سینمای مقاومت موفق است، چون با مردم ارتباط برقرار کرد

پانزدهمین جشنواره فیلم مقاومت این روز‌ها در تهران در حال برگزاری است، به همین بهانه با طهماسب صلح‌جو، منتقد و کارشناس سینما درباره وضعیت سینمای مقاومت به گفت و گو نشستیم.
ژانر جنگ یکی از مهم‌ترین و پرمخاطب‌ترین ژانر‌های سینمایی از ابتدای اختراع سینما تا به حال در جهان بوده است. این ژانر در ایران نیز همواره از مخاطب مطلوبی برخوردار بوده است. فکر می‌کنید سینمای جنگ ایران در مقایسه با جهان در چه جایگاهی قرار دارد؟
سینمای جنگ ما با سینمای جنگ دنیا تفاوت اساسی دارد. اگر بخواهیم از نظر محتوا آن را بررسی کنیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که فیلمسازان کشور ما از جنگی که دفاعی بوده است فیلم می‌سازند، یعنی بیش از اینکه نیرو‌های نظامی کارآزموده و تعلیم‌دیده در جنگ نقش داشته باشند، مردم عادی، جوانان و نوجوانان بسیجی در آن نقش داشتند و نقش مؤثری هم داشتند. در واقع شخصیت‌هایی که در سینمای جنگ خودمان با آن‌ها طرف هستیم برای کشتن به جبهه نمی‌رفتند و شاید استعداد آدمکشی هم نداشتند، آن‌ها صرفاً برای دفاع به جبهه رفته بودند.
طبعاً چنین چیز‌هایی روی فرم هم تاثیر می‌گذارد.


سینمای جنگ دنیا باید تا آنجا که می‌تواند از تکنیک و ابزار بهره‌مند شود که در آن هیجانات جنگ را بهتر و بیشتر به تماشاگر منتقل کند. این فیلم‌ها فیلم‌های اکشن به حساب می‌آیند، اما سینمای ما با سادگی به این موضوع می‌پردازد. فرم خیلی ساده‌ای را می‌گیرند برای اینکه هدفشان این است که بیشتر محتوا و فکر بیان و منتقل شود.
چرا سینمای جنگ همیشه پرمخاطب است؟
این پرمخاطب بودن سینمای جنگ از اتفاقات عجیب تاریخ سینماست. هیچ کس جنگ را دوست ندارد، همه این را می‌دانند که جنگ فاجعه، مرگ، قحطی و مشکلات به بار می‌آورد، البته در دفاع برای یک ملت دستاورد‌های معنوی و ملی وجود دارد، اما جنگ در پرده سینما تاثیر دیگری ایجاد می‌کند. در واقع یک هیجان سینمایی به وجود می‌آورد و مردم طبعاً از دیدن صحنه‌های جنگی بر پرده سینما لذت می‌برند و خوش‌شان می‌آید. تصویری که سینما از جنگ نشان می‌دهد، تصویری فانتزی است؛ تصویری مربوط به دنیای خیال آدم‌ها، به گونه‌ای به تمایلات خیال‌انگیز تماشاگر پاسخ می‌دهد. ما در فیلم‌های جنگی می‌بینیم که آدم‌ها به هم شلیک می‌کنند و همدیگر را می‌کشند، اما در واقعیت آن صحنه‌ها، نه گلوله‌ای واقعی شلیک می‌شود و نه کسی می‌میرد. در واقع جاذبه نمایشی سینماست که مردم را جذب می‌کند و نه اساس و اصل جنگ، یعنی آن جذابیت نمایشی حرف اصلی و اول را می‌زند. اساساً مردم وقتی صحنه‌های اکشن و بزن بزن و انفجار و تعلیق و برخورد سخت را می‌بینند، دوست دارند و لذت می‌برند.
به جذابیت صحنه‌های اکشن در فیلم‌های جنگی اشاره کردید، این عنصر در سینمای جنگ کشورمان چه وضعیتی دارد؟
بسیار تاثیر دارد. ما از اکشن به عنوان یک جاذبه سینمایی صحبت می‌کنیم که اگر در فیلم باشد باعث لذت تماشاگر خواهد شد. سینمای ما کمتر به این وجه قضیه توجه کرده است. فیلمساز‌های ما همیشه درباره محتوای جنگ حرف می‌زنند و این بخش از جاذبه‌های سینمایی را کمتر مدنظر قرار می‌دهند، اما فیلم‌های خوبی نظیر «دوئل» احمدرضا درویش با خلق صحنه‌های اکشن توانسته جذابیت خاصی به فیلم ببخشد. در ادامه باید نگاهی هم به فیلم‌های حاتمی‌کیا داشته باشیم که جذابیت‌های سینمایی را تا جایی که امکان دارد حفظ می‌کند و به آن اهمیت می‌دهد یا فیلم‌هایی نظیر فیلم «عقاب‌ها» که برخی در همان زمان هم معتقد بودند که فیلم زیاد خوبی نیست در حالی که پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای جنگ‌مان قلمداد می‌شود چراکه از جاذبه‌های اکشن استفاده کرده و تماشاگر را درگیر ماجرا می‌کند. اکشن عنصر اصلی و مهمی است و حذف صحنه‌های اکشن در فیلم‌های سینمایی جاذبه‌ای برای مخاطب عام نخواهد داشت.
سوژه یا داستان چه تاثیری در جذب مخاطب در سینمای جنگ دارد؟
سوژه و داستان را نباید با هم قاطی کنیم و باید یکی بدانیم. سوژه به معنای موضوع است، مثلاً فیلمی سوژه جنگی دارد، اما اینکه این سوژه در قالب چه داستانی بیان می‌شود، چقدر کشش دارد و جاذبه دراماتیک آن چگونه است، حایز اهمیت است چراکه این کشش و جاذبه داستان جزئی از اکشن است. اکشن فقط تصاویر هیجان‌انگیز نیست بلکه حوادث و اتفاقاتی است که قبلاً در فیلمنامه پیش بینی و در اجرا درست درمی‌آید.
خیلی از فیلمساز‌های ما وقتی به مقوله جنگ می‌پردازند، آنقدر حواسشان به محتواست که فکر نمی‌کنند این محتوا را باید با یک جاذبه نمایشی و سینمایی بیان کرد وآن را فراموش می‌کنند، البته در آوردن این صحنه‌ها هم کار هر کسی نیست، یک استعداد و توانایی‌ای می‌خواهد که از توان هر فیلمسازی خارج است؛ باید سوژه، داستان و اجرا هر سه باید با هم هماهنگ باشند.
امثال ابراهیم حاتمی کیا سعی کرده‌اند سینمای ایران را به لحاظ تکنیک و جلوه‌های ویژه ارتقا بدهند. به نظر شما ایشان تا چه اندازه توانسته به سینمای ایران کمک کند.
همیشه گفته‌ام که حاتمی‌کیا شاخص‌ترین چهره سینمای جنگ در ایران است. او در دوران مختلف توانست تحت شرایط اجتماعی با مخاطبان و تماشاگر خوب همراه شود و از این جاذبه‌های سینمایی به خوبی استفاده کند. در عین حال فرم‌هایی را انتخاب نمود که در آن محتوای جنگ را به درستی منتقل کرده است. من حاتمی‌کیا را بهترین و تواناترین فیلمساز ژانر فیلم جنگی می‌دانم.
وضعیت سینمای جنگ را در یک دهه اخیر چطور ارزیابی می‌کنید؟
وجه حرفه‌ای سینمای جنگ ما ضعیف است؛ جنبه حرفه‌ای به این معنا که فیلم بسازند، اکران کنند و مردم با رغبت بیایند و این فیلم‌ها را نگاه کنند. این وجه قضیه ضعیف است، همیشه همین طور بوده است، یعنی وقتی آمار فیلم‌ها و تولیدات سینمایی در زمینه جنگ را که توانسته باشد تماشاگر را جذب کرده و پیام و حرف درستی را منتقل نماید مرور می‌کنیم، می‌بینیم تعداد‌شان خیلی کم است.
جشنواره مقاومت تا چه اندازه به سینمای جنگ ما کمک کرده است. اساساً صرف برگزاری این جشنواره‌ها کاری از پیش می‌برد؟
بستگی به هدف کسانی دارد که جشنواره را برگزار می‌کنند. اگر نیت‌شان این باشد که به پیشرفت ژانر سینمایی کمک کنند، قطعاً می‌توانند موفق باشند، اما اگر فکر‌های دیگری در ذهن داشته باشند که جشنواره‌ای برگزار کنیم و رفع تکلیف شود قطعاً به جایی نمی‌رسند. به نظر من در هر جشنواره سینمایی چیزی که اهمیت اولیه دارد این است که به ارزش‌های سینمای فیلم توجه کنند و ببینند چقدر این فیلمی را که به عنوان بهترین انتخاب می‌کنند، توانسته با تماشاگرش ارتباط برقرار کند. این را نباید هرگز دست کم بگیرند. سینمای مقاومت وقتی موفق است که با مردم ارتباط برقرار کند.
خشونت بی‌مورد و اضافی در برخی از تولیدات سینمای جنگ و تأکید بی‌مورد بر خشونت در برخی از آثار به درجه افراط رسیده است. نظر شما در این مورد چیست؟
خشونت در سینما جنبه فانتزی دارد. مهم این است که تماشاگر چقدر با آن همراه می‌شود. تماشاگر تعیین‌کننده نتیجه کار است. اگر یک فیلمی به قول منتقدان و صاحبنظر‌ها سرشار از خشونت باشد و مردم از آن استقبال کنند قطعاً آن فیلم بدی نیست. خشونت در سینما خشونت واقعی نیست بلکه خشونت ساختگی است. تماشاگر روی صندلی گرم و نرم می‌نشیند و در فضای مناسب، خشن‌ترین صحنه‌ها را می‌بیند. این فرد را اگر به میدان جنگ و جبهه ببرند و بگویند واقعیت این خشونت را ببینید، فکر نمی‌کنم تحملش را داشته باشد. این‌ها در سینما یک خشونت ساختگی را می‌بینند. این را تماشاگر می‌فهمد این خشونت خشونت فانتری است که ذهن به وجود آورده است و واقعیت ندارد. خشونت زمانی تلخ و آزاردهنده است و در واقع شخصیت انسان را زیر سؤال می‌برد و منحرف می‌کند که واقعی باشد، مثل فیلم‌هایی که داعشی‌ها از سر بریدن افراد منتشر می‌کردند. این خشونت آزاردهنده است و خود من هیچ وقت تحمل دیدن این صحنه‌ها را نداشته‌ام، چون می‌دانستم واقعاً یک آدم را می‌کشند. در واقع باید گفت: بین نمایش خشونت و خود خشونت تفاوت خیلی اساسی است. خود خشونت واقعی است، اما نمایش خشونت ساختگی است. این دو را نباید با هم یکی ببینید، البته بعضی فیلمساز‌ها که زیاد به کارشان وارد نیستند یا سینما را درک نمی‌کنند. در نمایش این خشونت‌ها حد سینمایی را رعایت نمی‌کنند و نمی‌فهمند در سینما چطور می‌شود خشونت را نشان داد که در عین حالی که وجه نمایش قوی داشته باشد، تماشاگر را هم علاقه‌مند کند. آن تماشاگری که حاضر نیست و تاب دیدن یک خشونت واقعی را ندارد، از تماشای خشونت ساختگی و نمایشی سینما لذت می‌برد، این تناقض را باید فیلمساز بداند. برخی فیلمساز‌ها نمی‌توانند این را خوب از کار دربیاورند. برای همین به تقلید از فیلم‌های خارجی یک کار‌هایی می‌کنند که زیاد دلنشین نیست.
نظر شما درباره سینمای ضدجنگ یا ضدمقاومت چیست؟
سینمای ضدجنگ و سینمای ضدمقاومت با هم تفاوت دارند. اساساً سینما ضدجنگ است، چون جنگ چیز خوبی نیست. هیچ فیلمی در تاریخ سینما نمی‌گوید که جنگ خوب است، اما مقاومت یک مقوله دیگری است. مقاومت حق طبیعی و غریزی هر موجودی است. شما به حریم پرنده خانه‌تان هم دست‌درازی کنند از آن دفاع می‌کنید این دو را نباید یکی دانست. اینکه در فیلمی می‌بینیم عده‌ای ازخود دفاع می‌کنند با اینکه عده‌ای به حریمی تجاوز می‌کنند، این دو تفاوت اساسی دارد. در واقع سینما همیشه ضدجنگ بوده و سعی کرده است تباهی‌ها و سیاهی‌های جنگ را به نمایش بگذارد و مردم را در واقع به ذات جنگ و سرشت جنگ بدبین کند، اما دفاع امری مقدس تلقی می‌شود.