بدرقه<دالوند> به خانه ابدی




«ایران»: دیروز مراسم تشییع احمدرضا دالوند - گرافیست و فعال مطبوعاتی از مقابل خانه هنرمندان برگزار و این چهره شاخص سال‌های گذشته مطبوعات و هنر تا خانه ابدی‌اش بدرقه شد. آبی دالوند دختر احمدرضا دالوند طی سخنانی به بیماری پدرش اشاره کرد و گفت: درمانتان را جدی بگیرید. خیلی چیزها به‌خاطر این سهل‌انگاری‌های کوچک به هم می‌ریزد. هیچ‌وقت پیش‌بینی نمی‌کردم یک سال در آذر که تولدم است، به یکی از غمگین‌ترین ماه‌های زندگی‌ام تبدیل شود. من تا ‌مدت‌ها نمی‌دانستم نام کوچکم چیست و فکر می‌کردم دالی است. می‌دانم پدرم الان با شیطنت نگاهمان می‌کند. پدرم بیماری قلبی داشت. خیلی همه چیز عادی جلو رفت. تنها بودیم اما مشکلی نداشت. بعد دیابت گرفت و یکهو سراشیبی عجیبی به وجود آمد که نمی‌دانم چه شد.


سیروس علی‌نژاد، از همکاران دالوند، در مجله آدینه در ابتدای این مراسم پشت تریبون رفت و سخنان خود را این‌طور آغاز کرد: دالوند یک جوان تپل خوش صورت بود که در تصویرسازی خلاقیت داشت. او می‌توانست هر صفحه‌ای را که عکس نداشت زنده کند. تعداد تصویرهایی که می‌کشید زیاد بود. او خود در صفحاتی که می‌کشید حضور داشت و نیازی نبود امضایش هرجا باشد. او در آدینه بود که نام‌آور شد. در آدینه تنها تصویرسازی کارش نبود و گاهی طرح جلد هم می‌زد. او نجابت داشت و اگر پول هم نمی‌دادیم، چیزی نمی‌گفت. در سطوح مختلف هنری کارآمد بود. از معدود کسانی بود که سواد بصری داشت. روزگار با او سر سازگاری نداشت. آلام ایوب را با خود داشت و یک روز خوش به خود ندید. در این اواخر وضع او از همه خراب‌تر بود. هر چیزش سقوط کرد اما آدمیتش سقوط نکرد. در ادامه فریدون صدیقی - روزنامه‌نگار - در سخنانی گفت: دالوند غیرمنتظره و غیر قابل پیش‌بینی بود. او در کشف و معنابخشی به جهان در می‌یافت زشتی‌ها و زیبایی‌ها کدامند. برخی نمی‌میرند و برخی پیر نمی‌شوند؛ او پیر نبود همواره حرف برای گفتن داشت، چون در مکاشفه جهان بود. آقای دالوند عزیز! تو نرفتی و همینجایی. یک بغل بوسه به این جمع بدهکاری. پس از صدیقی، فرزاد ادیبی - هنرمند گرافیست - متن‌نوشته‌ای درباره احمدرضا دالوند از طرف انجمن طراحان گرافیک خواند. به‌گفته ادیبی، دالوند در حیطه تصویرسازی مطبوعاتی و در نوشتن نقد و نقد هنری بسیار تأثیرگذار بود.محمد آقازاده - روزنامه‌نگار - هم طی سخنانی درباره دوران بیماری احمدرضا دالوند گفت: ما حق نداریم مرثیه بخوانیم. در این یک ماه به هرکه زنگ زدم، به خاطر اسم دالوند کمک کرد. اگر او تنها ماند، چون ما نمی‌دانیم چه افراد توانمندی هستیم. بزرگ‌ترین اثر هنری او بیماری و مرگش بود. اگر بی‌پناه ماندیم، چون با هم بودن را بلد نیستیم. من اینجا خیلی آدم‌ها را تنها می‌بینیم. بیایید مراقب هم باشیم. او یک انسان بود و رنج‌های ما در بیماری‌اش متبلور است.
حبیب‌الله صادقی - نقاش - هم طی سخنانی کوتاه گفت: بزرگ‌ترین ویژگی احمد، فتوت و جامع‌نگری بود. او متعلق به همه ایام هفته و همه مردم و همه شرایط اجتماعی بود و تلاش کرد. او با حساسیت بی‌بدیلی می‌نوشت و بیوگرافی هنرمندان را می‌نگاشت. دغدغه‌های بسیار بزرگ و عظیمی داشت. او با دقت وسیع مسائل را دنبال می‌کرد. روح بلند و سیمرغ وجود او را در قفس یک روز نگه نداریم. او یک سمفونی بزرگ است. مسعود ابراهیمی نیز که در روزهای آخر در کنار دالوند بوده از روزهای واپسین حیات این هنرمند اینگونه گفت: ما ۲۵ آبان برای او تولد گرفتیم. همه آمدند و او خیلی خوشحال بود. از آن شب که به من زنگ زد تا امروز، آنقدر به او نزدیک شدم که می‌شود خاطراتش یک کتاب باشد. او دوست نداشت کسی ببیند کمر او شکسته است. من می‌گفتم ما به شما محتاجیم و باید برای شما همه کاری انجام بدهیم. او خیلی دوست داشت از بیمارستان مرخص شود. ۲۴روز قبل پزشکان این اجازه را دادند. ما دوست نداشتیم او به خانه قبلی خودش برگردد که در سه ماه گذشته در آن تنها بود. به او قول دادم برایش خانه بگیرم، مدام زنگ می‌زد که خانه گرفتی یا نه. او ادامه داد: دوستانش برای اینکه او بتواند خانه بگیرد، پول‌هایی را جمع کردند. آبی (دختر دالوند) خواسته اگر افرادی که پول جمع کردند، می‌خواهند پول‌ها برگردانده شود، تا برای کار خیر دیگر مصرف شود، به او یا من بگویند.