با افتخار‌ اين لباس‌ اميدبخش را‌ تن می‌كنيم

صداي آواز‌سالارعقيلي كه در سالن پيچيد، هياهو و شادي مردم سرپل ذهاب كه در مراسم سالگرد زلزله كرمانشاه دور هم جمع شده بودند به هوا رفت. اجراي قطعه اي به زبان كردي و تعظيم‌سالار عقيلي براي مردم سرپل ذهاب، بعد از يك سال اندوه و فقدان و آشوب، اهالي كرمانشاه را تحت تأثير خود قرار داد و تا دقايقي بعد از پایان كنسرت، هنوز صداي تشويق حاضران در سالن به گوش مي رسيد. اين زوج هنرمند كه 18 سال از آغاز زندگي مشتركشان مي‌گذرد آمده بودند تا در سالگرد زلزله كرمانشاه در كنار مردم باشند.‌سالار عقيلي مي گويد: «مردم كرمانشاه در اين يك سال به اندازه كافي غم و اندوه را تجربه كرده بودند. براي همين‌ترتيب اجراي كنسرتي شاد را داديم. مردم هم استقبال خيلي خوبي كردند. به‌خصوص وقتي آوازي به زبان كردي خوانديم سالن غرق در هياهو و شادي شد. بعد از كنسرت، دختر بچه اي آمد تا با من عكس يادگاري بگيرد. او پدر و مادرش را در زلزله از دست داده بود اما موقع عكس گرفتن احساس مي‌كردم خوشحال است. همين براي من كافي بود.» عضويت داوطلبانه ‌سالارعقيلي و همسرش حرير شريعت زاده و فرزند 10 ساله شان «ماهور» در جمعيت هلال‌احمر باب گفت‌وگويي صميمي و كوتاه را با اين دو هنرمند اهل موسيقي باز كرد. حرير شريعت زاده نوازنده دف و پيانو كه در اغلب كنسرت‌ها همسرش‌سالار را همراهي مي كند مي گويد: «حمايت خودمان از اعضاي جمعيت هلال‌احمر را با عضويت داوطلبانه در اين سازمان نشان مي دهيم و با افتخار اين لباس هاي اميدبخش را بر تن مي كنيم.» آشنايي شما با فعاليت هاي هلال‌احمر از چه زماني و چگونه آغاز شد؟
 سالار: جمعيت هلال‌احمر براي همه مردم نام و نشاني آشنا دارد. بارها در حوادث مختلف از زلزله رودبار گرفته تا بم و ورزقان، سيلاب ها و حوادثي مثل پلاسكو و... ديده ام كه وقتي چشم مردم به لباس امدادگران مي افتد چقدر سرشار از اميد مي‌شوند و اين لباس ها براي عده زيادي از هموطنان عزيزمان، شادي به ارمغان آورده است. فعاليت هاي اين سازمان كه به دور از هر حاشيه سياسي و قومي و‌نژادي، به دنبال صلح و آرامش است براي اغلب مردم آشنا است. اما ارتباط نزديك من با هلال‌احمر از سال 94 با اجراي كنسرتي براي اعضاي اين جمعيت آغاز شد. در يك سال گذشته بعد از وقوع زلزله كرمانشاه، چند بار به بهانه اجراي كنسرت و يا بازديد از مناطق زلزله‌زده بيشتر از گذشته با جمعيت آشنا شدم و مي‌ديدم كه بعد از وقوع زلزله هنوز هم اعضاي هلال‌احمر اين مناطق را رها نكرده‌اند تا آرامش دوباره به مردم برگردد. من در هنگام بروز يكي از پس‌لرزه‌ها در كرمانشاه بودم و تجربه خيلي وحشتناك و دلهره‌آوري بود.
 زمان بروز زلزله تهران شما كجا بوديد؟ از تجربه زلزله برايمان بگوييد.
 حرير: آن زمان ما در تهران نبوديم. اما خبر زلزله را كه شنيديم خيلي نگران بوديم. اما زمان رخ دادن زلزله كرج، ما در كردان بوديم و زلزله را كاملاً احساس كرديم. آن شب خيلي ترسيده بوديم. ترس خودمان يك طرف، اضطرابي كه پسرمان ماهور به آن دچار شده بود يك طرف. او ما را مجبور كرد شب را در ماشين بمانيم. دایم نگران بود و حتي يك لحظه هم خواب و آرامش نداشت. تا مدت ها بعد از زلزله، هنوز ريشه هاي ترس در او ديده مي شد و ما نمي توانستيم او را آرام كنيم.


با اقدامات اضطراري هنگام وقوع زلزله آشنايي داشتيد تا او را با نقاط امن خانه آشنا كنيد و از ترسش كم كنيد؟
 سالار: در طول دوران تحصيل آموزش هايي ديده بوديم كه مثلاً زير ميز و قاب در مي تواند جان پناه امني باشد. اما بعدها شنيده بوديم كه اين نقاط ناايمن هستند و بايد به كنار ديوارها پناه ببريم. اطلاعات كلي اي در اين زمينه داشتيم كه به نظر مي‌رسيد نياز به به روز‌رساني داشت و آن روزها نتوانستيم روي آن خيلي حساب كنيم. شايد اگر در اين زمينه اطلاعاتي دقيقي داشتيم و به ماهور منتقل مي كرديم آرام تر مي شد. او خودش مدام در حال چك كردن اخبار و جست‌وجو در اينترنت براي پيدا كردن فضاي امن بود. مدام براي او از ايمن بودن ساختمان مي گفتم كه نقش مهمي در حفظ جان مردم در زلزله دارد. در زمان زلزله بم وقتي به سراغ خانه ايرج بسطامي رفتم به چشم خودم ديدم كه تمام خانه ها ويران شده بود و تنها ساختمان يك بانك كه سازه آهني داشت و از استحكام لازم برخوردار بود سرپا مانده بود.
 حرير: ماهور پسري است كه خوردن خوراكي‌هاي روزمره اش خيلي برايش مهم است. بعد از زلزله يك كيسه پر از شكلات و بيسكويیت و خوراكي براي خودش جمع كرده بود و تا يك هفته بعد هرجا مي‌رفت آن كيسه را هم همراه خود مي برد. يك كلاه‌كاسكت مخصوص موتورسواري در خانه داشتيم كه يك هفته تمام آن را بر سرش گذاشته بود و حتي موقع غذا خوردن هم بيرون نمي آورد. شب ها آن كلاه را به زور از سرش بيرون مي آورديم. زير يكي از ميزها براي خودش پناهگاهي درست كرده بود و همانجا غذا مي خورد و درس مي خواند و مي خوابيد. الان كه از آن روزها فاصله گرفته ايم رفتارهاي ماهور كمي برايم خنده دار به نظر مي رسد. اما آن روزها به چشم مي‌ديدم كه تمام اين كارها را از روي ترس و اضطراب انجام مي داد و هيچ چيزي نمي توانست او را آرام كند. مدام به بچه هاي زلزله‌زده كرمانشاه فكر مي كنم كه زلزله اي بسيار شديدتر را تجربه كردند و حتي تعداد زيادي از اعضاي خانواده خود را از دست دادند. بازگرداندن اين كودكان و خانواده هايشان به زندگي موضوع مهمي است كه هيچ‌كس نبايد از آن غافل باشد.
‌ شما به‌عنوان يك هنرمند چه سهمي در بازگشت دوباره كودكان زلزله‌زده به زندگي براي خود قائل هستيد؟
 سالار: ديده بودم كه هنرمندان زيادي بعد از زلزله به ديدن خانواده هاي داغ ديده رفته بودند. چيزي كه براي خود من در بازدید از كرمانشاه جالب بود، ديدن بچه هايي بود كه مشغول بازي كردن دسته‌جمعي بودند. همين اتفاق به ظاهر ساده، موضوع مهمي است براي برگرداندن آرامش به بچه ها و خانواده‌هايشان. از كنسرتي كه ما بعد از زلزله در سرپل ذهاب برگزار كرديم استقبال زيادي شد. در سالگرد زلزله كرمانشاه هم يكبار ديگر براي برگزاري كنسرت به كرمانشاه رفتيم. آنجا براي اولين بار بود كه من مقابل صبر و آرامش مردم سر تعظيم فرود آوردم. زماني كه براي اين كنسرت برنامه‌ريزي مي‌كرديم، نمي دانستيم بايد از آهنگ‌هاي شاد استفاده كنيم و يا به دليل سالگرد زلزله، فضاي غم‌انگيزي پيش رو داشته باشيم. پيشنهادم اين بود كه با وجود سالگرد اين اتفاق دلخراش، فضاي سالن را غرق شادي كنيم. مردم كرمانشاه در اين يك سال به اندازه كافي غم و اندوه را تجربه كرده بودند. براي همين‌ترتيب اجراي كنسرت شادی را داديم. مردم هم استقبال خيلي خوبي كردند. به‌خصوص وقتي آوازي به زبان كردي خوانديم سالن غرق در هياهو و شادي شد. بعد از كنسرت، دختر بچه اي آمد تا با من عكس يادگاري بگيرد. او پدر و مادرش را در زلزله از دست داده بود اما موقع عكس گرفتن احساس مي كردم خوشحال است. همين برايم كافي بود.
‌حضور هنرمندان به‌عنوان عضو داوطلب در جمعيت  چقدر می‌تواند در همراهی و همدلی مردم در کارهای داوطلبانه اثرگذار باشد؟
 سالار: جمعيت هلال‌احمر و فعاليت هاي آن در همه جاي دنيا شناخته شده است. اما حضور هنرمندان و ورزشكاران و چهره هاي مردمي مي تواند باعث جلب اعتماد و اتكاي بيشتر مردم به اين سازمان شود.
 حرير: اين سازمان اعضاي زيادي در دل خود دارد و همراهي هنرمندان با آنها باعث دلگرمي شان مي‌شود. ما هم براي دلگرمي اين عزيزان، حمايت خودمان را با عضويت داوطلبانه در جمعيت هلال‌احمر نشان مي دهيم و با افتخار اين لباس هاي اميدبخش را بر تن مي كنيم.