قالیبافی‌های دیروز ، منادیان عدالت امروز

آفتاب یزد- گروه گزارش: مصطفی میر سلیم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از انتخابات در گفتگو با روزنامه دولت گفت: « مجابم کردند که در مورد تخلفات احتمالی قالیباف در مناظرات (ریاست جمهوری) چیزی نگویم .... آقای قالیباف نمی‌ماند، تمام شد، اما هر جا باشد باید مواظب او بود که تخلف نکند، اینها برای جامعه ما ضرر دارد » هر چند ظهور و بروز سیاسی مجدد محمدباقر قالیباف به خاطر سریال حواشی در‌هاله‌ای از تردید قرار گرفته است، اما «تمام شدن قالیباف» آنگونه که میر سلیم می‌گوید " کم لطفی سیاسی " به نظر می‌رسد . به نظر قالیباف این بار در پَسِ پرده نشسته است و شاگردان و همکاران سابقش در شهرداری را با جامه جوانان نواصولگرا به میدان فرستاده است. سید مجید حسینی شاخص‌ترین پیش قراول این حرکت سیاسی است. برخی در این باور هستند که نواصولگرایی آخرین کارت بازی قالیباف است و او تمام داشته‌های سیاسی‌اش را روی آن سرمایه‌گذاری کرده است. سید محمود رضوی تهیه‌کننده سینما و از مشاوران قالیباف می‌گوید: «نواصولگرایى یعنی به خطر افتادن همزمان منافع میرسلیم نماینده دارودسته پیرمردهای تمام_شده و " آشنایان نان به نرخ روزخور» هر چند بسیاری به ویژه جوانان اصلاح طلب بیشر تعریف علی شکوری را از نو اصولگرایی تهیه کننده می‌پسندند که گفت: «نواصولگرایى یعنی جذب حامى و هوادار با هر نوع باور و هر نوع سبک زندگى. یعنی هر شکل و هر جور می خواهی باش اما فقط با ما باش و به ما راى بده! »
آنچه که شکوری راد «هر جور می‌خواهی باش اما با ما باش» خوانده در مانیفست 14 بندی نو اصولگرایی که حزب جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی نزدیک به قالیباف برای اولین بار منتشر کرده یک بند مجزا است که با عنوان محترمانه «همگرایی همراه با به رسمیت شناختن اختلاف‌سلیقه‌ها» بسته بندی شده است.

> شاگرد خوب


آنچه که قالیباف هیچ وقت نتوانست در مورد
نو اصولگرایی توضیح دهد ، مجید حسینی ، قالیبافی مشهور سازمان شهرداری تهران این روزها به خوبی در شبکه‌های اجتماعی به نمایش گذاشته است . مدیر عامل موسسه نشر شهر وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران که آنچنان قدرتمند بود که علی رغم وابستگی آشکارش به شهردار پیشین مجدداً در دوره
اصلاح طلبان نیز در آن شرکت ابقاء شود، سال‌ها مدیر معتمد و چهره فرهنگی و از نزدیکان محمدباقر قالیباف بود. او توسط وی به عنوان مدیرعامل موسسه نشر شهر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران منصوب شد. همچنین وی به عنوان عضو هیئت امنای بنیاد ادبیات داستانی ایران، حکم گرفت، اما مهم‌ترین و پرانتقادترین تجربه اجرایی او مدیریت بهره‌برداری باغ کتاب تهران بوده است. حسینی همچنین، موسس مرکز کانون‌های فرهنگ و اندیشه دانشگاه‌ها، مشاور رسانه‌ای شهردار تهران (قالیباف) و مدیر عاملی گروه مجلات همشهری را در کارنامه خود دارد.

> پایه‌های مطالعاتی منسجم
شهرت این روزهای سید مجید حسینی بدون پشتوانه علمی به دست نیامده است ، وی از تئوریسین‌های اصلی کمپین انتخاباتی محمدباقر قالیباف بود ، هر چند مرادش به دلیل غرور ذاتی چندان اهل مشورت گرفتن از جوان کم تجربه‌ای چون او نبود، مجید حسینی در در مقاله "رسانه و قدرت " که در پژوهشنامه علوم سیاسی منتشر شده است می نویسد: « امروزه هیچ حوزای را نمی‌توان یافت که از نفوذ رسانه‌ها در امان مانده باشد. اراده دولت‌های قدرتمند برای به وجود آوردن محیطی جدید، مطـابق خواسـت و منـافع خود، گاهی از طریق رسانه‌ها عملی می شود. وظیفه رسانه‌های گروهـی، فضاسـازی در جهت ایجاد چنین فضایی است. » او صادقانه اعتراف می کند که تنها وظیفه ای که برای رسانه‌ها به رسمیت می شناسد" فضاسازی
مطابق خواست و منافع دولت‌های قدرتمند است "
حسینی در هجرتش به آمریکا تحت تاثیر کمپین‌های علمی و هوشمندانه ای انتخاباتی در آمریکا قرار گرفت، کتاب "‌هاروارد مک‌دونالد: ۴۳ نمای نزدیک از سفر آمریکا" رهاورد این سفر است . حسینی در گفتاری تحت عنوان " برندسازی و بازاریابی سیاسی؛ الگویی جدید برای توسعه ارتباطات سیاسی مشارکتی " (منتشر شده در فصل نامه سیاست ) می‌نویسد: « به‌طور کلی، تبلیغات سیاسی و مدیریت تصویر سیاسی یکی از اصول اساسی دموکراسی‌های رایج و مدرن بوده است. طرح‌ریزی تصویری عمومی، نیاز به کنترل دقیق اطلاعات دارد. مفهوم برندسازی در بازاریابی که به معنای عمومی برچسب‌خوردن کالا و شناخته‌شدن محصول تولیدی توسط آن برند است، نیز بر اساس همین معانی وارد چرخه علوم سیاسی و متعاقباً بازاریابی سیاسی- انتخاباتی شده است. » در جالب ترین بخش نوشتار او ، مَنِش این روزهای خود در شبکه‌های اجتماعی را اینگونه توضیح می دهد: «برند سازی سیاسی و مبانی موفقیت در بازار سیاسی باید سه ویژگی داشته باشد ، الف : روایت مملو از عناصر ارزشی عاطفی ،
ب : چند کانالی بودن ( انتشار از طریق هر کانال ممکن ) و ج : اعتمادسازی.»

> تبدیل تئوری به واقعیت
حسینی در روزهای اخیر به شدت در تلاش برای تبدیل تئوری به واقعیت بر مبنای سه اصلی که توضیح می دهد است. " روایت مملو از عناصر ارزشی و عاطفی " او بر مبارزه با مافیای کنکور متمرکز شده است ، او باهوش تر از آن است که با انتقاد تند از یکی از دو جناح سیاسی خود را به کارت سوخته بدل سازد ، پس به سراغ موضوعی کم‌خطرتر و البته با پس زمینه اجتماعی یعنی مبارزه با مافیای کنکور رفته است ، او در سخنرانی‌های آتشینش به موسسات کمک آموزشی می تازد. حسینی در مدیریت نشر شهر اطلاعات ذی‌قیمتی از نحوه فعالیت آنها به دست آورده است . او در ویدئوی می‌گوید: « این آپارتاید آموزشی از کجا شکل گرفته ! آپارتاید می دانید یعنی چی، روزی روزگاری در آفریقای جنوبی یک عده سیاه بودند، یک عده سفید، این سفیدها که حاکم بودند، می‌گفتند، این سیاها بو می‌دهند. باید با اینها جدا باشیم، من رفتم در دروازه غار مدرسه کودکان کار ، گفتم چند کودک کار در اینجا داریم : گفت 600 تا ، گفتم چند کودک کار در تهران داریم ، گفت 18000 تا ! ، بعد آنطرف تهران فقط 5000 متر استخر اداری یک مدرسه است.»
حسینی هرگز توضیح نداده است که چرا بودجه عظیم شهرداری در دوران مدیریت جناح او به جای کودکان کار صرف امور بسیار خاص دیگر شده است. حسینی با انتشار تصویری که در آن یک کانال او را " نوچه قالیباف " خوانده می‌نویسد: «بالاخره تلاش برای خفه کردن صدای ضد تبعیض شروع شد؛ من وقتی در نقد تبعیض آموزشی، مافیای کنکور، وضع بچه‌های محروم سیستان و بلوچستان، و...؛ شروع به حرکت کردم؛ آماده این تخریب‌ها‌ها بودم و از این بعد آماده شنیدن ده‌ها موضوع دیگر بدتر از این در مورد من باشید.» این پرسش که چرا او در زمان مسئولیتش حاضر به پاسخ درباره عملکرد و حواشی مدیریت فرهنگی خود در آن زمان نیست با این مستمسک پاسخ داده می شود که دلیل انتقادات از وی حملات بی هزینه اش به مافیای کنکور است ، در این مسئله که مافیای کنکور وجود دارد شکی نیست ، اما انتقاد از یک منکر پاککننده منکرات احتمالی هیچ کس نخواهد بود. هر زمان که از احمدی‌نژاد انتقاد می‌شد، او آن را به اردوگاه حامیان مافیا و دلیل این انتقادات را تلاش او برای ستاندن حق مظلوم از ظالم می‌خواند. او در حمله ظریف به محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه که به نظر برای جلب نظر اصولگرایان صورت گرفته است، تصویر ظریف را در کنار رئیس یکی از موسسات آموزشی منتشر می کند و متنی سوزناک درباره حامیان بی عدالتی منتشر می‌کند. حسینی با سوار شدن روی موج عواطف ، سوختن سه کودک در بلوچستان را نیز به مافیای کنکور نسبت می‌دهد! بی‌شک ضعف مدیریت در آموزش و پرورش به نظر بیشتر در این حادثه مقصر به نظر می‌رسد تا چند شرکت چاپ و نشر کتاب‌های کمک آموزشی در تهران ،
اما او به دنبال روایتی به شدت عاطفی و سیاه و سفید از هر ماجرایی است. وی می‌نویسد:
" سه آذر اهورایی صدایشان از مافیای کنکور بلند بود" منظورش سه دانش آموز فوت شده در آتش سوزی مدرسه اسوه در سیستان و بلوچستان است . صدا و سیما سخاوت مندانه در برنامه‌های مختلف تریبون در اختیار او قرار می‌دهد، بیشترین حجم تبلیغات موسسات کنکوری در اختیار صدا و سیما قرار دارد ، او اما زیرکانه در برنامه فرمول یک به خاطر آنچه "تمام شدن وقت" می خواند حاضر نمی شود که کلامی در مورد آگهی‌های تلویزیونی صحبت کند، حسینی در تشکری ویژه برای این تریبون ارزشمند مدعی می‌شود که صدا و سیما در اثر دستور شجاعانه ریاست آن سازمان ، تبلیغات موسسات کنکوری را نصف کرده است، ادعایی که اصولاً صحت ندارد و بینندگان تلویزیونی که هر روز مشاهده‌گر این رسانه هستند، تغییر محسوسی در حجم برنامه‌های این موسسات مشاهده نکرده‌اند. وی در استفاده از مدیوم‌های مختلف رسانه ای حتی سفارش ساخت یک رپ انتقادی به همراه کلیپ انیمیشن همراه نیز داد و خود را نیز ایده‌پرداز اصلی این کلیپ معرفی کرد. حسینی در حرکتی دراماتیک در بلوچستان متن سخنرانی خود را پاره کرد و گفت که برای شنیدن آمده است، آخرین نفری که پیش از یک انتخابات متن سخنرانی خود را پاره کرد ، توانست رئیس جمهور آمریکا شود ( دونالد ترامپ) !