حسین پوریانی‌فر از نمایش «هار» می‌گوید بحران در تئاتر خصوصی

سیدحسین رسولی
این روزها نمایش «هار» به کارگردانی حسین پوریانی‌فر در تالار مولوی روی صحنه رفته است. این نمایش برگزیده بیست‌ویکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی است و توانسته است تندیس بهترین کارگردانی این جشنواره را هم به دست بیاورد. نمایش «هار» به طور قطع از جسارت و صلابت ایده‌پردازی برخوردار است و اگر بخواهیم به آن برچسبی بزنیم باید در زمره آثار تجربه‌گرا قرارش بدهیم. وقتی وارد سالن این نمایش می‌شوید گویا وارد سالن مد شده‌اید ولی کارگردان شما را با جهانی از نشانه‌ها و دنیایی انتقادی روبه‌رو می‌کند که به زندگی خود ما باز می‌گردد. زندگی در جهان کنونی تبدیل به «نمایش» شده است. همان ایده‌ای که «گی دُبور» - متفکر فرانسوی - در کتاب «جامعه نمایش» مطرح می‌‌کند. به همین مناسبت پای صحبت‌های حسین پوریانی‌فر نشسته‌ایم.
اگر اجازه بدهید از سوال بسیار تکراری چگونگی شکل‌گیری ایده نمایش آغاز کنیم. برای اینکه نمایش «هار» به شدت بر پایه ایده اولیه پیش می‌رود و تلاش می‌کند که بر اساس نمایش‌های تجربه‌گرا شیوه اجرایی خود را تعریف کند.
راستش را بخواهید ایده اولیه نمایش از راه رفتن شکل گرفت. مخصوصا راه رفتن آدم‌ها در خیابان. راه رفتن می‌تواند یک نمایش باشد. اگر قرار باشد این راه رفتن در خیابان را وارد سالن نمایش کنیم چه می‌شود؟ بنابراین تبدیل به «کت واک» (نوع راه رفتن در نمایش‌های مد و لباس) شد.


به نظر می‌رسد که کار شما بیشتر شبیه به آثار فرمالیستی است ولی اینجا یک نکته مهم هم وجود دارد. اگر بخواهیم کار را نشانه‌شناسی کنیم با انواع نشانه‌های مختلف روبه‌رو می‌شویم که نقدهای فراوانی را روانه جهان سرمایه‌داری کنونی، دنیای مد، فضای شهری مدرن و حتی برخی مفاهیم سیاسی و اجتماعی کشور خودمان می‌کند.
در واقع تلاش کردم از فرم «کت واک» برای بیان ایده‌های خودم استفاده کنم. «کت واک» چیزی است که در آن همه چیز «بولد» (برجسته و درشت) می‌شود. درحقیقت تلاش کردم که از این ایده دور نشوم. اتفاقا همین نشانه‌شناسی‌هایی که اشاره کردید، شکل گرفت. خیلی دوست داشتم که این نشانه‌ها فقط یک جنبه نداشته باشند و تنها نقد سرمایه‌داری و مصرف‌گرایی هم در جریان نباشد. سعی کردم تمام چیزهایی که امروز با آنها درگیر هستیم را در کار بگذارم. جهان این نمایش تنها مختص به ایران و یک جای مشخص نیست. در اینجا با یک چیز کلی طرف هستیم. شاید هر کسی در هر جای دنیا نمایش «هار» را ببیند برداشت خودش را خواهد داشت. حرف‌هایی که شنیدم از جنبه‌های مختلف بوده است. ولی درحقیقت باید بگویم که زندگی در شهر تهران برای شکل‌گیری این نمایش بسیار مهم بوده است. شاید اگر در سوئد و سوئیس بودم همه چیز فرق می‌کرد. راه رفتن مردم در شهر تهران نمایشی شده است. وضعیت بحرانی شده است. مردم نمایش می‌دهند. این امر در اجرای ما بی‌تاثیر نبود. جنازه‌ای که در نمایش وجود دارد مثال خوبی است. در ابتدای نمایش، یک جنازه می‌بینیم که تعداد بسیار زیادی به آن احترام می‌گذارند. اما هر چه می‌گذرد تعداد آدم‌ها کمتر می‌شود و احترام به جنازه هم کمتر می‌شود. حتی در نهایت از روی جنازه هم رد می‌شوند. این امر را در مملکت خودمان می‌بینید! گاهی اوقات قبرها را هم خراب می‌کنند. برخی از مردم دیگر به مرده‌ها هم رحم نمی‌کنند. این‌ها نشانه‌هایی از محیط زندگی من است که وارد نمایش شده است.
بگذارید درباره تئاتر تجربی هم صحبت کنیم چون کار شما هم در همین راستا است. برخی اعتقاد دارند در ایران تئاتر تجربی وجود ندارد چون آزمایشگاه و پژوهش نداریم. گروهی دیگر می‌گویند که تئاتر تجربی هست ولی یک نوع شارلاتانیسم درونش است. آنها به کارهای بی‌سر‌و‌ته برچسب تجربی می‌زنند تا خودشان را بالا ببرند. یکسری می‌گویند تئاتر تجربی مورد توجه و علاقه دولت است چون آثاری نیهیلیستی (نیست‌انگار) هستند که به جامعه و مردم ما ربطی ندارند. نظر شما چیست؟
فکر می‌کنم نباید خودمان را به اسم‌ها و ایسم‌ها محدود کنیم. با این نظریه که در ایران آزمایشگاه نیست پس تئاتر تجربی هم نیست، مشکل دارم! اعتقاد دارم هر چیزی که شکل برخورد متفاوت و مناسبات جدیدی را ایجاد کند، می‌تواند تئاتر تجربی باشد. البته موافق نیستم که دولت با تئاتر تجربی موافق است برای اینکه این نظر نسبی است. فکر می‌کنم تئاتر تجربی کار خودش را انجام می‌دهد. خیلی بی‌انصافی است که بگوییم تئاتر تجربی نداریم! اتفاقا سفری به کشور یونان داشتم و در آنجا تئاتر تجربی کار کردیم. قضیه این است که کارهای آنها از کارهای ما دور نبود. یونانی‌ها اصلا کار عجیب و غریبی نمی‌کردند. ولی می‌توانیم بگوییم که در زمینه تئاتر تجربی نوپا هستیم.
کمی درباره شیوه اجرایی خودتان بگویید. برای اینکه شکل اجرای نمایش «هار» متفاوت است.
اولین روزی که سر تمرین رفتم، تنها یک چیز را می‌دانستم؛ یعنی اینکه بچه‌ها باید تنها راه می‌رفتند. در واقع، به بچه‌های گروه این را گفتم و بعد از یک ساعت آنها هم خسته شدند. ایده دیگری برای گفتن نداشتم. تئاتر متن‌محور با تئاتر اجرامحور متفاوت است. تئاتر متن‌محور نقشه‌راهی به گروه اجرایی می‌دهد ولی در تئاتر اجرامحور هیچ چیزی از پیش معین نیست. من همه چیز را حذف کردم. به گروه گفتم که هیچ دیالوگ و متنی نداریم فقط باید صاف بروید و بیایید. این موضوع کار ما را خیلی سخت کرد. البته نوع برخورد با این جنس از کار را می‌دانستم. علاوه بر این باید بگویم که ۹ ماه سر تمرین بودیم و تقریبا ۲۵ بازیگر از گروه جدا یا عوض شدند. خیلی‌ها اعتقاد داشتند که این تئاتر شکل نخواهد گرفت. آنها می‌گفتند که تماشاگر از سالن بیرون می‌رود و یا اینکه ما دیده نمی‌شویم. شاید نظرشان این بود که نور موضعی جدا می‌خواهند و در همین اثنا دیالوگ هم بگویند. گروهی که ماندند خیلی خلاق بودند.
درباره هدایت بازیگر هم بگویید. برای اینکه اغلب بازیگرهای تئاتر ما تمرینات مناسبتی ندارند. شرایط چنین تمرینات مداومی مهیا نیست. سبک‌ها و شیوه‌های اجرایی متفاوتی در ایران داریم ولی شاید یک نوع شتاب در تئاتر ایران حکم‌فرما شده است. مخصوصا قدیمی‌ها بیشتر به سمت کارهای ساده و قصه‌گو رفته‌اند و علاقه دارند با مخاطب عام طرف شوند. چالش اصلی شما چه بود؟
مهم‌ترین چالش من این بود که هر اجراگر باید یک پروسه را طی می‌کرد و به بازیگرها گفتم که خودتان باید این پروسه را انتخاب کنید. پرسش این بود که: «می‌خواهید چه کار کنید؟» یکسری از ایده‌ها را از طرف گروه کارگردانی انتقال می‌دادیم. در واقع دو کاراکتر «ولادیمیر» و «استراگون» که از نمایشنامه «در انتظار گودو» می‌آیند، از طرف گروه کارگردانی بود. یکسری از ایده‌ها از طرف گروه بود. ایده‌های اجرایی گروه محصول یک نوع جنگ بود. بحث فراوانی هم در جریان بود. مهندسی سختی در طول اجرا شکل گرفت. یکی از تماشاگرها گفت که تنها ایده ساده «کت واک» را داشتید! ولی اینگونه نیست.
تئاتر خصوصی چند سالی است که گریبان تئاتری‌های ایران را گرفته است. از نظرگاهی خوب و از طرف دیگر بد است. شما آن را چطور می‌بینید؟
به نظرم هر چیزی که باعث جذب مخاطب بیشتر شود، خیلی خوب است. با نظر شما موافق هستم که تئاتر خصوصی گریبان ما را گرفته است. مثلا آنها چیزهای بدی را مد کرده‌‌اند. الان سالن‌های دولتی هم تحت‌تاثیر سالن‌های خصوصی چند اجرایی شده‌اند. شاهد هستیم سالن‌ها، دو تا سه اجرا دارند. این اتفاق شوم محصول تئاتر خصوصی است. البته هر چیزی که تئاتر را تبدیل به سبد خانوار کند برای ما مفید است. تئاتر خصوصی از طریق سلبریتی‌ها عمل می‌کند. به نظرم مشکلی هم ندارد تا مردم را جذب کند. سپس باید فکر کنیم مردمی که عاشق سلبریتی‌ها هستند، خسته نشوند. بالاخره آنها هم خسته می‌شوند و زمانی هم از سلفی‌گرفتن می‌برند. باید امکان تولید کارهای با کیفیت را مهیا کنیم. به هیچ عنوان مخالف تئاتر سلبریتی‌محور نیستم. مردم تا یک زمانی آقا و خانم ایکس را دوست دارند و بعد هم خسته می‌شوند.
دیشب به یکی از سالن‌های خصوصی به اسم «شهرزاد» رفتم که اصلا فضای مناسبی برای تولید اندیشه ندارد. البته با احترام به مدیریت این سالن عرض می‌کنم. کیفیت اجراهایش بسیار نازل است و مخاطبانی هم که جذب می‌کند در بیشتر مواقع برای سرگرمی و خندیدن به آنجا می‌روند. ما با سرگرمی مخالف نیستیم ولی با این مخالف هستیم که تئاتر را تنها وسیله سرگرمی و شادی و سلفی‌گرفتن معرفی می‌کنند! بیشتر سالن‌های خصوصی برخورد بسیار بدی هم با اهالی رسانه و نقد دارند. به نظرم، شاید معنای تئاتر را نمی‌دانند و بیشتر به سمت گیشه رفته‌اند.
البته یک نمایشی خود من در آنجا دیدم که مردم یک ربع می‌گفتند: «فلان سلبریتی مشهور کی روی صحنه می‌آید؟!» و وقتی او روی صحنه آمد مردم چند دقیقه‌ای شروع به دست زدن کردند. این شکل از تئاتر خصوصی هم داریم. ولی فکر می‌کنم این دوره باید بگذرد. تئاتر ما باید بزرگ‌تر شود. به نظرم در تئاترهای دنیا هم چنین تئاترهای سرگرمی‌محوری وجود دارد. آنها برای «فان» (عیش و تفریح) هستند.
مشکل این است که بیشتر سالن‌های خصوصی اعلام نمی‌کنند که نمایش‌های‌شان برای «فان» (عیش و تفریح) هستند بلکه می‌گویند شاهد یک «تئاتر» هستید!
به نظرم برخی از سالن‌های خصوصی دنبال گول‌زدن تماشاگر هستند. تماشاگران هم فلان بازیگر خاص را می‌بینند و فکر می‌کنند که تئاتر اندیشه‌محور و تفکر‌محور همین است. این رویه بسیار خطرناک است. خیلی از این تئاترها پشت نقاب واژه تئاتر پنهان می‌شوند. آنها می‌خواهند تعریفی دیگر از تئاتر ارائه بدهند. ولی باز هم تاکید می‌کنم که در یک وضعیت گذار حضور داریم و بالاخره این وضعیت هم می‌‌گذرد و باید تماشا کنیم که آخر این داستان به کجا می‌انجامد.
به نظرتان در نهایت تئاتر خصوصی به سرانجام مثبتی منجر می‌شود یا مثل پایان تئاتر «هار» با یک فاجعه روبه‌رو می‌شویم؟
امیدوارم که مانند پایان نمایش من نشود و شاهد پایان خوشی باشیم.
سایر اخبار این روزنامه