فرصت خیال‌پردازی را  از بچه‌ها گرفته ایم










«ایران»: اوایل شهریورماه امسال بود که بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در فراخوانی از مردم خواست تا در قالب فیلم 90 ثانیه‌ای غم‌ها، شادی‌ها و لحظات پندآموز زندگی‌شان را روایت کنند و به دبیرخانه جشنواره در بخش تازه تأسیس «90 ثانیه‌ای» بفرستند. از بین آثار ارسال شده در این بخش قرار است علاوه بر انتخاب سه اثر منتخب با رأی مردمی، 3 اثر نیز از سوی هیأت داورانی که ترکیب سینمایی دارد معرفی شود. رسول صدرعاملی در کنار مهتاب کرامتی، بهرام شاه‌محمدلو، منوچهر شاهسواری و شرمین نادری (مدرس دوره قصه‌نویسی) داوری این بخش را بر عهده دارند. برگزیدگان این بخش در حالی همزمان با شب یلدا معرفی خواهند شد که روز گذشته (26 آذرماه) بیست‌ویکمین دوره جشنواره بین‌المللی با برگزاری آیین نکوداشت مصطفی رحماندوست افتتاح شد. در حاشیه برگزاری این جشنواره در گفت‌وگویی با رسول صدرعاملی فیلمساز و خالق فیلم‌هایی چون «گل‌های داوودی»، «دختری با کفش‌های کتانی» و «من ترانه 15 سال دارم» کم و کیف آثار ارائه شده در این بخش را جویا شدیم و او برایمان از روزهایی که آرزوی روزنامه‌نگاری در سر داشت و اولین قصه‌ای که در دوران کودکی نقل کرده، تا امروز که به تعبیر او «با ظهور نسل روبات‌ها مواجه شده‌ایم»، گفت. جان کلام صدرعاملی در دقایقی که با او صحبت کردیم این بود که در شرایط کنونی با ظهور تکنولوژی‌های جدید، قصه شنیدن نسبت به گذشته‌ها بسیار کمرنگ‌تر شده؛ از این روی، به بچه‌هایمان فرصت خلوت کردن بدهیم و یادشان بدهیم که خیال‌پردازی‌ کنند و تحت هر شرایطی، خیال‌ها و رویاهای‌شان را از دست ندهند.
اولین قصه‌ای که به خاطر می‌آورید چیست و چه کسی آن را برای شما تعریف کرد؟
اولین قصه‌ای که خاطرم است، مربوط به دوران کودکی‌ام می‌شود که بین بچه‌های محل در خیابان شکوفه تعریف کردم. من از همه بچه‌های محل کوچکتر بودم و اولین قصه را از خودم درآوردم و برای آنها تعریف کردم. آن زمان دورهمی‌های کودکان و نوجوانان در کوچه‌ها معنای خاصی داشت و بسته به دغدغه‌هایشان این گروه‌ها متفاوت بودند. بیشتر بچه‌ها دغدغه فوتبال و ورزش داشتند و تقریباً هیچ‌کدام آنها به نوشتن و مطبوعات علاقه‌ای نداشتند، اما من از همان زمان در حسرت روزی بودم که سواد داشته باشم و بتوانم کتاب بخوانم، مطلب بنویسم و به رویایم که نامم در یک روزنامه یا مجله چاپ شود، می‌اندیشیدم. اولین کسی که برای من قصه گفت، آقای هاشمی معلم کلاس اول من بود، هیچ وقت آن روز را فراموش نمی‌کنم. آقای هاشمی جزو مسن‌ترین معلم‌های دبستان جامعه اسلامی حسینی بود، بعد از تعریف کردن قصه از بچه‌های کلاس خواست به این قصه فکر کنند و هر کدام از بچه‌ها در هفته بعد، زنگ انشاء قصه‌ای در مورد مادر تعریف کنند.
فکر می‌کنید چرا قصه‌گویی نسبت به گذشته از رونق افتاده یا به نوعی میان خانواده‌ها کمرنگ‌تر شده است؟
به نظر من، شکل و شمایل رویاپردازی متفاوت شده است؛ ما قبلاً به‌دنبال رویاهایمان در قصه‌ها بودیم و فضا و جهانی که دوست داشتیم، با خواندن قصه‌ها پیدا می‌کردیم. وقتی قصه‌ای می‌خواندیم خودمان را جای قهرمان آن می‌گذاشتیم و خیال‌پردازی‌ها شکل می‌گرفت، اما الان اینقدر همه چیز بصری و بسرعت تأثیرگذار شده است که قصه‌ها بیشتر در تنهایی آدم‌ها شکل می‌گیرد. الان آدم‌ها به هر دلیلی که تنها می‌شوند، ذهن قصه‌پردازشان معمولاً جایگزین قهرمان می‌شود اما نکته تأسف‌آوری که باید در اینجا ذکر کنم، این است که معمولاً این قهرمان، خسته، بی‌حوصله و افسرده است و به همین دلیل شروع به واگویه کردن می‌کند. این نوع نقل قصه یک نفر برای دیگران، منسوخ شده است؛ البته به نظر من این موضوع اشکالی ندارد، اما ما باید یاد بگیریم و به بچه‌هایمان یاد بدهیم خیال‌پردازی‌هایشان را از دست ندهند.
به نظر شما چه کارهایی می‌توان انجام داد تا قصه‌گویی در همه ارکان جامعه از جمله خانواده و مدارس پررونق شود؟
باید فرصت فکر کردن به بچه‌ها داده شود، یعنی شرایطی فراهم کنیم تا بتوانند خلوت داشته باشند و متمرکز شوند، چون به همان نسبت که قصه‌گویی و قصه شنیدن کمرنگ یا منهدم شده، تخیل بچه‌ها به‌دلیل دریافت داده‌های مختلف، گرفته شده است. اگر بیاموزیم هر کسی استراحت فکری داشته باشد و در این استراحت فکری بتواند خیال‌پردازی داشته و به جهانی که دوست دارد، فکر کند شاید بتوان امیدوار بود قصه‌گویی پررونق شود. در حال حاضر، قصه‌گویی در جهان به این گونه است که مثلاً یک فرد می‌نشیند و از خاطرات و قصه‌های خودش می‌گوید، در واقع قصه‌ها به رئالیتی زندگی و واقع‌گرایی زندگی نزدیک شده است تا به خیال‌پردازی. این موضوع از آنجا نشأت می‌گیرد که داده‌های مختلفی از طریق شبکه‌های مجازی به بچه‌ها داده می‌شود. در این زمانه روزنامه و کتاب خواندن کمرنگ شده است، چون ظاهراً این‌طور بیشتر خوش می‌گذرد اما متأسفانه این موضوع تا اطلاع ثانوی برقرار است چراکه ذهن آدمی، زمانی قفل می‌کند و دیگر نمی‌تواند ادامه دهد.
با وجود این شرایط چه چشم‌اندازی برای آینده می‌شود تصور کرد؟
به نظرم در حال رسیدن به نسل روبات‌ها هستیم، نسلی که در سنین پایین برای آرام شدنش، گوشی یا تبلت به دستش می‌دهند! این موضوع انسان‌ها را به سمتی می‌برد که انگار از قبل برایشان تعیین شده است و چاره‌ای هم نیست. با چنین شرایطی جهان آینده جهان خوفناکی برای همه خواهد بود.
اهمیت قصه‌گویی برای بچه‌ها آنقدر هست که بشود رد تأثیرگذاری آن را در سینمای سال‌های آینده هم دید.
این موضوع خیلی مهم است. بخشی از قصه‌گویی، خاطره بازی و گفتن خاطره‌های گذشته و جذاب است. من تردید ندارم در 10 سال آینده سینمای مستند حتی برای گیشه، وجه غالب خواهد بود، چون اینقدر قصه‌پردازی‌ها حول یک دایره بسته تکرار شده که جهان مستند، تخیل برانگیزتر است.
چه کارهایی می‌تواند کمک کند تا قصه‌های متنوع‌تری برای بچه‌هایمان تعریف کنیم؟
باید جشنواره قصه‌گویی آدم‌ها را تشویق به بهتر نگاه کردن کند. جشنواره قصه‌گویی درصدد است حواس نسل جدید اعم از دهه‌های 70، 80 و 90 را به بزرگترهایی که فراموش شده‌اند، معطوف کند. به نظر من بزرگترها و تجربه‌های آنها دست کم گرفته می‌شوند و در واقع از دل واقعیت قصه‌های این آدم‌ها، قصه‌هایی جذاب، با طراوت و شنیدنی‌تری در می‌آید.
خودتان از قصه‌گویی در شب یلدا خاطره‌ای دارید؟ از پیشنهاد ثبت شب یلدا به‌عنوان شب قصه‌گویی در تقویم استقبال می‌کنید؟
شب یلدا حتی از شب‌های تعطیلات نوروزی، خانواده‌ها را بیشتر دور هم جمع می‌کند و دورهمی خانوادگی پررنگ‌تر است. به اعتقاد من، نمایشی از شب یلدا مانده و ذاتش به فراموشی سپرده شده است و آن هم، ذات حرف زدن، با هم بودن و همدلی است. شب یلدا شب با هم بودن است، باهم بودن یعنی حرف زدن، حرف زدن یعنی خاطره‌های جذاب تعریف کردن و در نهایت خاطرات جذاب به معنی قصه است. امیدوارم که شب یلدا را بتوان به‌عنوان شب قصه‌گویی در تقویم رسمی کشور ثبت کرد و اگر قرار است این اتفاق بیفتد، بهترین متولی آن، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که به آن اشاره کردید چقدر می‌تواند در رونق قصه‌گویی تأثیرگذار باشد؟
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همیشه بهترین فیلم‌ها را داشته و در 50 سال اخیر الگوی فیلمسازان ایرانی بوده است. به نظرم بهترین متولی قصه‌گویی کانون است. برگزاری جشنواره قصه‌گویی گامی مؤثر در رونق قصه و قصه‌گویی در کشور است. متأسفم که بیست دوره گذشته این جشنواره پررنگ نبوده و دیده نشده است و امیدوارم با تمهیداتی که وجود دارد، خوب دیده شود و روند دیده شدن جشنواره قصه‌گویی ادامه پیدا کند.
اساساً برگزاری این جشنواره چقدر می‌تواند بر قصه‌گویی مؤثر باشد؟
طبیعی است که بسیار تأثیرگذار است. باید بفهمیم مخاطبان ما چه کسانی هستند، آن زمان می‌توانیم دنبال اشاعه آن باشیم. قصه‌گویی وقتی جذاب است که ریشه در خاطرات آدم‌هایی داشته باشد که ما آن دوران را زندگی نکردیم و ندیدیم؛ افرادی که این خلاقیت را دارند که خاطرات دوران خودشان را چنان جذاب تعریف کنند که تاریخ گذشته نباشد.
ارزیابی شما از قصه‌هایی که در جشنواره روایت شد، چیست. کیفیت آثار را چطور ارزیابی کردید؟
درصد قابل توجهی از آثاری که روایت شد خیلی جذاب بود و اصلاً برای من قابل پیش‌بینی نبود. این آثار در نحوه بیان و انتخاب قصه‌شان خلاقیت از خود نشان داده بودند. اولویت و معیاری که در داوری آثار برای من مهم بود، اجرای جذاب و تأثیرگذار قصه‌هایی بود که حتی ممکن بود قبلاً آنها را شنیده باشیم ولی فراموش‌مان نمی‌شد. نوع روایت، شکل و شمایل روایت و استفاده مناسب از دوربین بسیار جذاب و تأثیرگذار بود.