روزنامه جمهوری اسلامی
1397/10/18
گفتگو با سید محمد صفی زاده آیتالله هاشمی رفسنجانی، معتمد امام خمینی بود
اشارهسید محمد صفی زاده از انقلابیون دوران رژیم ستم شاهی و از مبارزان شناخته شده پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که در نخستین روزهای پس از پیروزی همراه با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و در زمان سرپرستی ایشان بر وزارت کشور وارد این وزارتخانه شد و در طول سالیان طولانی در مسئولیتهای مختلف سیاسی، فرهنگی و حتی ورزشی به خدمت پرداخت. دکتر صفی زاده علاوه بر فعالیتهای مطبوعاتی، سابقه حضور در هفت وزارتخانه را نیز دارد و از این جهت در حوزه مدیریت کشور سالیان متمادی با آیتالله هاشمی رفسنجانی سابقه همکاری داشته است. به مناسبت دومین سالگرد رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی گفتگویی با ایشان انجام دادهایم که به شرح زیر است.
***
*نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی را در پیشبرد انقلاب چگونه ارزیابی میکنید؟
- من برای اطلاع خوانندگان عزیز روزنامه عرض میکنم که اگر کسی فقط نگاه به تصاویر مراسم انتصاب و انتخاب بنی صدر و بازرگان که حضرت امام داشتند و الآن هم فیلمهای آنها موجود است بیاندازد، با نگاه اول متوجه میشود که نقش آیتالله هاشمی چه بوده و کسی که منعکسکننده نظرات حضرت امام در حضور خود حضرت امام و درحالیکه خود حضرت امام تشریف دارند چه کسی بوده است. مشاهده میکنید که ایشان ایستادهاند و دارند به رئیسجمهور، به دبیرکل حزب و دیگر افراد و یا به نخستوزیر توصیههایی میکنند میبینید که مرحوم آیتالله هاشمی هستند. از این الگو بگیرید که جایگاه آیتالله هاشمی کجاست. معلوم است که ایشان مغز متفکری است که مورد تایید حضرت امام است و جدا از مبارزات طولانی و مستمری که داشت، جزء دو سه نفری است که اگر بخواهیم مثال بزنیم از نظر سابقه مبارزاتی اصیل نیروهای انقلابی است و نقش موثری داشت. در چهار پایهای که اگر فرض کنیم انقلاب داشت، یکی از پایههای مهم آن آیتالله هاشمی رفسنجانی بودند.
این بدون اغراق و تعارف است و جایگاه ایشان آنجا بود. در شورای انقلاب همانطور که من اطلاع دارم وقتی تحولات کشور موردنظر قرار میگرفت، همه گوش میدادند تا ببیند که نقطهنظرات آیتالله هاشمی رفسنجانی چیست. حتی خبر دارم که در بعضی از مقاطع بعضی از تصمیماتی که گرفته میشد بعد که آیتالله هاشمی نظری دادند، آیتالله بهشتی میگفتند آنها را بگذارید کنار اینکه حضرت آقای هاشمی میگویند مدنظر است. از اینجا جایگاه رفیع ایشان را پیدا میکنیم ضمن اینکه خود حضرت امام بعد از آن ترور آقای هاشمی، آن بیاناتی که داشتند و آن متنی که نوشتند در مورد آیتالله هاشمی نشانگر جایگاه رفیع ایشان و پایگاه مستحکمی است که در برپایی این نظام داشته است. آن جمله معروف حضرت امام که فرمودند: تا نهضت زنده است، هاشمی زنده است، خیلی معنا دارد. امام حرفی را نمیزد که تعارف یا شعار باشد این حرف عمق دارد. وقتی که میگویند هاشمی زنده است یعنی نظام پرجوش و خیلی پربرکت است. نظام و انقلاب درحال حرکت است یکی از آن کسانی که دارد این حرکت را تسریع میکند و یا قوت ادامه میدهد حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی است. از این گذشته ایشان در شناسایی نیروهایی که آمدند و خدمتگذار شدند نقش داشتند. در اینجا میخواهم عظمت کار ایشان را بگویم. با دستور شورای انقلاب موقتا ایشان سرپرست وزارت کشور شدند که حقیر و مرحوم زوارهای و آقای میرسلیم را ایشان از حزب انتخاب کردند برای کارهای سیاسی وزارت کشور و ما رفتیم هر کدام یک معاونت را بر عهده گرفتیم. آن زمان من معاون برنامهریزی بودم. بعدها من شدم معاون حقوقی و بعد هم در زمان آیتالله مهدوی کنی بودم. بعد از آیتالله مهدوی زمان آقای دکتر نیکروش هم چند ماهی خدمت ایشان بودم 8 ماه هم در زمان آقای ناطق نوری معاون امور مجلس و استانها بودم. یعنی من سه سال در وزارت کشور کار میکردم ولی در ابتدا با مرحوم آیتالله هاشمی شروع کردم. خب حالا ببینید انسانی که در شورای انقلاب کارهای دیگری انجام میدهد و بعد در بهترین وزارتخانه داخل کشور را هم عهدهدار میشود و سرپرست وزارت کشور میشود.
میخواهم بگویم که با همین سیاست اولیه، اولین کاری که کردند این بود که یک پوسته جوان انقلابی را به وزارت کشور آوردند یعنی استانداران همگی جوان شدند، مدیران کل همینطور. حالا خود معاونین هم آن موقع جوان بودند و ما هم نزدیک به سی سال داشتیم. آقای میرسلیم و آقای زوارهای، آقای زارع و امثال اینها همگی جوانهایی بودند که آمدند در وزارت کشور. نهایتاً میخواهم عرض کنم که آن طوری که من شاهد بودم اگر هوشمندی و تدبیر آیتالله هاشمی در جایگاههایی که قرار گرفت نبود شاید بعضی از مشکلات همان موقع برای ما پیش میآمد. یکی حضور ایشان بود که بسیار موثر بود در شورای انقلاب و یکی هم حضور ایشان بود در محضر خود امام در تهران و چه در قم. یکی هم اعتمادی است که مراجع و روحانیت زمان به ایشان داشتند یعنی ایشان رابط و پلی بود بین حضرت امام (ره) و مراجع عظام تقلید که در قم و جاهای دیگر بودند و نقطه نظراتی که ممکن بود آنها داشته باشند و حرف و حدیثی داشته باشد ایشان میرفتند و روشن میکردند مسائل را خدمت مراجع و برمیگشتند و کار انجام شده بود. حضرت امام انقدر به ایشان اعتماد داشتند که مسائل فوق سری مملکت را با ایشان در میان میگذاشتند. در جمع بین ایشان و حضرت امام و مرحوم حاج احمد آقا اتفاقات و تصمیمات بسیار مهمی به نفع نظام گرفته شد که شاید بعدها موشکافی شود و کالبد شکافی و کنکاش شود تا عظمت آن کارها و نظرات مرحوم آیتالله هاشمی بیشتر روشن شود.
*طبیعی است که در فضای سیاسی کشور اختلافات سیاسی و اختلاف سلیقهها و دیدگاهها وجود داشته باشد و قاعدتا آیتالله هاشمی رفسنجانی هم از این قاعده مستثنی نیستند ولی با توجه به مطالبی که شما فرمودید، سوالم این است که چرا برخی به خاطر اختلاف دیدگاه یا اختلاف سلیقه با آیتالله هاشمی جایگاه ایشان را نادیده میگیرند و حتی به ایشان اهانت و توهین میکنند. نگاه شما به این موضوع چیست؟
من میخواهم عرض کنم که جدا از مرحوم شهید مظلوم آیتالله بهشتی که امام فرمود مظلوم زیست و خار چشم دشمنان بود، آیتالله هاشمی هم یک مظلومیت زماندار داشت. مرحوم شهید بهشتی شاید زمانش کمتر بود ولی آیتالله هاشمی مظلومیتش و چشیدن این مظلومیت و سکوت ایشان زمانبر بود. یکی از دلایلی که میشود برای این هجمهها بیان کرد، حسادت بود. این حسادت در بین کسانی که هم شانه حضرت آیتالله هاشمی نبودند و بسیار پایینتر بودند ریشه داشت و این ریشه به عنوان حلقهای مطرح شده بود که بواسطه آن آقای هاشمی را میشود تعبیر و تحریف کرد. هاشمی یک مدیر توانای فراجناحی بود یعنی آقای هاشمی را نمیشود یک انگ جناح راست یا جناح چپ زد که حالا اصولگرا و اصلاحطلب میگویند. ایشان ماورای این جناحها بودند و آنچه را که به نظرش میآمد که به نفع نظام است انجام میداد. گاهی اوقات حتی راستیها یا اصولگراها به ایشان هجمه میآوردند چون ایشان حقیقتی را پیدا میکرد که مغایر با نقطه نظرات آنها بود. ایشان این خط را طی میکرد و طبیعی بود که آنها که به منافعشان صدمه وارد میشد با ایشان غرض میکردند. یک مقدار هم آن طرف که آمدند در یک برههای که فکر میکردند مملکت را میخواهند از نظر خودشان قبضه کنند و مهرههای خودشان را سرکار بیاورند که همان جناح اصلاحطلب بودند، آنها آمدند هجمه رسانهای و مطبوعاتی را علیه آیتالله هاشمی به راه انداختند. بعدها آنها فهمیدند اگر میخواهند پیشرفتی هم کنند و جایگاه و پایگاهی هم داشته باشند بدون اینکه به آقای هاشمی متوسل شوند نمیتوانند جایگاهی داشته باشند و لذا خط عوض کردند و آمدند در سمت و سوی آیتالله هاشمی. ولی ایشان بدون توجه به این مسائل آنچه را که حقیقت میدانست و آنچه را که درست میدانست پیگیری میکرد. براین اساس حسادتها توام شد با خودخواهیها. یعنی آن چه را که ما میخواهیم آقای هاشمی موافقت نمیکنند. موضوع این بود. مثلاً ایشان در آن دو دورهای که دولت تعیین کردند میبینیم که در دولت هایشان همه سلیقهها بودند. حالا یک گروهی سهمش کم یا زیاد. نه اینکه ایشان بخواهد حقالسهم بدهد بلکه براساس توانمندیها فقط انتخاب کرده بود که حالا آن گروه سهمش کمتر شده بود. آن موقع آن گروه شروع میکرد به هجمه کردن که چرا مثلاً از ما سه تا وزیر در کابینه است از آن گروه 5 نفر است. بعد حالا آنها که نمیتوانستند به شخصیت آقای هاشمی از نظر مبارزاتی از نظر اعتقادی زهد شخصی که من معتقدم زهد شخصی ایشان را ما هنوز نتوانستیم خوب بشناسیم ایراد وارد کنند، جدا از خانواده ایشان و فرزندانش که میدانند ابعاد مختلفی داشت مرحوم آیتالله هاشمی. حالا بیشتر همه مسائل جهانی و سیاسی ایشان را میدانند که جزو واقعا کسانی است که باید در موزههای مختلف باشد از نظر سیاست، ولی مسائل اعتقادی، زهد شخصی و عاشورایی بودن آیتالله هاشمی رفسنجانی و نمازهایی که ایشان میخواندند و در خطبههایی که ایشان گریه میکرد ند در سوگ حضرت سیدالشهدا(ع) یا حضرت زینب (س) اینها زبانزد بود. دل نازک بودن ایشان در مسائل عبادی و قوی بودن ایشان در مسائل جهش نظام و قدرت نظام واقعا جای هیچگونه حرف و حدیثی ندارد. ایشان در جنگ تحمیلی آن جایگاهی که داشتند و حرکتهایی که میکردند قدرتمندانه بود، ولی در عین حال وقتی مثلاً در یک بازدیدی میرفتند در یک خانه سالمندان و عدهای را میدیدند که وضعشان چقدر بد است، دل نازک بودند و گریه میکردند و آن را هم تظاهر نمیکردند بلکه از قلب ایشان این حرکت صورت میگرفت. میخواهم عرض کنم علاوه بر اینها، دشمنیها یک مقدارش هم ریشه در خارج از کشور داشت. یعنی همان سازمانهایی که بیرون از ایران بودند و نیروهای مخلص ما را اوایل انقلاب زدند و شهید کردند، باز ناراحت بودند که یکی دو نفر مانند رهبر معظم انقلاب و آیتالله هاشمی هستند. البته یکی دو کار هم انجام دادند که خوشبختانه دو تروری که انجام دادند موفق نشدند یکی در مورد خود رهبر انقلاب و یکی هم در مورد آیتالله هاشمی بود که اینها موفق نشدند. اینها باز هم چون این شخصیتها خار چشم آنها بودند، میخواستند با بعضی حرف و حدیثها که در میآوردند، تنها کاری که میتوانستند بکنند عوام فریبی بود. عوامانه بود و در ظاهر میگفتند که مردم پسند است، لذا اتهامات مالی بیاساس بزنند. مثالی میزنم. قبلاً وقتی تاکسی سوار میشدید راننده بدون اینکه بداند میگفت این ساختمان 20 طبقه متعلق به آقای هاشمی است! این ساختمان متعلق به پسر آقای هاشمی است و شاید هم متعلق به دختر آقای هاشمی است. نه ریشه داشت و نه مبنا. از این حرفها بگیرید تا کسانی که در مراکز تصمیمگیری کشور بودند و نظری میدادند و چون میدانستند نظرشان پایینتر و طبقهاش پایینتر است تا نظرات متعالی آقای هاشمی، باعث میشد اینها عناد و دشمنی کنند که چرا نمیتوانند به آن حد برسند.
*آقای دکتر متاسفانه بعد از رحلت آیتالله هاشمی همچنان مواجه با این هجمهها هستیم، چرا این هجمهها بعد از فوت ایشان همچنان ادامه دارد؟
- چون معتقدند خط و فکر آقای هاشمی باید قطع شود یا اصطلاحاً باید کور شود. بنابراین کسانی مانند ما که مرحوم آیتالله هاشمی را میشناختیم در جایگاه و پایگاهی که هستیم باید روشنگری کنیم برای دیگران و اینها خود به خود یک عده را تحریک میکند تا حسادتشان بیشتر شود و میگویند چرا حالا نیت دارند و خط ایشان را ادامه میدهند. این است که وقتی ما میگوییم خط امام امتدادش خط آیتالله هاشمی است یعنی آقای هاشمی هم خط امام را پیگیری میکردند ازپیش از 15 خرداد تا زمان رحلتش. و این نهایتاً این میشود که این دشمنیها ادامه مییابد. میگویند بگذارید اولاً آن خط را از بین ببریم بعد بیاییم نقطهنظراتی را بدهیم، چون نمیتوانیم زمینی را که شکوفا است و بار داده و محصول داده و بیاییم در آن خار بکاریم. پس باید چکار کنیم باید بیاییم اینجا را شخم بزنیم از بین ببریم و بعد خار بکاریم. این یکی از موارد است. دوم اینکه بعضی از نیروها هم هستند هنوز مثل حضرت حاجآقای مهاجری، ایشان یک خط روشنی را از اول انقلاب طی کردند میدانید که ایشان یادگار هفتم تیر هستند و یادگار مرحوم شهید بهشتی هستند. نقطهنظرات ایشان در روزنامهای که یادگار حزب جمهوری اسلامی است. بنابراین این یادگار در دل خودش آیتالله هاشمی را هم دارد. نقطهنظرات ایشان را هم دارد در مسائل و حوزههای مختلف، مشی روزنامه جمهوری اسلامی، مشی معتدلی است که همان مشیی است که مرحوم آیتالله هاشمی داشتند پس نهایتاً نمیخواهند امثال آقای مهاجری و دیگرانی که باز از یاران شهید بهشتی هستند از یاران و دوستان آیتالله هاشمی بودند، باشند. لذا اینست که این هجمه را انجام میدهند تا تحریک کنند و یک مناظرهها و مجادلههای بیهویت و بیجهتی را ادامه بدهند و این درست نیست.
*آیتالله هاشمی رفسنجانی یکی از پایههای اصلی انقلاب اسلامی ایران است و مورد اعتمادترین فرد نزد امام خمینی بود
*جمله معروف حضرت امام که فرمودند: هاشمی زنده است چون نهضت زنده است، خیلی معنا دارد. امام حرفی را نمیزد که تعارف یا شعار باشد این حرف عمق دارد
*هاشمی یک مدیر توانای فراجناحی بود و نمیشود به او انگ جناح راست یا جناح چپ زد. ایشان ماورای جناحها بودند و آنچه را که به نظرشان میآمد که به نفع نظام است انجام میدادند
*یکی از دلایل هجمهها به آیتالله هاشمی رفسنجانی، حسادت نسبت به ایشان بود و دیگر اینکه خط ایشان، خط امام است ومخالفتها با او بخاطرحفظ همین خط است
سایر اخبار این روزنامه
هند عملیات تجاری در چابهار را آغاز کرد
معاون اول رئیس جمهور:
وفاق همگامی برای اصلاحات ساختاری در بودجه
گفتگو با سید محمد صفی زاده
آیتالله هاشمی رفسنجانی، معتمد امام خمینی بود
شمخانی در همایش بینالمللی دفاع و امنیت در غرب آسیا:
دو نماینده مجلس افغانستان به من گفتند آمریکا درخواست مذاکره با ایران را دارد،اما جواب «نه» شنیدند
در نخستین جشنواره و نمایشگاه ملی فولاد ایران رقم خورد؛
گردهمایی بزرگ فعالان صنعت فولاد با رویکرد تبادل دانش و بومیسازی
نیویورک تایمز: رئیس جمهور آمریکا در مقابل مردم ایستاده است
رئیس جمهور در دیدار با وزیر و مدیران ارشد وزارت جهاد کشاورزی:
حفظ همزمان قدرت خرید مردم و تامین معیشت کشاورزان وظیفه دولت است
مراسم دومین سالگرد ارتحال آیتالله هاشمی رفسنجانی
پیش از ظهر پنجشنبه در تهران برگزار میشود
تلاش برای فرار از بحران
رئیس دفتر رئیسجمهور خطاب به منتقدان:
انتقاد از دولت موجب رایآوری در انتخابات نمیشود
با حضور رئیس جمهور؛
جلسه هماهنگی سفر کاروان تدبیر و امید به استان گلستان برگزار شد
وزارت اطلاعات خبر داد:
دستگیری عوامل اخلال در نظام ارزی کشور
اولویتهای برجامی ایران در سال جدید میلادی