ابوالفضل زرویی‌نصرآباد، شاعر و طنزپرداز، درگذشت

«جهان صنعت»- از تناقض‌های عجیب دنیا یکی همین گریه برای طنزپردازان است. چگونه می‌توان گریست برای کسی که عمرش را برای خنداندن مردمش گذاشته بود؟ مگر آنکه به خاطر این از دست دادن به حال خودمان گریه کنیم. به حال مطبوعات که روز‌به‌روز تنهاتر می‌شود و ستاره‌های آسمان کم‌فروغش رو به خاموشی می‌روند. اکبر اکسیر طنزپرداز و شاعر پیشنهاد کرده برای ابوالفضل زرویی مجلس شادی برگزار کنند. او در گفت‌و‌گو با ایسنا گفته است: طنزپردازان هر کدام دو دقیقه استندآپ کمدی اجرا کنند تا باعث شادمانی روح حاضران باشد؛ رفتگان که رفته‌اند. امیدوارم نام‌های دیگری از میان شاگردانش، جای او را پر کنند و طنز عزیز ما هیچ‌گاه بی‌کس و بی‌یار نباشد.
ابوالفضل زرویی نصرآباد بیست‌و‌سوم مرداد سال 86 یکی از شعرهایش را درحالی در وبلاگش منتشر می‌کند که بابت غیبت چندروزه‌اش عذرخواه است. غیبت او حالا ابدی است.
چه به هم ریخت، کاسه کوزه من/ در همین غیبت دوروزه من
نم نمک جزو ضایعات شدم/ نقطه ثقل شایعات شدم


عده‌ای گفته‌اند: «بی‌تردید/ چشمه ذوق طفلکی خشکید
یا نوکش را یواشکی چیدند/ کله‌اش را به طاق کوبیدند»
گفته آن دیگری، بدون دلیل:/ «به خدا، رفته این به اسراییل!»
کرده شیمون پرز به او تلفن/ رفته تشییع آریل شارون!
دیگری گفته است: «نشنیدم/ بلکه با چشم‌های خود دیدم
که زرویی ز فرط استیصال/ می‌فروشد کنار کوچه بلال»
آن یکی، شنبه شب تلکس زده/ که شنیدیم قرص اکس زده
جمعه شب، رد شد از شکاف ازن/ هست الان حوالی پلوتون
عده‌ای با جفا و کین توزی/ عده‌ای هم ز روی دلسوزی
حرف‌ها گفته‌اند پشت سرم/ که خود بنده نیز بی‌‌خبرم
آدم از شایعه به هر نیت/ می‌شود واجد اهمیت
صاحب احترام خواهد شد/ شهره خاص و عام خواهد شد
غیر بعضی که سخت و سنگین‌اند/ برخی از شایعات، شیرین‌اند
مثلا اینکه: «آن مدیر خدوم/ شده از حق عادی‌اش محروم»
یا: «فلان شخص روزنامه‌نگار/ شده هفتاد و پنج بار احضار»
یا: «سخنران زبده چک خورده/ وسط حرف حق، کتک خورده»
]این خبرها که چون نبات بود/ کاش در حد شایعات بود[
با همین شایعات جور واجور/ آدم البته می‌شود مشهور
باز هم عرض احترام و سلام/ به تو خواننده عزیز و گرام
بابت انقطاع کوتاهم/ از شما بنده عذر می‌خواهم
به امید خدا، به شرط بقا/ می‌رسم خدمت شما، فردا
ابوالفضل زرویی که بود
کیومرث صابری‌فومنی (گل آقا) در پاسخ به سوال مصاحبه‌کننده روزنامه ابرار وقتی پرسید: «چشم امیدتان در طنز‌نویسی امروز به کیست؟» می‌گوید: «قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی‌صاحب نیست. طنز دارد جان می‌گیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما- ملانصرالدین- (ابوالفضل زرویی‌نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند. شهر چراغانی خواهد شد». دیروز 10 آذر اما چراغ شهر طنز و مطبوعات خاموش شد.
ابوالفضل زرویی‌نصرآباد اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمده بود. او با اسم‌های مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریات گل‌آقا، همشهری، جام‌جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جست‌وجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته‌ بود.
از کتاب‌های او هم می‌توان از «تذکره المقامات»، «افسانه‌های امروزی»، «پقایع‌نامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، «بامعرفت‌های عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزه‌ها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونه‌ش نرسید» (مجموعه افسانه‌های طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلی‌خان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک» نام برد. به گفته خبرگزاری ایرنا ابوالفضل زرویی از چندسال پیش به دلیل عارضه قلبی و برای دور ماندن از شرایط آلودگی تهران در منطقه احمدآباد مستوفی در جنوب غرب پایتخت ساکن بود.
جامعه هنری در سوگ
ابراهیم رها، طنزپرداز، در پی درگذشت ابوالفضل زرویی‌نصرآباد با تاکید بر تاثیرگذاری او بر طنز ایران به ایسنا می‌گوید: او خود را به امواج پرتلاطم پیرامونی نمی‌سپرد؛ تلاش داشت سنگ زیر آب باشد و کارهای ماندگار انجام دهد. هیچ‌گاه با زرویی‌نصرآباد همکار نبودم اما طی سال‌های طولانی با هم سلام علیک داشتیم. او یکی از طنزنویسان تاثیرگذار سه دهه اخیر کشورمان بود؛ هم به لحاظ کارهایی که انجام داد و هم کسانی که به واسطه داشتن مسوولیت او طنزنویس شدند. در گعده‌هایی که تشکیل می‌داد و فعالیت‌هایی که زیر نظر او انجام می‌شد، پویا بود.
سید مهدی شجاعی، نویسنده، در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت زرویی آورده است: اگرچه مرگ حق است و سرنوشت محتوم و مختوم همه ما، اما داغ سنگین‌تری که سفر ناگهانی این بزرگمرد عرصه ادب، بر دل ما گذاشت، مرگ مظلومانه و غریبانه‌اش بود. رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بی‌صاحب‌ترین است و هیچ قوه تمیز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند در هیچ سطحی از مدیران و مسوولان وجود ندارد.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که در کشور ما هیچ مقام مسوولی دلش برای فرهنگ و ادب نمی‌تپد و سیاستگذاران و مدیران کلان در عرصه فرهنگ و هنر، از کمترین دغدغه‌ای برای اهالی این خطه برخوردار نیستند.
در رحلت مظلومانه این شخصیت بی‌بدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسوولان عالی و دانی مسوولند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بی‌توجهی و سهل‌انگاری و بی‌رحمی خود باشند.
اکبر اکسیر همچنین نوشته است: زرویی‌نصرآباد با تاسیس دفتر طنز حوزه هنری خدمات بسیاری به طنز کرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی کرد، به خاطر همین کارش می‌توانیم برایش کف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد. آن‌چه از زرویی مدنظر من است، اخلاق، ادب، فروتنی و تواضع او بود که تمام گناهانش را می‌توانست یکجا پاک کند.
او سپس خاطرنشان کرد: زرویی شعر فکاهی می‌گفت و مشکلی از مشکلات جامعه را به ساده‌ترین و روان‌ترین شکل ممکن در آنجا مطرح می‌کرد؛ انگار نسیم شمال دیگری در ایران متولد شده است. اگر تمام شعرها و نوشته‌های زرویی در یک کفه ترازو قرار بگیرد و ادب و فروتنی‌اش در کفه دیگر، ادب و فروتنی‌اش سنگین‌تر از تمام آثارش است.
داریوش کاردان مجری سلسله شب شعر طنز در حلقه رندان که زنده‌یاد زرویی‌نصرآباد بنیان گذاشت گفته باور کردن رفتن او سخت است: در سوگ طنز، در سوگ سرکرده با معرفت‌های عالم، قربون اون دلای تک‌سرنشین عزیزدل طنزپردازان دردمند... بسیار غمگینم و دلم نمی‌خواهد زیاد حرف بزنم از بزرگی تو مردانگی‌ات، از دست حمایتی که بر سر جوانان طناز داشتی، از خدماتت و... اما این سخن‌ها بماند تا وقت دیگر. می‌روم تا در گوشه‌ای غمبرک بزنم و بسیار بگریم. باور کردن رفتنت سخت است.
«صبح جمعه» با یاد زرویی ضبط می‌شود
برنامه «صبح جمعه» با حضور جمعی از پیشکسوتان صدا به همراه دست‌اندرکاران این برنامه رادیویی، به یاد و خاطره زنده‌یاد منوچهر نوذری ضبط شد تا همزمان با سالروز وفات این هنرمند در روز جمعه (۱۶ آذر‌ماه) از رادیو ایران پخش شود.
ایسنا گزارش داده است برنامه رادیویی «صبح جمعه» عصر دیروز با حضور جمعی از مدیران و اهالی رادیو و حمید شاه‌آبادی (معاون صدا) به صورت ویژه برای بزرگداشت سیزدهمین سالروز درگذشت زنده‌یاد منوچهر نوذری ضبط شد.
آخرین خداحافظی
سعید بیابانکی خبر داده است مراسم تشییع این طنزپرداز و پژوهشگر فقید امروز ساعت ۹:۳۰ صبح از مقابل حوزه‌ هنری (واقع در خیابان حافظ، نبش خیابان سمیه) برگزار می‌شود و پیکر او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.