جامعه ادبی در سوگ طنزنویس بزرگ معاصر

ابوالفضل زرویی نصرآباد طنزپرداز معاصر و از نویسندگان مجله گل‌آقا شنبه شب دار فانی را وداع گفت. 
ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود که دهم آذرماه خبر درگذشتش اعلام شد. او با اسم‌های مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گل‌آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته‌ است. اکبر اکسیر در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد می‌گوید: انصاف نیست مرثیه‌گوی شاعری باشیم که خود، نوشته‌هایش و قلمش برای خنداندن مردم بود؛ از طنزپردازان می‌خواهم برای تدفین او مراسم شادی برگزار کنند. این‌ شاعر و طنزپرداز در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - طنزپرداز و پژوهشگر - در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: وقتی این خبر را شنیدم برایم  خیلی ناراحت‌کننده بود. یادمان باشد طنز واقعی جایی اتفاق می‌افتد که  یک طنزپرداز که خود مرثیه‌گوی همه هنرمندان است خودش گرفتار باشد. خدا رحمت کند آقای زرویی نصرآباد را؛ او  قبل از آن‌که به شعر معروف شود به نوشته‌های منثورش در «گل‌آقا» معروف بود. او با ستون «تذکرة المقامات» مردم را با طنز سیاسی و اجتماعی آشنا کرد، آن‌ هم در برهه‌ای که پرداختن به وزیران خط قرمز بود. در واقع او راه را برای طنز و فکاهه ایران باز کرد. اکسیر در ادامه بیان کرد: زرویی نصرآباد با تأسیس دفتر طنز حوزه هنری خدمات بسیاری به طنز کرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی کرد، به خاطر همین کارش می‌توانیم برایش کف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد. آن‌چه از زرویی مدنظر من است، اخلاق، ادب، فروتنی و تواضع  او بود که تمام گناهانش را می‌توانست یک‌جا پاک کند. او سپس خاطرنشان کرد: زرویی شعر فکاهی می‌گفت و مشکلی از مشکلات جامعه را به ساده‌ترین و روان‌ترین شکل ممکن در آن‌جا مطرح می‌کرد؛ انگار نسیم شمال دیگری در ایران متولد شده است. اگر تمام شعرها و نوشته‌های زرویی در  یک کفه ترازو قرار بگیرد و ادب و فروتنی‌اش در کفه دیگر، ادب و فروتنی‌اش سنگین‌تر از تمام آثارش است.  این طنزپرداز با اشاره به دور بودن خود از تهران، بیان کرد: زمانی که از دور زرویی را تعقیب می‌کردم  به این نتیجه رسیدم که او راه را برای جوان‌ترها باز می‌کرد؛ اصلا حسودی و بخل در او نبود.  زوریی دست همه را می‌گرفت و می‌خواست آن‌ها را معرفی کند؛ مانند اخلاقی که قیصر امین‌پور داشت. خیلی زود بود که زوریی برود و ما خبر کوچ غریبانه‌اش را بشنویم.  اکبر اکسیر در پایان گفت: از همه همکاران و دوستان طنزنویسم می‌خواهم مراسم شادی را برایش برگزار کنند. او نه با مرثیه و نه با مرگ و نه با غم وغصه میانه‌ای نداشت؛ با این‌که دلش پر از درد بود. زوریی به لحاظ معیشتی  و اقتصادی هم  در مضیقه بود، اما شنیده بودم آبروی فقر و قناعت را نبرد. امیدوارم مجلس شادی برایش برگزار شود و طنزپردازان هر کدام دو دقیقه استندآپ کمدی اجرا کنند تا باعث شادمانی روح حاضران باشد؛ رفتگان که رفته‌اند.