش بسزایی در جامعه امروز برعهده دارند و نیمی از جمعیت این سرزمین را تشکیل می‌دهند اما همچنان در نهادهای تصمیم‌گیر و مدیریتی، سهم کمی را به خود اختصاص می‌دهند. آنچه که ضرورت حضور بانوان در عرصه های مدیریتی و جایگاه‌های سیاست‌گذاری را امروز بیش از پیش مهم می‌كند، نقش تاثیر گذار زنان در دو عرصه اجتماع و خانواده است. شاخص‌های علمی و دانش آموختگی زنان و توانمندی‌های مدیریتی آنان در جامعه امروز ایران می‌تواند دلیل محکمی برای حضور در جایگاه‌های بالای سیاست‌گذاری کشور باشد؛ چرا که زنان سیاستمدار نماینده بخش عظیمی از مردم جامعه خود هستند و می‌توانند خواسته‌ها و نیازهای آن‌ها را مطالبه و پیگیری كنند. اگرچه فرهنگ حاکم بر جامعه از گذشته تا امروز مانع از کنشگری و نقش‌آفرینی زنان در عرصه های کلیدی و تصمیم‌ساز بوده و هست اما حرکت به سوی جهان مدرنیته و قرار گرفتن در حلقه کشورهای پیشرفته جهان نقش حضور زنان در جایگاه‌های مدیریتی را پررنگ می‌کند. به تعبیری تا دو دهه قبل فلسفه «خانه نشینی» برای زنان امری مقدس شمرده می‌شد و حضور آنان در عرصه‌های اجتماعی جلوه مناسبی نداشت اما به جهت همگامی با جهان امروز بسیاری از تفکرات کهن ستوده نیست و زنان همگام با مردان در جایگاه‌های مهم ایفای نقش می‌کنند.تفکر حاکم بر جامعه نیز به نوعی حضور زنان را در عرصه‌های اجتماعی پذیرفته است اما سوال اینجاست که چارچوب‌های قانونی و دنیای سیاسی ایران تاچه حد برای زنان و حضور آن‌ها فضا ایجاد کرده است؟!
در اروپا زنان سهم قابل توجهی در مناصب کلان سیاسی دارند. براي مثال در کشورهایی چون آلمان، لیتوانی، استونی، کرواسی و نروژ و بریتانیا زنان توانسته اند مناصب قدرت را در اختیار بگیرند اما در ایران چالش های مهمی حضور زنان را در عرصه های سیاسی تهدید می‌کند و ما شاهد آن هستيم كه در دولت دوازدهم نيز آن‌گونه كه بايد به زنان در هيات وزرا توجهي نشد كه مي‌توان برخي از اين مسائل را به صورت اجمالي بيان كرد.
سنت و سنت گرایی
سایه سنت و تفکر سنت گرایی بر حضور زنان در عرصه های سیاسی سایه سنگینی است که نتایج آن در شورای شهر در استان ها به چشم می‌خورد. سنت اگر مخالف حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی نباشد اما حضور آن‌ها را منوط به رعایت شروط و قوائد سنتی می‌کند، حال آنکه جامعه سنت گرای ما به خودی خود جامعه مرد سالاری است و مساله عدالت جنسیتی در اخذ پست‌های سیاسی پاشنه آشیل بسیاری از زنان توانمند این عرصه است. براي مثال در دولت اعتدالي باوجود تلاش نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامی و پیشنهاد انتخاب وزیران زن که با تهیه نامه ای با همین محتوا به رییس جمهور ‌ و قرائت آن در صحن علنی مجلس اتفاق افتاد اما رییس جمهور پیرو دیدگاه‌های سنتی تنها 30 درصد از سهم کابینه دولت تدبیر و امید را به زنان اختصاص داد و کابینه همچنان مردانه باقی ماند. جامعه سنتی نيز نقش مهمی در این زمینه دارد؛ چرا که حضور نقش زنان در پست های مهم سیاسی را نمی پذیرد و همین امر مانع معرفی زنان به جامعه قدرت می‌شود و متاسفانه زنان توانمند ما را در سایه نگه می‌دارد.


عدم وجود نظام تشكيلاتي برای حضور زنان
حرکت در یک نظام تشکیلاتی منسجم یکی از مهم‌ترین نیاز های امروز زنان سیاسی کشور است؛ چراکه همفکری و بازیابی تفکرات مشترک سیاسی در یک نظام فکری همسو می‌تواند در جامعه جریان‌سازی ایجاد کند و همین جریان که حاصل تلاش جمعی زنان در یک فعالیت مشترک است به شکل گیری هدفی واحد منجر می‌شود؛ بنابراين وحدت رویه در یک نظام تشکیلاتی دستیابی به هدف را تسهیل می‌کند.در مقابل حرکت انفرادی نیز به هدر رفت انرژی و عدم دستیابی به هدف مطلوب منجر می‌شود.براي مثال می‌توان به نقش حضور زنان در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد. مشارکت زنان در تظاهرات انقلابی تعریف جدیدی از حضور اجتماعی زنان در جامعه سنتی و بسته بود؛ حضوری که حکایت از تاسیس نگاه معنایی جدیدی در کردار و گفتار زنان جامعه می‌داد. بنابراین با این تعبیر برای دستیابی به جامعه مدرن بايد يك نظام ساختاری مشخص برای حضور زنان در عرصه سیاسی تعریف کرد؛ چرا که گفتمان سیاسی امروز که لباس مدرنیته نیز بر تن دارد، پاسخگوی جامعه زنان مطالبه گر امروز نیست.
نبود وجود سازمان های حمایتگر زنان
یکی از مشکلات عمده حضور زنان در عرصه‌های مختلف سیاسی عدم وجود سازمان های حمایتگر است؛ به این معنا که در نظام سیاسی امروز زنان در جایگاه‌های مدیریتی به اندازه مردان پذیرفته نمي‌شوند، حال آنکه نگاه‌های تحلیلگر زنان در حوزه اجتماع دقیق تر و جزعی نگر تر از مردان است اما حمایت تمام قد از زنان سیاستمدار وجود ندارد. یکی از دلایل اینکه فشارهای زیادی روی اندک زنانی است که پست‌های مهم دولتی دارند و مجبور به استعفا می شوند. همچنان که در دولت اصلاحات موارد بسیاری به چشم می‌خورد.حال سوال اینجاست درجهان مدرنیته که حضور زنان را در جایگاه‌های تصمیم گیری تعریف می‌کند و اندیشه‌ای متضاد با مفهوم ترکیب واژگانی «رجال سیاسی» در ایران دارد، چرا نمی توان تابوهای سیاسی ایران را که در حافظه تاریخی جامعه حک شده پاک کرد و نسخه های تازه‌ای برای زنان مطالبه گر ایران پیچید؟!