ترامپ و چالش انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا

وقتی به مرحله ای می رسیدکه خود را از جنس خدایان باستان فرض می کنید،این رویا ممکن است در وجودتان به بیماری تبدیل شود؛امااز زمانی که این حس دردونالد ترامپ تحقق یافت،به این نتیجه رسیدکه باید سرگرمی تازه ای برای خود دست وپاکند.سلطان املاک ومستغلات بودن دیگر ارضاکننده نبود، او می‌خواست کاخ سفید را صاحب شود. از همان ابتدای ورودش به کاخ سفید، چهره نامتعارفی را از خود نشان داد، او می گفت:می‌خواهم سیفون کاخ سفید را بکشم.سیاست‌های او که بر پایه رشد اقتصادی آمریکا بنا شده بود با شعار«اول آمریکا»،سروصدای زیادی به پا کرد.اوبا بالا بردن تعرفه‌ها،کاهش مالیات ، برچیدن قانون اصلاح وال استریت وحفاظت مصرف‌کننده، لغو لایحه حفاظت از بیماران و مراقبت مقرون به صرفه و مخالفت با حق برخورداری ازتامین اجتماعی و سلامت همگانی، موفق به رشد بی سابقه 3.1 درصدی اقتصاد آمریکا شد. کاهش بیکاری و شکوفایی اقتصادي بخشی از اهدافی بود که اوبه آن‌ها دست یافت و درنتیجه از دل دیوانه‌ای که در بدو ورود به کاخ سفیدهمه رانگران کرده بود،نابغه ای متولد شدکه سکان اقتصاد آمریکا را با قدرت در دست داشت. با این حال،انسان‌ها به اندازه نبوغ شان می توانند خدمت کنند یا فجایع بزرگی به بار بیاورند. اشکال کار ترامپ از آنجایی مشخص شده که نشانه هایی از تکرار فروپاشی های پیشین اقتصادآمریکا، در سیاست های او نمایان شد.دکترین نیکسون-ترامپ با فروش اسلحه در مقابل نفت به عربستان و تقویت قدرت دلار و ... قرار است که اقتصاد آمریکا را واژگون کند.عارضه اقتصادی ترامپ از جایی شروع شد که در ژانویه سال 1981، پس از اینکه رونالد ریگان به مسند ریاست جمهوری رسید، ریيس جمهور محافظه کار در نظر داشت که بدون افزایش مالیات وباسیاست های بهینه سازی روابط با شوروی سابق، کمپینی برای تقویت نظام دفاعی آمریکا آغاز کند.سیاست های جدیدریگان که چرخه باشکوه نام داشت، در مرکز و ظاهر بسیار مطبوع و در حواشی و لایه های زیرین بسیار ترسناک بود و بر نظام جهانی برپایه دلار، اقتصاد قوی ایالات متحده با کسری بودجه و کسری تراز تجاری رو به رشد كه با افزایش نرخ بهره و معاملات املاک استوار بود. طی این سیاست، آمریکا با روندی مواجه بود که از درون تقویت ودرهمان حال،ناپایداری دايم درآن تقویت می شدودر نهایت با تلاش همه برای حفظ‌شدن، واژگون می شد. به این ترتیب،چرخه کنترل ناپذیر به وجود می‌آید. با این حال به طور غیر منتظره ای درسال 1982،سیاست‌های ریگان،اقتصادآمریکاراشکوفا کرد وطی تابستان آن سال، بازارهای مالی صعود شگرفی کردند؛ زیرا از نرخ بهره ها کاسته شدودرمقابل،قیمت سهام افزایش یافت.بخش کنترل ناپذیر روندها، به خوبی آشکار شد. نشانه های وقوع بزرگ‌ترین توفان اقتصادی آمریکا هر روز نمایان می شدواین بحران بزرگ، واژگونی اقتصاد آمریکا بود که حاصل به کار گیری سیاست های هنگفت بدون مالیات ریگان از اوایل دهه 1980بود.ایالات متحده به سوی رکود بزرگ پیش می رفت.چرخه باشکوه،درحال سیر آخرین چرخش برای گسترش اعتبارات بودتا بتوانداقتصادآمریکا را به حرکت درآورد و هزینه های مربوط به پیشرفت های نظامی را بپردازد.راه نجات،زمانی بودکه آمریکاو دیگر اقتصادهای قدرتمند جهان متوجه این موضوع می شدند که بازار ارز به غولی تبدیل شده است که روندحرکتش علیه منافع‌شان است. آنتونی سمپون در مورد این مساله درکتابش«میداس تاچ» نوشته است: دردهه60، برای برقرای نظم مجدد در دنیای ارز جهانی،نگاهی تدریجی ومنطقی داشت تا این ارزها بتوانند نرخ‌شان رانسبت به یکدیگر تنظیم کنند.کشورهایی که صادرات و اقتصاد ضعیف‌تری داشتند، نرخ ارزشان کاهش می یافت و تا زمانی که آن ها نیزبتوانند رشد کنند و به سطح رقابتی برسند،ارزش دلار، ین یاپوند به درستی بیانگروضعیت کارآیی صنعتی کشورهای‌شان بود.درسال 1971،رییس جمهور نیکسون دلار راازطلا جدا کرد.هنگامی که نرخ ارزها،مستقل از یکدیگر به نوسان درآمدند،هیچ كس انتظار نداشت که دردهه های هفتاد و هشتاد نرخ نوسان ارز تااین حد افزایش یابد. نرخ ارز با هر شایعه پراکنی، نوسان پیدا می‌کرد. نرخ تبدیل ارز دیگر به صادرات کشورها ارتباطی نداشت.دراوایل دهه هشتاد، نرخ دلارانواع مختلف پیچ وخم هاوتغییرات را پشت سر گذاشت وهمین موضوع باعث شد دنیایی که به طور کامل وابسته به دلار بود،سردرگم بماندواز نفس بیفتد.درسال‌های اول دهه هشتاد،نظام مدیریتی ریگان خودرامتعهد کرده بود که دلار را تقویت کند و امیدوار بود که با تقویت دلار، تورم نیز شکسته شود؛ زیرا تقویت دلار باعث افزایش واردات ارزان تر و جلب سرمایه گذاران خارجی می شد و به این ترتیب، کسری تراز تجاری تامین می شود. سرانجام،ریگان به کاهش مالیات روی آورد که این مساله درکنار تقویت نظام دفاعی، باعث تغییر شرایط و انفجار در شرایط دلار وبازارسهام شد.منابع مالی خارج جذب آمریکا شد وهمین موضوع باعث افزایش ارزش دلار ورشدبازارسرمایه شد.رشدوگسترش بیشتر اقتصادی، به منابع مالی بیشتری نیاز داشت و همه این مسائل در کنارهم، باعث بالاتر رفتن نرخ دلارشدند؛یعنی باز هم همان چیزی که پیش بینی شده بود وچرخه باشکوه ریگان اتفاق افتاد. چرخه باشکوه، در نطفه ناپایدار بودوسرانجام هم سرنگون شد،این سقوط به دلیل بیش از حد گران شدن دلار و بالارفتن واقعی نرخ بهره ها بودکه برعامل محرک تامین کسر بودجه سنگینی می‌کردواقتصادآمریکا را ضعیف کرد. بنابراین تا سال 1985،کسری تجاری ایالات متحده درحد هشدار دهنده ای افزایش یافت و صادرات آمریکا با دلارگران به طور وحشتناکی متزلزل شده بود.صنایع بومی نیزدرخطر واردات جنس های ژاپنی ارزان قرار گرفته بود. سیاست های ریگان نسبت به دلار،سرانجام به بخشش کنترل ناپذیر روندها می رسید.طی دهه هشتاد، نرخ بهره‌های کوتاه مدت تا 19 درصد افزایش یافت.قیمت طلابه 900 دلار برای هر اونس رسید.نرخ تورم وحشتناک بودوبه 20 درصدرسیده بود.سرانجام باازهم پاشیده شدن اوپک، نرخ نفت کاهش یافت. این مساله باعث افزایش فشار بر دولت آمریکا می‌شدواز ارزش دلار می کاست.باکاهش نرخ تورم، موازی با آن نرخ بهره ها نیز کاهش می یافت.در نتیجه این تغییرات،در 22سپتامبر سال 1985،خزانه داری ایالات متحده، تصمیم گرفت نرخ دلار را کاهش دهد و این بزرگ‌ترین میزان کاهش نرخ دلارطی یک روزدرطول تاریخ بود.درآخراین روزها اخبار فروپاشی اقتصاد ایالات متحدآن قدرداغ است که کمترکسی به این موضوع فکر می کندکه شاید واترگیت دیگری درحال وقوع است،فکر می کنم هنری کیسینجر،آن قدردرگوش دونالد ترامپ لالایی بخواندکه او نتواند وارد دوردوم ریاست جمهوری شود.