مریم‌ زندی، عکاس برجسته از آن سوی قاب دوربین می گوید

ملیحه رفیع طلب تماشای زندگی و سخن گفتن با مردم از د‌‌ریچه د‌‌وربین، جذابیت های خاص خود را دارد و البته این لذت برای کسانی که آن را نچشیده اند، گنگ و ناآشناست. عکاسی در زمره هنرهایی است که خوب دیدن و متفاوت نگریستن و عمیق درک کردن، مولفه های آن به شمار می آیند. شاخص هایی که نصیب هرکسی نمی شود. اما «مریم زندی» در زمره عکاسان موفقی است که همه این مولفه ها را دارد به علاوه کوله باری از تجربه. او  قاب هایی را در تاریخ ایران ثبت کرده که حالا بخشی از هویت سرزمین مان به شمار می آیند. برش هایی تکرارنشدنی از اتفاقات تاریخی یا پرتره هایی از چهره های مانا. بیش از 45 سال تجربه، کارنامه پر و پیمانی را برای زند‌‌ی رقم زده است. او تنها عکاس شناخته‌ شد‌‌ه زن ایرانی است که از روید‌‌اد‌‌ها و اتفاقات انقلاب ایران د‌‌ر سال‌های ۵۷ و ۵۸ عکاسی کرد‌‌ه و از این د‌‌وران حد‌‌ود‌‌ چهار هزار فریم عکس به یاد‌‌گار گرفته است. زند‌‌ی د‌‌ر حوزه‌های مختلف عکاسی کرد‌‌ه و عضو افتخاری انجمن عکاسان میراث فرهنگی ایران است. این عکاس ایرانی د‌‌بیر و د‌‌اور چند‌‌ین جشنواره عکاسی د‌‌اخلی و خارجی بود‌‌ه و 20نمایشگاه عکاسی انفراد‌‌ی د‌‌ر د‌‌اخل و خارج از کشور برگزار  و تاکنون در مجموع 11جلد‌‌ کتاب از عکس‌های خود‌‌ را منتشر کرد‌‌ه است.  حضور این هنرمند خوش ذوق در مشهد بهانه ای می شود برای یک گفت وگو که در ادامه می خوانید:   روزگار دشوار عکاسان جوان  زندی همان ابتدای صحبت از احوال هنر عکاسی در کشورمان سخن می گوید: در مرحله اول باید بگویم به طور کلی در هر مملکتی و البته مملکت ما، مسائل نمی توانند به طور مجزا و جدا از هم دیده شوند. همه چیز در ارتباط با هم است و به هم ‌مربوط می شود و بر همه جریانات تاثیر می گذارد، درباره عکاسی هم همین قضیه حاکم است. به عکاسی نمی توانیم بدون در نظر گرفتن همه اتفاقات مملکت و شرایط کار نگاه کنیم. در درجه اول عکاس ها درگیر همان مشکلاتی هستند که همه کشور با آن مواجه اند به اضافه این که از نظر کار حرفه ای شان مشکلات مضاعفی دارند. برای دانشجویان زیادی که در دانشگاه ها، رشته عکاسی می خوانند، زمینه کار وجود ندارد و فضای کاری فعلی محدود است. در این میان، نبود شغل برای خانم های عکاس پررنگ تر است و به اجبار عکاسی را کنار می گذارند و از این هنر رانده می شوند. علاوه بر این نبود ضوابط و حکمفرما بودن روابط را هم در نظر بگیرید،  بنابراین عکاسان جوان ما و درس خوانده های این هنر که بسیاری شان عکاسان خوبی هم‌ هستند از نظر پیدا کردن کار و مسائل اقتصادی بسیار در مضیقه اند.او تاکید می کند: هنری همچون عکاسی نیازمند حمایت است، اگر دغدغه معیشت گریبان هنرمند را نگیرد، ذوق و خلاقیت در او ریشه می دواند و رشد می کند.  عکاسی، بخش بزرگی از زندگی ام بود  با این حال زندی بر این باور است که عکاسی در کشور ما در وضعیت بدی قرار ندارد و جوان های مستعد و کوشایی داریم. وی می افزاید: در زمان حضورم در انجمن عکاسان مسئول انتخاب اعضا هم ‌بودم، در آن جا تمامی آثار بچه های عکاس را می دیدم و اکثر آثار شایان توجه بود و گواهی می داد که این هنرمندان جوان از همان گام های آغازین، با عشق حرکت می کنند. تلاش عکاسان کشور ما ستودنی است، حتی آن هایی که صاحب نام نیستند و نمی توانند شغلی برای خود دست و پا کنند، بازهم از تلاش فرو گذار نمی کنند.  زندی ثابت کرده است با همه محدودیت هایی که در این حرفه برای بانوان وجود دارد، می توان در این عرصه خوش درخشید و حضور مستمر داشت و تاکید می کند که در این مسیر، بخش بسیار بزرگی از زندگی اش را صرف کرده است: «بالاخره انسان هر چیزی که به دست می آورد در مقابلش چیز دیگری را از دست می دهد. من از خیلی چیزها گذشتم تا بتوانم به عکاسی ادامه دهم، زیرا عاشق عکاسی بودم و این هنر بخش بزرگی از زندگی ام بوده و هست.»وی یادآور می شود: بالاخره در مواجهه با یک حرفه یا یک هنر، نمی توان توقع داشت همه آدم ها به یک شکل عمل یا به یک قاعده وقت و انرژی صرف کنند. آثار بانوان عکاس ما در ایران کمتر از آقایان نیست و چه بسا هنرمندانی داریم که کارهای درخشان تری ارائه می کنند، منتها شرایط اجتماعی همیشه اقتضا می کند نتوانند آن طور که باید و شاید ظرفیتی را برای بروز  و ظهور توانمندی هایشان پیدا کنند.  سختی ها و شیرینی های عکاسی مستند او اذعان می کند که در تمام این سال ها به هیچ وجه از هیچ نوع عکاسی دلسرد نشده و عکاسی به او انرژی و امید می دهد و دوست ‌دارد در همه رشته های این هنر فعالیت کند. در ادامه از عکاسی مستند برایمان این طور می گوید: در ابتدای کار قصدم مستند اجتماعی نبود و اطلاعات و دانشی درباره هیچ کدام از شاخه های عکاسی نداشتم و با عشق و غریزه پا در میدان گذاشتم، اما حالا می بینم مسائل اجتماعی بیشتر من را به سمت و سوی خود کشانده است. البته علاوه بر این حوزه، بحث «پرتره چهره ها» را نیز کار کرده ام که آن نیز نوعی مستند اجتماعی است. در زمینه طبیعت‌ هم‌ عکاسی کرده ام اما تمرکزم بیشتر در زمینه مستند اجتماعی بوده و از قضا ‌آن ها هم بیشتر دیده شده است. امیدوارم کتاب عکس های طبیعتم سال دیگر منتشر شود.  وی می افزاید: اگر بخواهید همه شاخه های عکاسی را به طور جدی دنبال کنید، مسائل و مشکلات خاص خود را دارد. از آن جایی که در عکاسی مستند با آدم ها و جامعه در ارتباط هستید، با سختی هایی از این رنگ و جنس مواجه می شوید. البته کسی هم که عکاسی حیات وحش انجام می دهد جان خود را به خطر می اندازد و از قاعده مشکلات مستثنا نیست. در عکاسی مستند به دلیل این که با انسان ها سروکار داری، عکس العمل های زیادی را از سوی آن ها دریافت می کنی.  در رقابت با دنیای دیجیتال، مهم استمرار در مسیر هنر است او در پاسخ به سوال ما در خصوص مشخصات یک عکاس حرفه ای یادآور می شود: مهم ترین‌ مسئله عشقی است که باید به این هنر داشته باشی. وقتی عاشق کارت باشی به دنبال کشف کردن و یادگیری می روی و این به معنای خلاقیت و ساختن چیزهای جدید و بکر است. در کنار آن، دانش، آگاهی و مطالعه و تمرین برای موفقیت و به روز بودن یک عکاس نقش حائز اهمیتی دارد. در این دنیای دیجیتال که همه یک دوربین به دست گرفته اند، تنها یک عکس خوب گرفتن مهم نیست، مهم استمرار در عکاسی است که سال ها کار کرده و در جایگاهی ثابت قرار گرفته باشی و به اصطلاح در خلاقیت استمرار وجود داشته باشد.زندی این را هم‌ می گوید که ‌هیچ وقت در دانشگاه تدریس نکرده و علاقه ای هم به این کار نداشته اما به جوان هایی که در کنارش هستند و از او راهنمایی می خواهند، توصیه می کند که عکاسی عشق و علاقه و استمرار در زمان را می طلبد.این هنرمند درباره مشکلات عکاسی خبری هم می گوید: عکاسان خبری باید پشتیبانی شوند که متاسفانه در کشور ما این‌حمایت وجود ندارد و باز هم این نوع عکاسی برای خانم ها به نسبت آقایان از محدودیت بیشتری برخوردار است.  البته این نوع عکاسی در سال های اخیر خیلی رشد کرده است. اعتباری که در زمینه عکاسی کسب کردم با پرتره ها بود از او می پرسیم کدام اثرش را بیشتر دوست دارد که در پاسخ تصریح می کند: سوال سختی است که ارائه پاسخش نیز ممکن نمی شود. مثل این است که بپرسند از بین‌ فرزندانت کدام را بیشتر دوست داری؟ همه کتاب هایم را دوست دارم و برایم از جذابیت برخوردار است، عکس هایم را نیز همین طور.وی می افزاید: سری چهره ها را هم که حدود ۳۵ سال کار کردم، دوست دارم و اعتباری که در زمینه عکاسی کسب کردم با «پرتره ها» بود که در واقع پروژه ثبت سیمای چهره های نامدار هنری و ادبی (سیمایی از ادبیات معاصر ایران، سیمایی از نقاشان معاصر ایران، سیمایی از هنرمندان سینما و تئاتر معاصر ایران، سیمایی از ادبیات معاصر ایران و سیمایی از موسیقی معاصر ایران) بود. کتاب «عکس های انقلاب» که سه سال پیش چاپ شد نیز یکی از مجموعه هایی است که برایم بسیار ‌با ارزش است، به دلایل شخصی هم عکس های انقلاب را طور دیگری دوست دارم، اما در مجموع عکس های طبیعت را بیشتر می پسندم چون در زمان ثبت آن ها نسبت به عکاسی مستند، راحت تر و خوشحال تر هستم. او درباره سخت ترین عکسی هم که گرفته بیان می کند: در موقع ثبت پرتره ها بعضی افراد بدقلقی کردند. برای مثال هنگام گرفتن پرتره از آقای اسماعیل فصیح (داستان‌نویس و مترجم ایرانی) مجبور شدم دو دفعه مراجعه کنم و سه چهار عکس که گرفتم شاکی شد و گفت دیگر از من عکس نگیر. من هم با ناراحتی بیرون‌ آمدم و بعد از آن‌ با پا درمیانی دوستان ادبیاتی دوباره برای عکس گرفتن از ایشان اقدام‌ کردم. البته از این مسائل، در حرفه مان به دفعات داشته ایم اما اصل برای من ماندگاری این آثار است.